جوان آنلاین: آیا تازهترین جنگ غزه، پیامدهایی دوررس خواهد داشت؟ فکر میکنم به عنوان یک قاعده، رخدادهای مغایر و متقابل ژئوپلتیک معمولاً از سوی انواع مختلفی از نیروهای متقابل به موازنه میرسند و رخدادهای یک بخش کوچک از جهان، پژواک گستردهای در دیگر جاها دارد. بحرانها و جنگها رخ میدهند، اما معمولاً ذهنهای آرامتر غلبه مییابند و پیامدهایشان را محدود میکنند، با این حال، همیشه اینگونه نیست و شاید جنگ کنونی در غزه یکی از این استثناها باشد، البته من فکر نمیکنم ما در آستانه جنگ سوم جهانی هستیم، حتی در واقع شگفتزده خواهم شد اگر جنگ جاری، به یک درگیری گستردهتر منطقهای هم تبدیل شود، حتی اگر جنگ در همین محدوده غزه باقی بماند و به زودی هم پایان بگیرد، پیامدهای چشمگیری در اطراف جهان خواهد داشت.
مهم است موقعیت کلی ژئوپلتیکی جهان، درست پیش از حمله غافلگیرانه هفتم اکتبر حماس را به یادآوریم. پیش از حمله حماس، امریکا و متحدانش در ناتو، در حال یک جنگ نیابتی علیه روسیه در اوکراین بودند. هدفشان این بود که اوکراین بتواند روسیه را از قلمروهایی که پس از فوریه ۲۰۲۲ تسخیر کرد، بیرون براند و روسیه را تا جایی ضعیف کند که قادر به چنان کاری در آینده نباشد، اما جنگ به خوبی پیش نرفت؛ ضدحمله تابستانی اوکراین متوقف شد و به نظر میرسد موازنه قدرت نظامی به تدریج به سود روسیه چرخش میکند و امیدها به اینکه کییف بتواند قلمروهای ازدسترفتهاش را چه با زور سلاح یا از گذر گفتگو پس بگیرد، رنگ میبازد.
همچنین امریکا عملاً جنگی اقتصادی را علیه چین به راه انداخته بود که هدفش جلوگیری از سلطه چین بر قلههای هدایتکننده تولیدات نیمهرسانا، هوش مصنوعی، رایش کوآنتومی و دیگر زمینههای فناوری پیشرفته است.
در خاورمیانه دولت بایدن تلاش داشت یک هدف دشوار دیپلماتیک را بزند؛ میخواست عربستان را از نزدیکشدن به چین منصرف کند و شکلی از تضمین امنیتی به ریاض بدهد و احتمالاً هم به سعودیها اجازه دهد به فناوری حساس هستهای دسترسی یابند تا ریاض روابطش را با اسرائیل عادی کند، سپس حمله هفتم اکتبر رسید.
بازگشت از «بازگشت از خاورمیانه»
حالا برسیم به پیامدهای این تراژدی ادامهدار برای ژئوپلتیک و سیاست خارجی امریکا. نخست اینکه این جنگ، مانع مهمی بر سر راه تلاشهای امریکا برای عادیسازی سعودی- اسرائیلی گذاشت، البته چه بسا که این مانع همیشگی نباشد، چراکه انگیزههای اولیه پشت این توافق، هنوز پابرجا مانده و پس از جنگ غزه هم برقرار خواهد بود.
دوم، این جنگ با تلاشهای امریکا برای کاهش هزینه زمان و توجه خود در خاورمیانه و تمرکز توجه و تلاش خود بر شرق آسیا مداخله خواهد داشت. اینجا مسئله عرض باند مطرح است: هر روز، تنها ۲۴ ساعت دارد و هر هفته هم هفت روز و جو بایدن و آنتونی بلینکن، وزیر خارجهاش به همراه دیگر مقامهای ارشد امریکایی نمیتوانند هر چند روز یک بار به اسرائیل و کشورهای خاورمیانه پرواز کنند و باز هم وقت و توجه کافی برای جاهای دیگر داشته باشند. جنگ اخیر خاورمیانه، برای تایوان، ژاپن، فیلیپین یا هر کشور دیگری که با فشار فزاینده چین روبهرو است، خبر خوبی نیست. مشکلات اقتصادی چین هم مانع اقدامات جسورانه پکن علیه تایوان یا در محدوده دریایجنوبی چین نشده است.
