کد خبر: 1233144
تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۰
شعرخوانی شاعران ناظر بر جمله رهبر معظم انقلاب درباره شهید جمهور 
نشست ادبی «دلم سوخت...» با نظر به بیانات مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) در سوگ مظلومیت شهدای اردیبهشت به صورت مجازی برگزار شد.

جوان آنلاین: نشست ادبی «دلم سوخت...» با نظر به بیانات مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) در سوگ مظلومیت شهدای اردیبهشت به صورت مجازی برگزار شد. 
نشست ادبی «دلم سوخت...» با نظر به بیانات رهبر انقلاب در سوگ مظلومیت شهدای اردیبهشت‌ماه با حضور جمعی از شاعران و اهالی اندیشه کشور‌های ایران، افغانستان و هندوستان با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سیدمسعود علوی‌تبار در گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد. برخی از اشعاری که شاعران در این برنامه که به صورت مجازی خواندند به شرح ذیل است: 
صامره حبیبی: 
غنیمت بود آن دولت، دلم سوخت
امان از لحظه هجرت...، دلم سوخت
عبای خاکی خدمت به تن داشت
نه بالاپوشی از شهرت، دلم سوخت
دلش خون و رخش سیمای مهتاب
از آن صورت از این سیرت دلم سوخت
سلام بی‌جواب و زهر دشنام
چقدر از دشنه تهمت دلم سوخت
تحمل کرد کوه طعنه‌ها را
از آن صبر و از آن طاقت دلم سوخت
قطاری که به شور و شوق می‌رفت
چه زود افتاد از حرکت دلم سوخت
برای آن غم اردیبهشتی
که شد آه دل ملت، دلم سوخت
برای آن همه خدمتگزاری
برای این همه غربت، دلم سوخت
 
خدیجه دیلمی:
دلم سوخت وقتی در آن باد و باران
تو با جمع یاران صمیمانه رفتی
پس از آن همه خدمت خالصانه
دلم سوخت وقتی غریبانه رفتی
کسی پیش از آن از تو چیزی نمی‌گفت
به جز طعنه، چیزی مگر می‌شنیدی؟
ولی عاشقانه به هر سوی ایران
شبیه کبوتر تو پر می‌کشیدی
سفر‌های استانی‌ات ناتمام است
هنوز انتظار تو را می‌کشیدیم
نه سید نمی‌خواستیم از تو چیزی
جز اینکه صدای تو را می‌شنیدیم
دلم سوخت وقتی که آقا دلش سوخت
دلش سوخت و خم به ابرو نیاورد
عجب داغ سنگین و تلخی‌ست این داغ
ببین با دل ما چه کردی تو‌ای مرد
 
عباس فرجی:
برای مردی از مردان دلم سوخت
برای معنی باران دلم سوخت
چه بی‌رحمانه نقدت را نوشتند
که حتی گفت آقا جان دلم سوخت
 
امیر عاملی: 
دلم سوخت وقتی که جمعی شما را
ندانست قدر و غریبانه رفتی
دریغا به توصیف راهت نشستند
زمانی که مظلوم از خانه رفتی
 
نغمه مستشارنظامی:
دلم سوخت با دیدن قاب عکست، دلم سوخت مانند انگشتر تو
دلم سوخت وقتی خبر زیر و رو شد، دلم سوخت با دیدن پیکر تو
دلم سوخت با بالگرد تو در مه، دلم سوخت با آخرین عکس‌هایت
دلم سوخت با شال سبز غریبت، دلم سوخت با روضه مادر تو
دلم سوخت وقتی که گفتند از تو، زمانی که دیگر نبودی ببینی
دلم سوخت با یاد آن قلب زخمی، دلم سوخت مانند بال و پر تو
شنیدی، گذشتی، شنیدی، نهفتی، به جز با امین راز دل را نگفتی
«برای رئیسی دلم سوخت» دل را، چه سوزاند این جمله رهبر تو
دلم سوخت با یاد زخم زبان‌ها، کجایند امروز نامهربان‌ها
«خداحافظ‌ای داغ بر دل نشسته»، خداحافظ تو، خدا یاور تو
 
عبدالرحیم سعیدی‌راد: 
به راه هرچه دشمن کار کردند
شبیه کار استکبار کردند
دل من سوخت آقای رئیسی!
تو را دیدند و باز انکار کردند
 
پروانه نجاتی:
برای سوره انسان دلم سوخت
برای مردن وجدان دلم سوخت
به روی کارهایت چشم بستند
برای این همه کتمان دلم سوخت
 
سیدمسعود علوی‌تبار: 
سیه‌پوش داغ رئیسی جهان بود
عزادار این سوگ پیر و جوان بود
دل زخمی کوه پر بود از غم
به رنگ شهادت دل آسمان بود
میان غبار مه آن نازنین مرد
نشان داد او لاله‌ای بی‌نشان بود
در آن دم که بلبل ز دل ناله می‌کرد
بهار دل‌انگیز ما، چون خزان بود
به جز ناله کردن گریزی نباشد
ز غم مرغ دل را چنین آشیان بود
نه تنها دل ما از این غم کباب است
نصیب جهان زین مصیبت فغان بود
برای رئیسی دلم سوخت و‌ای کاش
کمی ابر باران دلش مهربان بود
 
علی حسن‌پور‌آستانه: 
لعنت به کسی که آتش افروخته است
بر قامتتان لباس غم دوخته است
گفتی که دلت سوخته،‌ای حضرت عشق
از سوختن دلت دلم سوخته است
 
محمدمهدی عبداللهی: 
دلم سوخت در لابه‌لای خبر‌های غمبار
که غم پشت غم پشت غم روی قلبم شد انبار
دلم سوخت در جنگل مه در آن برف و بوران
دلم سوخت، چون بالگردی که افتاده از کار
دلم سوخت از داغ سنگین و سرد جدایی
دلم سوخت یکباره از داغ چندین سپیدار
«رئیسی مظلوم» شد زائر آسمان‌ها و دنیا
به روی سرم تا همیشه شد آوار
دلم سوخت از زخم نامهربان‌ها برایت
دلم سوخت از طعنه‌های رفیقان بیمار
که آزار دادند روح تو را نارفیقان
برای تو‌ای جان! دل رهبرم سوخت هر بار
عجب روزگار عجیب و غریبی است، اما
دگر بس کن‌ای روضه‌خوان از دلم دست بردار
شهیدان پرواز اردیبهشتند آری
شهیدان خدمت همان خادمان سبک‌بار
 
نجمه پور‌ملکی:
از دیدن خاکستر پروانه دلم سوخت
انگار نه انگار در این خانه دلم سوخت
باید چه کند گر پدری داغ ببیند؟
از گریه پنهانی و مردانه دلم سوخت
از این همه تابوت که آمد چه بگویم
دیدم که تویی بر سر هر شانه دلم سوخت
من بغض نکردم که نگویند شکستم
نشکستم و پیمانه به پیمانه دلم سوخت
جای تو به روی نوه‌ات دست کشیدم
آه از نفس سینه دردانه دلم سوخت‌ای دولت خدمت تو کجایی که ببینی
بر این همه اخلاص شهیدانه دلم سوخت
بر خدمت تو چشم که بستند بماند
از تهمت یاران چو بیگانه دلم سوخت
از پیر خراسان به تو‌ای خادم ملت
اینقدر بگویم که غریبانه دلم سوخت

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار