«فضای حال حاضر آنطور که باید المپیکی نیست. باید فضا المپیکی شود و نمایندگان اعزامی مورد توجه هرچه بیشتر قرار گیرند. حمایتهای مادی و معنوی بیشتر شود تا ورزشکاران با انگیزه هرچه بیشتر به دنبال حضور موفق در المپیک پاریس باشند.»
اینها بخشی از صحبتهای حسن رنگرز، سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی ایران در فاصله دو ماه مانده به آغاز رقابتهای المپیک ۲۰۲۴ پاریس است. این حرفها را بگذارید کنار دغدغههای وزنهبرداران، تکواندوکاران، قایقرانان و تمام ورزشکارانی که قرار است در المپیک پیشرو به مصاف غولهای ورزش جهان بروند و پرچم ایران را بالا ببرند، اما به اصلیترین دغدغه این روزهای کیومرث هاشمی، وزیر ورزش توجه کنید تا متوجه شوید چرا سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی اینگونه با نگرانی از المپیکی نبودن فضای ورزش کشور حرف میزند.
کیومرث هاشمی میگوید: «وزیر نباید بهخاطر استقلال و پرسپولیس به دنبال اسم و رسم خودش باشد. این دو باشگاه تا رسیدن به وضعیت مطلوب نیاز به حمایت دارند. وظیفه وزارت ورزش، سیاستگذاری است.» جناب وزیر یک جورهایی با دست پس میزند و با پا پیش میکشد. این حرف را هم در آیین گرامیداشت ۱۰۰ سال باشگاهداری بیان میکند که البته جا داشت نام مراسم ۱۰۰ سال تیمداری بود تا باشگاهداری. به هر حال باشگاه تعریف خاص خودش را دارد که گویا نه ترتیبدهندگان چنین مراسمی تعریف آن را میدانستند و نه جناب وزیر. حداقل تا جایی که ما میدانیم در رشته مورد علاقه او و مسئولان چیزی به نام باشگاه وجود ندارد.
بگذریم، در چنین فضایی طبیعی است که المپیک هیچگاه در اولویت نباشد. حق با حسن رنگرز است؛ تا زمانی که کتوشلوارپوشهای ورزش کشته مرده فوتبال غیرالمپیکی باشند، فضا همین خواهد بود، حتی اگر فقط یک هفته یا چند روز به المپیک باقیمانده باشد. وقتی نفر اول ورزش کشور بهرغم واگذاری سرخابیها همچنان دل در گرو آنها دارد و از سیاستگذاری برای دو تیم واگذار شده (البته اگر قبول کنیم که واقعاً واگذار شده باشند) حرف میزند، باید بپذیریم که بقیه رشتههای ورزشی و قهرمانان المپیکی آنها در مراتب بعدی توجه آقایان قرار دارند و این یعنی همان جمله سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی که «فضا المپیکی نیست».
البته منتظر هستیم تا در فاصله کوتاه باقیمانده به المپیک، سروکله آقایان در اردوهای تیمهای ملی پیدا شود، عکس بگیرند و وعدهوعید بدهند، این رسم مدیران ورزش کشور است و تفاوتی هم نمیکند که سلیقه سیاسیشان چه باشد، همه کشتهمرده فوتبال هستند، درست مانند این روزها، این روزها که تمام هوش و حواسشان به فوتبال است و اصلاً نه چیز دیگری میبینند و نه صدای دیگری میشنوند.
المپیک همین پشت در است. صدای پایش را میتوان شنید، صدایی که همه آن را میشنوند غیر از آنها که باید بشنوند که اگر فقط برای یکبار در طول تاریخ ورزش فوتبالزده ایران این صدا را میشنیدند، امروز اوضاع و احوال ورزش ایران خیلی بهتر از این حرفها بود و اینطور نبود که سرمربی رشتهای که امید اول مدالآوری کاروان ایران در المپیک است، اینگونه از المپیکی نبودن فضای ورزش انتقاد کند.