کد خبر: 1233492
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۳:۲۰
مهم‌ترین فراموش شده سیستم آموزشی کشور در میزگرد «جوان»  با اعضای دبیرخانه ریاضی کشور
همه جا هست، در خیاطی، آشپزی و ... هرجایی بروید ریاضی را می‌بینید. آن وقت است که درک می‌کنید وقتی ریاضی قوی باشد، منطق هم قوی‌تر می‌شود. مهم‌ترین قدم این است که دانش‌آموز کاربرد ریاضی را در زندگی درک کند و بداند حل مسئله چه کمکی به او در آینده می‌کند، آن وقت حتماً انگیزه کافی برای یادگیری پیدا خواهد کرد. اگر دانش‌آموز به این درس علاقه‌مند شود سطح یادگیری و درک او به ریاضی هم بالاتر می‌رود. در این زمینه خانواده‌ها هم نقش مهمی دارند
مهسا گربندی

جوان آنلاین: معلم پای تخته می‌رود و فرمول‌های ریاضی را یک به یک می‌نویسد، دانش‌آموزان نوشته‌های روی تخته را هاج و واج نگاه می‌کنند و اصلاً نمی‌دانند این‌ها از کجا آمده و به چه کاری می‌آیند! اما معلم می‌خواهد این فرمول‌ها را حفظ و هنگام حل مسئله ریاضی، اعداد را در آن جای‌گذاری کنند تا به پاسخ برسند. دانش‌آموزان، اما نمی‌دانند این فرمول‌ها چه تأثیری در زندگی‌شان دارد، ماشین‌وار اعداد را داخل فرمول‌ها جایگزین می‌کنند و بعد از رسیدن به جواب، لبخند رضایت را بر لب معلم‌شان می‌نشانند! اما این رویه آموزش باعث می‌شود که ریاضی تبدیل به خشک‌ترین و حتی به درد نخورترین درس دانش‌آموزان شود. این در حالی است که متخصصان ریاضی ثابت کرده‌اند علم ریاضی می‌تواند زندگی روزمره را دلچسب و جذاب کند و در بخش‌بخش زندگی افراد کاربرد داشته باشد، البته اگر به جای حفظ فرمول، به درستی درک شود و قدرت حل مسئله دانش‌آموزان را بالا ببرد، اما متأسفانه شاهد آن هستیم که در عمده مدارس کشور به دلیل معرفی نشدن درست درس ریاضی، دانش‌آموزان دچار بدفهمی می‌شوند و در نتیجه آن از این درس فراری هستند. دانش‌آموزان می‌خواهند بدانند در پس حفظ فرمول‌ها و نوشته‌های کتاب ریاضی‌شان چه چیزی وجود دارد که باید آن را یاد بگیرند و مسائل مختلف را به کمک آن حل کنند، اما عمدتاً کسی نیست که پاسخ سؤالات‌شان را به آن‌ها بدهد. آن‌ها می‌پرسند مگر نه اینکه یک حساب و کتاب ساده می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا از عهده محاسبات روزمره‌شان بربیایند و مابقی کار‌ها هم که ماشین حساب برایشان انجام می‌دهد پس چه نیازی به یادگیری انتگرال و جذر؟ این‌ها سؤالاتی است که در میزگرد «جوان» با اعضای دبیرخانه ریاضی کشور بدان‌ها پاسخ داده شده است. 

بستر مناسبی در اختیار معلمان قرار نمی‌گیرد

سمیه سادات میرمعینی، ناظر کشوری جشنواره نوجوان خوارزمی/ عضو دبیرخانه ریاضی 

بدون شک معلمان، سطح اول آموزش و پرورش هستند، بنابراین برای انتقال مفاهیم ریاضی به دانش‌آموزان، توسعه حرفه‌ای معلمان بسیار مهم است که باید در سیاستگذاری بدان توجه ویژه‌ای شود. در این میان رسالت دبیرخانه ریاضی کشور ارتباط با معلمان ریاضی کل کشور، چه تخصصی و چه عمومی است؛ سازمانی که زیر نظر وزارتخانه آموزش و پرورش کار می‌کند و در راستای توانمندسازی دبیران آموزش و پرورش و توسعه آموزه‌های ریاضی معلمان و دانش‌آموزان فعالیت دارد، اما برای تحقق اهداف‌مان نیاز به هماهنگی و همچنین تغییر سیاست‌های جاری داریم تا یک پیوستگی عالی میان کتب درسی، آموزش معلمان، ساعت‌های درسی، ابزار و امکانات آموزشی ایجاد شود و یک سیستم قوی آموزشی را بسازد، نه اینکه یک مدرسه دوست‌نداشتنی برای بچه‌ها مهیا کنیم و با زور بخواهیم به آن‌ها مفاهیم ریاضی را یاد بدهیم. 
گاهی شاهد آن هستیم که دانش‌آموز در مدرسه و کلاس درس، حس خوشایندی ندارد، این در حالی است که در کشور‌های پیشرو در آموزش، وقتی یک دانش‌آموز وارد مدرسه و محیط آموزش می‌شود، دیگر دوست ندارد از آنجا بیرون برود، حالا شاید استثنائاتی آنجا داشته باشد که کسی درس خواندن برایش خوشایند نباشد، اما بیشتر دانش‌آموزان این کشور‌ها نسبت به درس و مدرسه حس خوبی دارند، بنابراین ما نیز به افق‌های قشنگی می‌نگریم و می‌خواهیم به مدارس فنلاند، نزدیک و نزدیک‌تر شویم، می‌خواهیم از ژاپن الگوبرداری کنیم، می‌خواهیم از مدارس آنها، دستمزد معلمان، ساعات آموزشی و توانمندسازی معلمان را الگوبرداری کنیم. در این راه گاهی توانستیم کار‌های مؤثری را انجام دهیم، اما در نهایت، چون سیاست‌ها همسو نبوده و سایه سنگین خود را روی کارهایمان افکنده است، نتوانستیم موفق عمل کنیم. در بحث آموزش در شبکه‌های اجتماعی فیلم‌های متعددی را ساختیم و در اختیار معلمان ابتدایی قرار دادیم. جشنواره‌هایی را نیز در این رابطه برگزار کردیم تا معلم را با نحوه آموزش درست برای انتقال مفاهیم ریاضی آشنا کنیم، عمده معلمان هم می‌گویند چه خوب است که این چیز‌ها را یاد می‌گیرند و می‌خواهند عملکردشان را بهبود بخشند، اما وقتی سرکلاس می‌روند و می‌خواهند این موارد را اجرا کنند، مثلاً مدیر مدرسه، چون آگاه نیست، بستر مناسب آموزش را به آن‌ها نمی‌دهد! ما هم نمی‌توانیم سراغ مدیر برویم و او را مجاب کنیم تا همراه معلمان شود، برای همین است که می‌گویم باید مجموعه عوامل دست به دست هم بدهند تا شرایط را اصلاح کنند. 
نکته حائز اهمیت دیگر این است که وقتی در یک سیستم اداری قرار گرفته‌ایم و مستقل عمل نمی‌کنیم، تا حدی اجازه داریم فعالیت‌هایی داشته باشیم، اما امیدواریم که نگاه جامعه و اولیا به ریاضی در جامعه عوض شود. قطعاً حضور شما و اطلاع‌رسانی در این زمینه‌ها، مشوق مان در این زمینه می‌شود تا با ادامه کار‌ها و اصلاح ایرادات آموزشی، اتفاقات بسیار خوبی در آموزش ریاضی کشور رخ دهد. ریاضی زیرساخت‌های کشور را می‌سازد حتی مهارت‌های اجتماعی نیز وابستگی شدیدی به ریاضی دارد، البته نه به عنوان آنچه در کتاب‌های درسی می‌بینید، بلکه به عنوان حل مسئله. زمانی که دانش‌آموز با ریاضی ارتباط بگیرد، آن‌وقت می‌تواند بسیاری از مشکلات زندگی اش را حل کند. او می‌تواند برای مسائل مختلف راهکار پیدا کند، می‌تواند فرض‌ها را کنار هم بچیند و به نتیجه‌گیری درستی برسد. گاهی حتی افزایش طلاق در کشور نیز مبنای ریاضی دارد، چراکه افراد نتوانسته‌اند حل مسئله را به خوبی یاد بگیرند برای همین نه تنها انتخاب درستی ندارند، بلکه هنگام بروز مشکلات نمی‌توانند آن‌ها را حل و فصل کنند. 

