جوان آنلاین: محمد ایمانی، فعال رسانه در تلگرام نوشت:
درباره جنگ ۳۶ روزه؛ چرا رخ داد، کِی تمام میشود؟
جنگ، طی روزهای اخیر و در آغاز هفته ششم، با وجود تلاش ارتش اسرائیل برای تکمیل محاصره و ورود به عمق غزه، شدت گرفته و معنای آن این است که صهیونیست ها، به صخره سخت خورده اند.
انهدام پهپاد «هرون تی پی» (با صلابت)، هلاکت سرهنگ «شلداگ زیعور» از فرماندهان ارشد زرهی و دستیار وی، و انهدام قریب ۲۰۰ عراده تانک و خودروی زرهی (که بعضا بیش از ۱۰ نفر سرنشین دارند)، بخشی از تفات اخیر اسرائیل است؛ و این، غیر از هزینههای هنگفتی است که طولانی شدن جنگ به امنیت و اقتصاد و جامعه چهل تکه آن وارد کرده است.
باید به اینها تلفات سنگین در جبهه شمالی را هم علاوه کرد که موجب موجب فرار شهرک نشینان صهیونیست شده؛ و همچنین، تلفات تحقیر آمیزی که آمریکا به خاطر میدان داری جنایت متحمل میشود؛ از انهدام پهپاد فوق مدرن MQ۹ توسط مقاومت یمن، تا رگبار پهپاد و راکت و موشک، که دست کم ۵۰ بار پایگاههای آمریکا را در منطقه زیر ضرب گرفته و به اذعان پنتاگون، موجب ضربه مغزی (!) ۵۶ نظامی اش شده است. پنتاگون میگوید "سرنگونی پهپاد MQ۹، به شدت ما را نگران کرده است".
بر خلاف تبلیغات اسرائیل، جنگ فعلی، جنگ پیچیده و دامنه داری است و آمریکا و اسرائیل نخواهند توانست آن را به این سادگیها جمع کنند.
جبهه غزه، جبهه لبنان، جبهه عراق و سوریه، و جبهه یمن، جبهههای به هم پیوستهای است که اجزای آن در عین هماهنگی و پشتیبانی از هم، مستقلا اقدام میکنند و همین کار تشخیص را برای دشمن دشوار میکند.
رزمندگان شجاع حماس، روزی که تصمیم به حمله غافلگیرانه و زدن آن ضربه بی نظیر به اسرائیل گرفتند، از سبعیت دشمن و حمایت بی دریغ غرب خبر داشتند، و با این وجود، ضربه جبران ناپذیر را به درستی وارد کردند.
قبل از آن، خبرهای پنهان و آشکار، از دو چیز حکایت میکرد؛ نخست این که رژیم صهیونیستی سالها برای حمله به غزه و یکسره کردن کار تدارک کرده و حمله غافلگیرانه، قریب الوقوع است. (چنان که وال استریت ژورنال روایت کرد).
دوم، ماجرای "عادی سازی" به ویژه از سوی عربستان و ترکیه و برخی کشورها دیگر، که پرونده اشغالگری را بایگانی میکرد و امضای نابودی، پای پرونده فلسطین میگذاشت.
حماس در چنین مقطع خطیری، رویای در حال تحقق اسرائیل را به کابوس تبدیل نمود و تمام رشتههای تل آویو- واشنگتن را پنبه کرد. بنابراین، نه تنها سزاوار ملامت نیست، بلکه شایسته تحسین هم هست.
رژیم صهیونیستی، جنایتی کم سابقه به راه انداخته، غافل از این که نابود اول و آخر این جنایت، خودش و تمام پروژههایی است که برای مشروع و معتبر ساختن خویش به اجرا گذاشته بود.
این بنای نامشروع، بر بنیان خیانت برخی کشورها در حال احداث بود. اما اکنون، معجونی از حماسه و مظلومیت، در جان ملتهای منطقه ریخته شده، و آغازی بر موج عمیقتر بیداری اسلامی است. این بار، اسرائیل و آمریکا در کانون خشم ملتها قرار گرفته اند.
بمبهای آمریکا، بی دریغ بر سر مردم مظلوم غزه آوار میشوند؛ غافل از این که اگر بمباران و اشغالگری، آوردهای داشت، آمریکای ابرقدرت، با خفت و خواری از افغانستان نمیگریخت و در عراق، تن به شکست سیاسی و نظامی نمیداد.
