پس از قسمت سوم «افعی تهران» در همین ستون نوشتم به دلیل متن و اجرا نسبت به سایر سریالهای دیگر شبکه خانگی کیفیت بالاتری دارد، حالا پس از ۱۴ قسمت و پایان سریال همچنان با صراحت بیشتر میتوان گفت به طور نسبی سریال کاملی است.
این را در شرایطی میگویم که بیشتر سریالهای نمایش خانگی نمیتوانند مخاطب را به طور جدی همراه خود کنند، اما سامان مقدم در افعی تهران بسترسازی لازم را برای برآیند ژانر و فرآیند قصهای جنایی - معمایی انجام دادهاست. از سوی دیگر فیلمنامه توانسته با حفظ ژانر، چندوجهی باشد، فیلمنامه ظرفیت لازم را برای بسترسازی گوناگون دارد، اما پیمان معادی به عنوان فیلمنامهنویس تبحر به خرج دادهاست، آسیبشناسی نکته مهمی در چنین آثاری است که به آن توجه نمیشود، اما در افعی تهران تراپیستی وجود دارد که آرمان بیانی را در چالشهای مختلف قرار میدهد. تمامی بداخلاقیهای آرش بیانی یا عدمارتباط او با همسر سابقش یا پسر خردسالش به دلیل بحرانهایی است که در کودکی گذرانده، او منتقد سینماست و در آستانه ۵۰ سالگی میخواهد فیلمش را بسازد، در وهله اول اخلاق تند و کلام نیشدار آرمان در نگاه عوام به دلیل منتقد بودن اوست، اما حرفهای او از کودکیاش به تراپیست خود به نوعی کمبود و عقدههای کودکانه است که از کودکی با او همراه است، نحوه برخورد با ناظم مدرسه و کودکی را که در مهدکودک پسرش است به یاد بیاورید. اینها ریشه در کودکی آرمان دارد که با او بزرگ شدند و حالا او را به یک افعی تبدیل کردهاست. انسجام در فیلمنامه رعایت شدهاست، بنابراین درام شکل گرفته و ژانر مورد نظر پدید آمدهاست. در چنین شرایطی کارگردان به راحتی توانسته چیدمان رخدادها را کنار هم قرار بدهد، اما نه از طریق اتفاقات مرسوم نسبت به چنین موضوعی. آنچه روایت میشود، ابعاد پیچیده از انسانی است که خودش را هنرمند و روشنفکر معرفی میکند. حتی در مقاطعی او چنان مظلوم و آسیبدیده جلوه میکند که ذهن مخاطب از حدسهایی که نسبت به افعی تهران دارد، پرت شود، چراکه در همان قسمتهای ابتدایی کم و بیش قابل حدس است که آرمان بیانی میتواند افعی تهران باشد، اما این را میتوانیم تبحری در فیلمنامهنویسی و کارگردانی بدانیم. کدهایی در قسمتهای اول از ارتباط آرمان با افعی تهران داده میشود، اما خرده پیرنگهایی اضافه میشوند که ذهن مخاطب به سمت دیگری میرود، مانند جداییاش از همسر یا ارتباط عاطفی که با پسرش یا نجات پیرمرد همسایهاش دارد و اینها شخصیت آرمان را از سیاهی و تهمت قاتلبودن نجات میدهد. تمامی این شمایلهایی که از آرمان بیانی دیدهایم، او را بیشتر انساندوست، متفکر و هنرمند نشان میدهد. مانند کتابها و فیلمهایی که در خانهاش دیده میشود، این را اضافه کنم که آرمان شغلش و زندگیاش را دوست دارد و برای ساختن فیلمش تن به هر کاری میدهد. از سوی دیگر، او حتی میخواهد که همسرش برگردد و اینها از رفتار او کاملاً مشخص است.
اما کودکی سخت او که تبدیل به گرههای روانی شده او را به راهی اشتباه کشاندهاست که میتوانیم آن را عقدهگشایی بدانیم. چقدر خوب که سریال از شیوههای مرسوم گرهگشایی در چنین ژانرهایی استفاده نمیکند. اینکه پلیس بخواهد آرمان را دستگیر کند، در سریال افعی تهران یک تراپیست یا درمانگر میتواند با تمامی اطلاعاتی که از آرمان به دست آورده او را کاملاً شناسایی کند.
افعی تهران در متن و اجرا موفق بوده و چه خوب در ۱۴ قسمت به پایان رسید و سریال دچار اضافهگویی نشد. پرداخت مینیمالیستی در ژانر جنایی - معمایی و ایجاد لحظات کمیک در بعضی از سکانسها به نوعی یک بالانس متقاعدکنندهای در جدی بودن سریال به وجود آورده است، به طوری که گاهی استفاده از دیالوگ با موقعیت کمدی، سنگینی جهان فیلم را بر هم میزند. انتخاب بازیگران از مهمترین نکات است و اینکه معادی به عنوان فیلمنامهنویس نقش اول را بازی کرده از امتیازات سریال است، چراکه او بهتر از هرکس دیگر میتوانست سختی این نقش را به راحتی بازی کند. این سریال برای سامان مقدم و عوامل آن گامی رو به جلو محسوب میشود.