برخی والدین سد راه معلمان می‌شوند
مجید حیدری، عضو دبیرخانه ریاضی کشور
عمده معلمان به خوبی آموزش ندیده‌اند، بنابراین نمی‌توانند به خوبی مفاهیم درسی را به دانش‌آموزان انتقال دهند. معلم ۳۰ سال قبل دارد به روش‌های قدیمی که پدر دانش‌آموز به همان سبک آموزش دیده است، درس می‌دهد و هیچ تنوع و خلاقیتی در کار نیست. البته گاهی نیز معلمانی را می‌بینیم که شرایطی را در کلاس به وجود می‌آورند که حتی ضعیف‌ترین دانش‌آموز هم انگیزه و علاقه به ریاضی پیدا می‌کند. به همین دلیل مسئله اصلی این است که معلمان باید به روز شوند و توانایی انتقال درست مفاهیم درسی را برای دانش‌آموز در هر سطحی که هست داشته باشند. یکی از اهداف دبیرخانه کشوری همین ارتقای سطح معلمان است، چراکه اگر معلم به خوبی آموزش ببیند، می‌تواند تدریس مؤثری داشته باشد و شیرینی دروس از جمله درس ریاضی را به کام دانش‌آموزان بیاورد. در این زمینه تلاش‌های زیادی کردیم و همه هم و غم‌مان دانش‌آموزان هستند، اما از آنجایی که مستقیم نمی‌توانیم به همه دانش‌آموزان برسیم پس باید معلم را توانمند کنیم تا روی بچه تأثیر مثبت بگذارد. بدون شک با رقم خوردن چنین شرایطی معلمان توانمندتری خواهیم داشت که کلاس‌های شادتر و جذاب‌تر ریاضی را برپا می‌کنند و وضعیت را بهبود می‌بخشند. 
برای رسیدن به این هدف، مشوق‌هایی نیز برای معلمان نیاز است تا آن‌ها را به تکاپو بیندازد، چون اگر معلمان انگیزه برای ارتقای آموزش نداشته باشند نمی‌توانند در اهداف مدنظر دبیرخانه ما را یاری کنند. یکی از نتایجی که از کارگاه‌های تدریس بیرون می‌آید این است که معلمان کنار هم جمع می‌شوند و روش‌های نوین تدریس را ارائه می‌دهند. اگر معلم خروجی‌ها، تنوع تدریسی را ببیند و بداند که آن‌ها در پیشرفت کارش تأثیر دارد قطعاً انگیزه برای ارائه آن‌ها در کلاس درس پیدا می‌کند. معلمی که سواد و علم لازم را دارد با ایجاد انگیزه می‌تواند در مسیری قرار گیرد که پیشرفت داشته باشد. گاه انگیزه‌های مالی و گاهی هم انگیزه برای ارتقای سطح خود و دانش‌آموزان باید باشد. در این میان، اما برخی والدین ممکن است سد راه معلمان شوند، چراکه آن‌ها مفهوم آموزش همراه بازی را درک نمی‌کنند و به مدرسه تشر می‌زنند که چرا به جای خواندن کتاب در کلاس درس، بازی می‌کنند! خود من به شخصه یک بار خواستم از همین روش‌های نوین آموزش در کلاسم استفاده کنم، برای همین با یک شروع متفاوت درس دادم و یک بازی برایشان طراحی کردم، اما همه بچه‌ها با تعجب نگاه می‌کردند که چرا نکته درسی جدید نگفته‌ام. فردای آن روز بود که ۲۰ نفر از والدین در یک کلاس ۲۸ نفره با مدرسه تماس گرفتند و اعتراض کردند که درس ریاضی بسیار مهم است، چرا باید بچه‌ها بازی کنند؟ چرا کتاب را نخواندند؟ فقط باید نکته ریاضی گفته شود! حالا بازی ما چه بود؟ بازی درباره یکی از مباحث پایه هشتم؛ ب م م و ک م م. مدتی بعد در آزمون این فصل متوجه شدم عمده دانش‌آموزان ضعیف درک خوبی را از درس غربال پیدا کردند. به نظر من اگر محتوای کتاب و ارائه دروس به سمتی برود که به معلم اجازه طرح بازی بدهد، معلم هم اجازه پیدا می‌کند بدون اعتراض از سمت والدین بازی‌های نوشته شده در کتاب را با بچه‌ها انجام دهد. 
