جوان آنلاین: کانال تلگرامی «مدرسه کسبوکار» نوشت: این مفهوم را جیم کالینز، استاد برجسته دانشگاه استنفورد وارد ادبیات مدیریت کرد. استاک دیل، مدیر یک شرکت چند میلیارد دلاری نیست، بلکه استاک دیل نام بلندپایهترین افسر نظامی است که در جنگ ویتنام اسیر شد. بیش از هفتسال اسیر بود و در یکی از اردوگاههای زندانیان جنگی، شکنجههای وحشتناکی را تجربه کرد؛ بدون حقوق انسانی، بدون تاریخ آزادی، بدون پشتیبانی.
او نه تنها در آن شرایط دوام آورد که جان بسیاری را نجات داد. یک سیستم ارتباطی رمزی بین اسرا درست کرد. برای آنکه اعتراف اجباری نکند صورتش را با تیغ برید و اطلاعات را به صورت محرمانه برای کشورش ارسال میکرد و... جیمز کالینز با او مصاحبهای کرد و از او پرسید «چه کسانی در آن سختیها دوام آوردند و چه کسانی دوام نیاوردند و نابود شدند؟.»
پاسخ او تکان دهنده بود: «خوشبینها در هم شکستند!» کسانی که منتظر بودند به زودی اتفاق مثبتی بیفتد و آنها از این مهلکه رها شوند. خوشبینها میگفتند: «حتماً این کریسمس آزاد میشویم و به خانه باز میگردیم.» کریسمس میرسید و آنها آزاد نمیشدند. بعد میگفتند: «دیگر حتماً تا عید پاک (چند ماه بعد) خلاص خواهیم شد.» عید پاک هم میرسید و اتفاقی نمیافتاد. تکرار این رویه باعث میشد که در هم بشکنند و به تدریج از درون فرو بریزند.
چرا پروفسور کالینز، نام این پدیده را پارادوکس گذاشته است؟ چون میگوید که امیدواری مثبت باید کنار دیدن واقعیتهای منفی باشد. از این جهت پارادوکس است که یک امر منفی (واقعیتهای مهلک) کنار یک امر مثبت (امیدواری) قرار میگیرند و همزمان باهم پیش میروند؛ بدبینی و امیدواری.