اشغالگری اگر آوردهای داشت، آنتونی بلینکن مجبور نمیشد با جلیقه ضد گلوله به بغداد سفر کند؛ یا ترامپ، بعد از سفر شبانه و دزدکی، به عین الاسد (به جای بغداد) بگوید: "هنگام فرود آمدن، چراغهای هواپیما را به دلایل امنیتی خاموش کردند. فکرش را بکنید! ما ۷ تریلیون دلار در خاورمیانه خرج کردیم و نمیتوانیم با چراغ روش واردش شویم! این خیلی غم انگیز است که ناچار باشی سفرت را فوق العاده مخفیانه نگه داری و و هر کاری بکنی تا سالم برسی".
موضوع مهم بعدی، درباره نقش آفرینی ایران و تبلیغات دوگانه محافل عبری-غربی و غربگرایان است.
دولتهای غربی از ابتدای جنگ هراس داشته اند که دخالت ایران، موجب گسترش جنگ و خارج شدن آن از کنترل شود. اما همزمان، یگان عملیات روانی آنها چنین القا میکند که ایران، هراسان از جنگ است و وارد آن نمیشود.
آنها میدانند که اگر اقدامات پیچیده، تو در تو و پیگیر ایران نبود، توانسته بودند نام فلسطین و ملتش را به واسطه توافقات کمپ دیوید، اسلو، مادرید، شرم الشیخ، طابا، ژنو، آناپولیس، واشنگتن، معامله قرن و آبراهام، نابود کنند، اما اکنون، این نام از همیشه زندهتر است.
بدین معنا، ایران چه زمانی، بیرون از جنگ با رژیم اشغالگر بوده که امروز گفته شود وارد جنگ میشود یا نمیشود؟! ایران برای آرمان اسلامی- انسانی قدس، هزاران شهید والامقام تقدیم کرده که حاج قاسم سلیمانی و حاج حسین همدانی، فقط دو نام بلند آوازه از میان آنهاست.
امروز، هر جا تیری به سمت صهیونیستها و حامیان جنایتکار شان شلیک میشود، اثر و امضایی از نقش آفرینی بی منت ایران روی آن است.
منطق ایران بر خلاف غرب، منطق مزدور پروری و جنگ نیابتی نیست، که اگر این گونه بود، هزینه و شهید نمیداد. منطق ایران، منطق رشد و بلوغ و بیداری و مقاومت یکایک ملت ها، به اختیار و انتخاب خود آنهاست.
به همین دلیل هم به اراده حماس و جهاد و حزب الله و انصارالله و مقاومت اسلامی عراق احترام میگذارد و از حمایت مقدور نسبت به آنها دریغ نمیکند.
منطق ایران، هیجان لحظهای محض و یا فقط تلافی نیست. جمهوری اسلامی در این جنگ نا متقارن، نقشه و نقش منحصر به فرد خود را در مقابل دشمن دارد. منفعل نیست؛ طراح است و خطر پذیر. فعال و پیگیر و صبور.
این راهبرد را اگر از چشم انداز ۴۰ ساله، ۲۰ ساله، ۱۰ ساله و از چشم انداز همین دو سال اخیر بنگریم، کاملا موفق و پیشرو، و برای دشمن فرساینده بوده است.
این راهبرد، در حالی که آمریکای یاغیِ آغاز قرن ۲۱ میلادی را از نظر نظامی و سیاسی بی حیثیت کرده، رژیم صهیونیستی را به عجز و درماندگی کشانده است؛ چنان استیصالی که مستقلا قادر به جنگ در غزه کوچک نیست و آمریکا باید جنگ او را اداره کند.
این در حالی است که آمریکا اگر راهبرد و مدیریت داشت، نه در عراق و افغانستان سرشکسته میشد، و نه این که همزمان، با چند پرونده گشوده جنگ و بحران، در منطقه و جهان دست به گریبان شود.
جنگ غزه بر خلاف برخی تصورات و تلقینات، به این زودیها تمام نمیشود، بلکه بخش مهمی از سرآغاز جنگی پیچیده است. این پیچیدگی، هیچ تناسبی با زوال راهبرد در آمریکا که بایدن نماد آن است، ندارد.
برخی نشریات آمریکایی مانند فارین پالیسی، پیش از این، بارها درباره استفاده بی محابا از دو حربه مقدور "تحریم و نظامیگری" و هرز و ناکارآمد کردن آن، هشدار داده بودند:
این که آمریکا، چون در میان گزینههای خود، چیزی جز چکش نمییابد؛ بنابراین به ناچار، همه چیز را به شکل میخ میبیند و دائما در مقابل حریفان پیچیده، از توانش در حل بحرانهای پیچیده کاسته میشود. بدین ترتیب، مجبور است بازی و زمین را به حریفان واگذار کند.