متأسفانه دوره متوسطه اول که من هم در همین دوره کار می‌کنم مثل یک پل جهنمی است، (می‌خندند) جهنمی از این جهت که معلم مجبور است خیلی چیز‌ها را گردن دوره قبلی بیندازد که چرا دانش‌آموز از پایه قوی نشده است و به دلیل نداشتن وقت بسیاری از موارد درسی را گردن مقطع بعدی بیندازد و حواله به آینده بدهد. مثلاً وقتی آموزش کسر در ابتدایی مشکل داشته باشد و دانش‌آموز دچار بدفهمی شود، او در متوسطه اول با مشکل مواجه خواهد شد و معلم هم ناچار است دانش‌آموز را به حال خود رها کند تا در دوره‌های بعدی این درس را به خوبی یاد بگیرد. امیدوارم آموزش خوبی به همه دبیران داده شود تا خروجی ۱۲ سال تحصیل دانش‌آموزان بهتر از این شود. 

۲۹ مدل مدرسه داریم؛ این یعنی گسست آموزشی!
مسعود خسروتاج، دبیر دبیرخانه ریاضی کشور

حل مسئله از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که متأسفانه در سیستم آموزشی کشور فراموش شده است. می‌توانیم با قاطعیت بگوییم در خیلی از کشور‌ها مثلاً کشور‌های اسکاندیناوی به ویژه فنلاند با اینکه کمترین ساعت آموزشی را دارند، اما چون به سمت «کاربرد» رفته‌اند، موفق‌ترین افراد در زمینه کیفیت زندگی هستند. آن‌ها ریاضیات را به صورت مفهومی وارد زندگی‌شان کردند. این در حالی است که ما از کیفیت آموزش و یادگیری مفاهیم دور و دورتر شدیم و آن را تئوری کردیم، به جای اینکه کاربردی دروس را به بچه‌ها یاد دهیم، بیشتر آن‌ها را به سمت حفظ فرمول و نوشته‌های کتاب بردیم و اصلاً لذت درس خواندن را از آن‌ها گرفتیم، در صورتی که اگر کسی بتواند این لذت را به آن‌ها نمایش دهد آن‌ها با علاقه به سمت درس می‌آیند و بعداً در زندگی از آن استفاده می‌کنند. آن‌ها می‌توانند مهارت‌هایی را در مدرسه کسب کنند که لازمه زندگی‌شان است. 
بیشتر اوقات تعادل برقرار کردن بین دخل و خرج و داشتن پس‌انداز در خانوار‌ها از مشکلاتی است که زندگی‌شان را به چالش می‌کشاند. سعدی در یک مصراع تفسیر درستی از حسابداری ریاضی دارد که می‌گوید «بر احوال آن مرد باید گریست، که دخلش بود نوزده، خرج بیست!» که تمام داستان «عقل معاش» را در یک مصراع خلاصه کرده است، بنابراین برای اینکه دانش‌آموزان بتوانند این عقل معاش را داشته باشند چندین کار لازم است انجام شود؛ اینکه آموزگار باید این مهارت را داشته باشد تا بتواند آن را به بچه‌ها انتقال دهد، اگر خودش لذت عقل معاش را نبرده باشد نمی‌تواند لذت ببخشد، بنابراین اول باید معلمان را توسعه حرفه‌ای دهیم. به همین دلیل چندین سال است در این زمینه فعالیت می‌کنیم و فیلم‌ها و محتوا‌هایی را می‌سازیم تا کاربرد‌های ریاضی را از ساده‌ترین تا پیچیده‌ترین سطح منتقل کنیم. 
گاهی دیده می‌شود که به دلیل چشم و هم‌چشمی بچه‌ها را به کلاس‌های غیرضروری می‌فرستند و در جمع دوستان و آشنایان بچه‌ها را در معرض نمایش می‌گذارند. متأسفانه حافظه این بچه‌‎ها با انواع و اقسام موضوعات پر می‌شود تا جایی که ممکن است آسیب ببینند، بدتر اینکه به دلیل پر شدن پیمانه ذهنی‌شان، خلاقیت و حل مسئله از آن‌ها گرفته می‌شود. در مقابل، اما صاحبان این تجارت‌های مختلف به سود مالی هنگفت دست می‌یابند. 