سوم، جنگ غزه برای اوکراین یک فاجعه است. جنگ غزه بر عرصه رسانهای سایه انداخته و کار جلب حمایت از بسته تازه کمک امریکا به اوکراین را دشوارتر کرده است. جمهوریخواهان مجلس نمایندگان به تردید افتادهاند. مشکل از این هم بزرگتر است. منازعه در اوکراین به یک جنگ فرسایشی بیپایان تبدیل شده و این یعنی توپخانه، نقش اصلی را در میدان نبرد بازی میکند. امریکا و متحدانش قادر به تولید سازوبرگ کافی توپخانه برای رفع نیازهای اوکراین نبودهاند و واشینگتن مجبور شده است از ذخایرش در کرهجنوبی و اسرائیل برداشت کند تا توان جنگی اوکراین حفظ شود. اکنون که اسرائیل در حال جنگ است، نیاز به گلولههای توپ و دیگر مهماتی دارد که در غیر این صورت به اوکراین میرفت. همچنین اگر اوکراین سرزمینهای بیشتری را از دست بدهد، بایدن چه کار خواهد کرد؟
تضعیف اتحاد دموکراسیهای جهان
جنگ غزه، خبر بدی برای اتحادیه اروپایی است. یورش روسیه به اوکراین، به رغم برخی فرسایشهای خفیف، همبستگی اروپایی را افزایش داد و به حاشیه رفتن حزب خودکامه و گسستآور «قانون و عدالت» در انتخابات اخیر لهستان هم یک نشانه دلگرمکننده است، اما جنگ غزه، شکافهای اروپا را دوباره باز کرد چراکه برخی کشورها به حمایت بیپروا از اسرائیل روی آوردهاند و برخی دیگر همدلی بیشتری برای فلسطینیها نشان میدهند (البته نه برای حماس). هر چه این جنگ بیشتر ادامه یابد، این شکافها بیشتر میشود و ضعف دیپلماتیک اروپا، اگر نگوییم بیخاصیتیاش را بیشتر نمایان خواهد کرد و نیز به تضعیف یک هدف بزرگتر، یعنی اتحاد دموکراسیهای جهان در چارچوب یک ائتلاف نیرومند و مؤثر خواهد انجامید.
اینها خبرهای بدی برای غرب، اما خبرهای بسیار خوبی برای روسیه و چین هستند. از چشمانداز آنها، هر چیزی که توجه امریکا را از اوکراین و شرق آسیا منحرف کند، اتفاق خوبی است، به ویژه وقتی که آنها بتوانند کناری بنشینند و شاهد افزایش آسیب باشند. این جنگ همچنین توجیه خوبی در اختیار مسکو و پکن به سود نظام چندقطبیای قرار میدهد که دیرزمانی است آن را علیه نظم تحت رهبری امریکا علم کردهاند. همه کاری که آنها باید انجام دهند این است که به دیگران گوشزد کنند امریکا در ۳۰ سال گذشته قدرت بزرگ اصلیای بوده که خاورمیانه را اداره کرده و نتایجش یک جنگ فاجعهبار در عراق، یک توانمندی هستهای پنهان در ایران، ظهور دولت اسلامی، یک فاجعه انسانی در یمن، آشوب در لیبی و شکست فرایند صلح اسلو است. آنها میتوانند حملات خشونتبار حماس در هفتم اکتبر را هم به این فهرست اضافه کنند تا نشان دهند واشینگتن حتی نمیتواند نزدیکترین متحدش را از رخدادهای دهشتناک در امان بدارد.
در نگاه به جلوتر، این جنگ و واکنش امریکا به آن تا مدتها همچون سنگ آسیابی بر گردن دیپلماتهای امریکایی آویزان خواهد ماند. مردمانی که خارج از محدوده راحت جامعه فراآتلانتیک هستند، از نگاه گزینشی غرب آزردهاند. یک جنگ تازه در خاورمیانه درگرفته و رسانههای غربی همه ظرفیت خود را به آن اختصاص دادهاند و روزنامههای گرانقیمت صفحات بیشماری را با گزارشها و تفاسیر آن پر کرده و شبکههای تلویزیونی ساعتها وقت آنتن خود را به رخدادهای آن اختصاص میدهند، اما درست در همان هفتهای که این جنگ رخ داد، سازمان ملل گزارش داد حدود ۷ میلیون نفر در جمهوری دموکراتیک کنگو، عمدتاً به خاطر بروز خشونت، بی جا شدهاند. این گزارش کمتر توجهی را به خود جلب کرد، هرچند شمار انسانهایی که بی جا شدند، از شمار قربانیان در اسرائیل یا غزه بیشتر بود.
دست آخر اینکه، این رخداد نامیمون، شهرت امریکا به توانمندی در سیاست خارجی را صیقل نمیدهد. ناکامی بنیامین نتانیاهو در حفاظت از اسرائیل شاید شهرتش را برای همیشه لکهدار کند، اما دستگاه سیاست خارجی امریکا هم نتوانست ببیند که چنین خونریزیای در راه است و واکنشش تا به امروز هم چندان کمکی نکرده است.
فارین پالیسی، یازدهم نوامبر ۲۰۲۳
تلخیص و ترجمه: معاونت مطبوعاتی