یک مشکل جدی در نظام آموزشی کشور گسست بین مقاطع مختلف تحصیلی است. اینکه متوسطه اول با متوسطه دوم و حتی با دبستان گسسته هستند در حالی که خارج از ایران این گسست وجود ندارد و یک رویه هماهنگ را ایجاد کرده‌اند. برای مثال در فنلاند، مثلاً یک معلم هشت تا ۹ سال با دانش‌آموز همراه است و تمام زیر و بم اخلاقیات او را می‌داند. یا در ژاپن قبل از ورود بچه‌ها به مدرسه برایشان برنامه دارند. ژاپن سمبل عدالت آموزشی است. کیفیت آموزش در تمامی مدارس، یک نوع است، اما در ایران ۲۹ مدل مدرسه داریم! هیئت امنایی، نمونه دولتی، فرزانگان، شاهد، دولتی و غیر‍‌دولتی! این‌ها همان گسست آموزشی است که به بلای جان دانش‌آموزان و آینده‌شان تبدیل شده است. 
در علم روانشناسی گفته شده است اگر می‌خواهید آدمی تربیت کنید که از پس خودش برآید و طبیعت را نابود نکند باید حداکثر از سه سالگی‌اش شروع کنید و در ۱۱ سالگی گاهی هم در ۱۳ الی ۱۴ سالگی این آموزش‌ها را به اتمام برسانید. اما ما از سه تا هفت سالگی که دانش‌آموز هنوز به مدرسه نیامده است عملاً کاری برایش انجام نمی‌دهیم. در پیش دبستانی هم به قدری آموزش مستقیم و غیرمستقیم ریاضی و زبان به او می‌دهیم که اصلاً از مدرسه دلزده‌اش می‌کنیم و در مقاطع بالا وضعیت بدتر و بدتر می‌شود در حالی که مدرسه، پلی بین کودکی و نیمه بزرگسالی افراد است که باید آنجا هویت‌شان را پیدا کنند، اما مشکل این است که آن‌ها سؤالاتی را می‌پرسند که معلمان یا هیچ جوابی ندارند یا بدترین جواب ممکن را به آن‌ها می‌دهند؛ اینکه می‌گویند در آینده متوجه می‌شوی! یعنی همیشه دانش‎‌آموز را حواله به سال‌های بعد می‌دهند. آن وقت این دانش‌آموز بعد از اتمام دوره مدرسه وارد دانشگاه می‌شود و همان سؤالات را از استادش می‌پرسد؛ استادی که نه حوصله و نه وقت توضیح دارد؛ پس می‌گوید این‌ها را باید قبلاً و در مدرسه متوجه می‌شدی! حال سؤال اینجاست که اصلاً این بچه چه زمانی و کجا باید جواب سؤالاتش را می‌گرفت؟ این‌ها در دوران ما هم بود، منتها ما نسل سر به زیری بودیم، اما بچه امروز منتظر لقمه آماده مانده است. حتی در گذشته که مشکلات زیاد بود، پدر و مادر هر کدام از دانش‌آموزان که داروساز، معمار و... بود به نمازخانه می‌آمد و با بچه‌ها صحبت می‌کرد و ذهنیتی درباره شغل‌های آینده به آن‌ها می‌داد، اما به مرور زمان هرچه در قالب درک مهارت و مهارت‌آموزی بود را از بچه‌ها گرفتیم و آن را در قالب تست و کنکور بردیم. تست که ضربه به کل آموزش و زندگی افراد می‌زند و سرنوشت‌ها را خراب می‌کند. بدتر اینکه آموزش‌ها سطحی است و وقتی فرد به دانشگاه می‌آید اوضاعش بدتر هم می‌شود، چراکه دروس را طوطی‌وار یادگرفته است، بنابراین نمی‌تواند در دانشگاه تبدیل به یک متخصص شود، چراکه با پایه‌های سست به آنجا آمده است. هیچ وقت ساختمان بلند و مستحکمی هم با پایه‌های سست ساخته نخواهد شد. نمونه کوچکی از این ماجرا برخورد من با افرادی است که چهار سال پیش در رشته آمار فارغ‌التحصیل شده‌اند، اما درک و فهم‌شان از ریاضی به مراتب از یک فرد دیپلم تجربی قدیم کمتر است. 
در این زمینه، نکته‌های فراوانی وجود دارد، اما نمی‌شود همه آن‌ها را یکجا بیان کرد، چراکه اثرگذاری صحبت‌هایمان از بین می‌رود، اما همه غصه‌هایی را که داریم می‌توان در یک موضوع مهم و ساده خلاصه کرد؛ انگیزه. وقتی انگیزه باشد سخت‌ترین کار‌های دنیا قابل انجام است، اما وقتی نباشد آسان‌ترین کار دنیا هم سخت‌ترین کار می‌شود. متأسفانه رفتار‌ها به گونه‌ای است که دست و پای معلم را بسته و وزنه به او آویزان کرده‌اند، انتظار هم دارند که بتواند شنا کند! خب این نشدنی است. مگر اینکه آن معلم عاشق باشد، بنابراین انگیزه مهم است. بیشتر کشور‌هایی که در مسیر پیشرفت آموزش قرار گرفتند، سنگاپور در ۴۰ سال، چین در ۳۰ سال، مالزی در ۳۳ سال از حضیض ذلت به اوج عزت رسیدند، چراکه دست معلم را باز گذاشتند. همچنین ضریب نفوذ هم باید مدنظر قرار گیرد. شما وقتی کاری را شروع می‌کنید دو روزه درست نمی‌شود. ساختمان پنج طبقه را نمی‌شود در یک ماه ساخت، زمان می‌برد. بیشتر ما این انتظار را داریم که امروز اگر حرفی می‎‌زنیم و کاری انجام دادیم فردا نتیجه بگیریم. نمی‌شود؛ فرآیند آموزش یک ریل ۱۲ ساله است، یعنی اگر امروز کاری انجام شود، ۱۲ سال بعد اثرش را می‌بینید، اما آیا ما چنین فکری را در میان مسئولان داریم؟

دانش‌آموز باید کاربرد ریاضی را در زندگی درک کند
معصومه باجلان، عضو دبیرخانه ریاضی کشور

برای کسانی مثل ما که علاقه به ریاضی داریم اصلاً قابل درک نیست که کسی ریاضی را دوست نداشته باشد. روز‌هایی که من حالم بد است، مسئله ریاضی حل می‌کنم تا بهتر شوم. همین عشق و علاقه‌ام به درس ریاضی باعث شده تا دانش‌آموزانم به این درس علاقه پیدا کنند، اما وقتی یک معلم نسبت به ریاضی بی‌علاقه باشد، قطعاً نمی‌تواند با شوق و ذوق آن را به بچه‌ها آموزش دهد. 
در واقع ریاضی همه جا هست، در خیاطی، آشپزی و ... هرجایی بروید ریاضی را می‌بینید. آن وقت است که درک می‌کنید وقتی ریاضی قوی باشد، منطق هم قوی‌تر می‌شود. به نظر من مهم‌ترین قدم این است که دانش‌آموز کاربرد ریاضی را در زندگی درک کند و بداند حل مسئله چه کمکی به او در آینده می‌کند، آن وقت حتماً انگیزه کافی برای یادگیری پیدا خواهد کرد. اگر دانش‌آموز به این درس علاقه‌مند شود سطح یادگیری و درک او به ریاضی هم بالاتر می‌رود. در این زمینه خانواده‌ها هم نقش مهمی دارند. 
اخیراً پسرم برای شرکت در یک آزمون پزشکی در ترکیه شرکت کرد که در آن سؤالات ریاضی، زبان و هوش طرح کرده بودند، برایم خیلی جالب بود که چرا به جای سؤالات مرتبط با پزشکی مثل زیست و... سؤالات ریاضی را مدنظر قرار دادند! کمی پرس و جو کردم و فهمیدم آنجا اگر کسی بخواهد حقوق، پزشکی، مهندسی و... بخواند باید این آزمون را بدهد و سطح ریاضی‌اش سنجیده شود. آن‌ها می‌گفتند از نظرشان آن پزشکی می‌تواند موفق باشد که ریاضیدان خوبی باشد، چراکه در اتاق عمل باید در کسری از ثانیه به تحلیل درستی برسد و تصمیم مناسبی بگیرد. آن‌ها معتقدند کسی که از هوش ریاضی بالایی برخوردار باشد می‌تواند واکنش بهتر و سریع‌تری را از خود نشان دهد، اما با حفظ دروس زیست نمی‌شود هوش افراد را محک زد. در کشور ما، اما متأسفانه اینگونه جا افتاده که ریاضی به درد نمی‌خورد، برای همین بچه‌ها سراغ حفظ سطر به سطر کتاب‌های درسی رفته‌اند و نه درک آن. امیدوارم با رویکردی که دبیرخانه ریاضی کشور در پیش گرفته است این تفکر تغییر کند. یکی دیگر از مشکلات جدی این است که در مدارس توجه چندان مناسبی به ریاضیات دوره ابتدایی نمی‌شود، چراکه معلمان کم‌تجربه را در این مقطع به کار می‌گیرند. در این رابطه یک تصمیم خیلی تلخ در شهرستان‌های استان تهران گرفته شد که من می‌گویم جنایت در حق دانش‌آموزان بود، چون شرط گذاشتند اگر معلمی بخواهد به تهران انتقالی بگیرد، (حالا معلم دینی، عربی یا هر رشته دیگری) باید در مقطع ابتدایی درس بدهد، آن‌ها که اصلاً با ریاضی ابتدایی آشنایی نداشتند باید آن را درس می‌دادند! این یعنی آسیب به پایه‌های ریاضی و فرستادن دانش‌آموزان دلزده از این درس به مقاطع اول و دوم دبیرستان. در واقع با دست خودمان در مقطع ابتدایی بی‌انگیزگی و بی‌میلی نسبت به درس ریاضی را پایه‌ریزی می‌کنیم و توقع داریم دانش‌آموزان دوستش داشته باشند. در چنین شرایطی کار ما به شدت سخت‌تر می‌شود تا بخواهیم علاقه را در این بچه‌ها بیدار کنیم. 
از نظر من مهم‌تر از معلم، نحوه تألیف کتاب است. اگر کتاب ریاضی به گونه‌ای طراحی شود که بازی تعریف کرده باشد و معلم با آن الگو به بچه‌ها درس بدهد، می‌تواند موفق‌تر عمل کند. به ویژه در کتب درسی ابتدایی که اگر شیرینی ریاضی را به دانش‌آموزان بچشانیم آن‌ها به این درس علاقه‌مند می‌شوند. 

وقت آموزش کم است
سعید نظری‌نژاد عضو دبیرخانه ریاضی کشور

مهم‌ترین چیزی که نفرت یا علاقه نسبت به ریاضی را در دانش‌آموز ایجاد می‌کند، نوع تدریس آن در دوران ابتدایی است. این در حالی است که یک چالش بسیار بزرگ در نظام آموزشی کشور وجود دارد اینکه عمده معلمان ابتدایی، خودشان هیچ علاقه‌ای به درس ریاضی نداشته و ندارند! خیلی کم می‌بینید کسی علاقه به ریاضیات داشته باشد و الان معلم ابتدایی باشد. اغلب آن‌ها رشته‌های مدیریت، روانشناسی و... خوانده‌اند و وقتی پای حرف‌شان بنشینید به شما خواهند گفت در دوران تحصیل خود از درس ریاضی فراری بوده‌اند. در این رابطه شاید بهتر باشد که آموزش و پرورش هنگام جذب نیرو از دانشگاه فرهنگیان سهمیه رشته ریاضی را بالا ببرد و اصلاً یکی از اولویت‌هایش برای جذب معلمان همین باشد. این وزارتخانه باید معلمان را به خوبی آموزش دهد تا آن‌ها توانایی کافی در ارائه دروس به دانش‌آموزان داشته باشند. نمی‌توان توقع داشت معلم یکه خودش مفاهیم ریاضی را آنطور که باید و شاید، یاد نگرفته است، این درس را به خوبی آموزش دهد. آن وقت دانش‌آموزی که آموزش کافی نگرفته است به دوره اول و دوم متوسطه می‌رود و مشکلاتش یکی پس از دیگری بروز می‌کند.
 بدتر اینکه در این مقاطع بحران کمبود معلم متخصص ادامه پیدا می‌کند، چراکه در بسیاری از مدارس متوسطه اول، معلمی که تخصصی غیر از ریاضی دارد مشغول تدریس ریاضی به دانش‌آموزان شده که این معضل بزرگی است و باید آموزش و پرورش فکر اساسی به حال آن کند. سال‌هاست که من بعد از ورود به کلاس درس و در اولین جلسه به دانش‌آموزان می‌گویم که اصلاً ریاضی به چه دردشان می‌خورد. این باعث می‌شود آن‌ها علت خواندن کتابی را که زیر دست‌شان است به خوبی درک کنند.
 به آن‌ها می‌گویم که تفکر ریاضی چه کمکی به آن‌ها در زندگی خواهد کرد. از آن‌ها می‌خواهم دانش ریاضی را کلاً بی‌خیال شوند، چراکه وابسته به تکنولوژی است و در اصل سراغ همان تفکر ریاضی بروند تا طوری بار بیایند که بتوانند با اطرافیان‌شان منطقی صحبت و مشکلات‌شان را به درستی حل کنند. همکاران من به همه مواردی که مانع از یادگیری درست ریاضی شده است اشاره کردند، اما من می‌خواهم به یکی دیگر از این مشکلات اشاره کنم، اینکه وقت آموزش کم است. مثلاً در پایه هفتم، فصل اول ریاضی را باید در یک ماه درس داد، فصلی که باید پایه دانش‌آموز را قوی کند و حداقل یک ماه و نیم زمان نیاز دارد. 
وقتی ساعات قرار داده شده برای درس ریاضیات هم در دوره اول و هم در دوره دوم متوسطه بسیار کم است، معلم توانمند و باتجربه هم از تفهیم درست دروس عاجز می‌ماند. شاید برای همین است که هر وقت از معلمان نظرسنجی کردند که چرا دانش‌آموزان در دروس ضعیف هستند آن‌ها گفتند وقت کم است. فرض کنید معلم ۷۵ دقیقه وقت دارد که درس بدهد و زمان زیادی از کلاس به حضور و غیاب و ساکت کردن کلاس می‌گذرد. وقت مفید تدریس او چقدر می‌شود؟ متأسفانه این‌ها دو دوتا چهارتای ساده است که باید بیشتر به آن‌ها توجه شود.

نقش دروس در زندگی دانش‌آموز باید مشخص شود
گاهی حتی خودمان هم نمی‌دانیم که هر روز در حال حل کردن مسائل متعدد هستیم، چراکه ریاضی برای ما در اعداد و ارقام خلاصه شده است. پیش‌تر‌ها امتحانات ریاضی معمولاً یکی دو مسئله هم داشت، یعنی سؤالات دیگر ضرب، تقسیم، جمع و منها بود، اما یکی، دو سؤال به عنوان مسئله که دانش‌آموزان باید متن را می‌خواندند و بر اساس داده‌های آن تصمیم به انتخاب راه‌حل می‌گرفتند. در واقع زندگی ما براساس همین آخری بنا شده است، بنابراین نمی‌توان نقش اعداد و ارقام را در زندگی کتمان کرد، اما تا زمانی که هوش، مهارت، تجربه و فهم حل مسائل را نداشته باشیم، توانی برای به کارگیری اعداد و ارقام هم نداریم. این مورد مهمی است که هرگز در زنگ ریاضی به دانش‌آموزان یاد داده نمی‌شود، به همین دلیل است که ریاضی عمدتاً برای بیشتر دانش‌آموزان، درسی خشک و سخت است؛ درسی که کمتر کسی آن را دوست دارد و بدتر اینکه اگر در یک کلاس ۴۰ نفره، دو، سه نفر هم این درس را دوست داشته باشند همه متعجب می‌شوند! البته که احتمال دارد آن‌ها به واسطه تفاوت‌هایی که با دیگران دارند عاشق این درس سخت و خشک شده باشند، چراکه برخی تفاوت‌های ذهنی و استعداد‌ها درست مثل رنگ چشم و نوع مو انتخابی نیست و شما وقتی پا به دنیا می‌گذارید آن‌ها را با خود به همراه می‌آورید. البته نمی‌توان منکر این شد که در همان کلاس ۴۰ نفره هم شاید بیش از نیمی از آن‌ها فردا روز در زندگی، قدرت بالایی برای حل مسائل پیدا کنند، اما حداقل در دوران تحصیل به دلیل اینکه هیچ‌گونه آموزشی در راستای حل مسائل ندیده‌اند، علاقه‌ای به ریاضی ندارند و از آن فراری هستند، آن‌ها نمی‌دانند بیشترین کاربرد را در زندگی، همین درس ریاضی برایشان دارد، چراکه فردا روز باید بتوانند روزانه مسائل بسیاری را حل کنند، مسائلی که تماماً به ریاضی ارتباط دارد حتی بدون آنکه بدانند. از همین رو، مهم‌ترین مشکل آموزشی کشور شاید نداشتن توانایی توصیف نقش دروس در زندگی باشد، یعنی دانش‌آموز نمی‌داند آنچه ساعت‌ها، روزها، هفته‌ها، ماه‌ها و حتی سال‌ها آموزش می‌بیند قرار است به چه کارش بیاید؟ در صورتی که اگر بتوانیم نقش تک‌تک دروس را در زندگی برایشان جا بیندازیم، آن‌ها با یک همذات پنداری می‌توانند قدرت درک و فهم خود را از آن دروس بالا ببرند و خودشان را تقویت کنند.

برچسب ها: ریاضی ، آموزش ، مدارس
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار