قرار بود سفر اینفانتینو به ایران فرصتی طلایی برای رایزنی و حل مشکل با عربستان و بسته شدن پرونده بازی در زمین بیطرف باشد. پروندهای که چند سالی است نمایندگان ایران را از حق طبیعی بازی در زمین خودی محروم کرده، اما تمام صحبتهایی که بعد از سفر رئیس فیفا به ایران مطرح شد، مثل همیشه چیزی جز وعده، شعار و فریب نبود!
آقایان چنان با آب و تاب از رتق و فتق امور میگفتند که گویی قراری بر کنار رفتن ابرها و روشن شدن واقعیت نیست! شاید هم این مسئله برایشان به امری عادی تبدیل شده و رو شدن دستشان اهمیت چندانی نداشت. به هر حال این نخستین بار نبود که تاج ادعای حل شدن مسئلهای را داشت که خیلی زود مشخص میشد داستانش از بیخ و بن نادرست و ادعای مطرح شدهاش فریبی بیش نبوده است. آقای رئیس پیش از این بعد از صحبتهای کوتاهی که در مجمع AFC داشت نیز ادعا کرده بود، مشکل بازی نمایندههای ایران در زمین بیطرف را حل کرده و گواه ادعایش نیز صحبت ۱۰ دقیقهای او برای حاضران در مجمع کنفدراسیون فوتبال آسیا بود. ادعایی که خیلی زود مشخص شد واقعیت ندارد، بیآنکه آب از آب تکان بخورد یا تاج و فدراسیونش شرمنده ادعای نادرستی شوند که مطرح کردند. حالا چرا نباید این ادعا یکبار دیگر بعد از حضور اینفانتینو در ایران مطرح میشد؟! حضور رئیس فیفا در ایران بهترین فرصت برای مطرح کردن داستانی بود که سعودیها چند سالی است ناعادلانه به تیمهای ایرانی تحمیل کردهاند و کنفدراسیون فوتبال آسیا نیز در مقابلش سکوت کرده و با چشم بستن بر حق تیمهای ایرانی، رأی به برگزاری بازی در زمین بیطرف داده است. در آن مقطع زمانی شاید بهترین کار برای تاج گفتوگو با اینفانتینو برای حل این مشکل بود، ادعایی که میتوانست فشار را از روی شانههای آقای رئیس بردارد و فوتبال ایران را امیدوار به حل مشکلی کند که آقایان سالهاست دست روی دست گذاشتهاند و به تماشایش نشستهاند. حالا، اما درست مانند مرتبه قبل، یکبار دیگر مشخص شد که وعدههای تاج در خصوص رایزنی با رئیس فیفا برای حل مشکلی که عربستان به وجود آورده، ادعایی بیش نبوده، ادعایی که باز هم نشانی از واقعیت نداشت!
انتظار زیادی هم نباید از این فدراسیون داشت. تاج در خصوص قرارداد کرش نیز چنین ادعایی داشت، قراردادی که یکی، دو روز قبل به امضا رسید، در حالی که رئیس فدراسیون بعد از بازگشت از روسیه خبر امضای قطعی و نهایی آن را داده بود، ادعایی که اینبار نیز با واقعیت امر منافات داشت.
این رویه را در دیگر امور فدراسیون نیز میتوان به وضوح دید، مثلاً در خصوص برگزاری بازیهای دوستانهای که در راه جام جهانی به بزرگترین ضعف تیم ملی تبدیل شد و حالا در راه جام ملتهای آسیا هم قرار است با همان رویه قبل بزرگترین چالش کرش و شاگردانش باشد، چراکه با وجود فرارسیدن زمان نخستین اردوی تیم ملی، هنوز خبری از بازیهای تدارکاتی تیم ملی نیست و نگاهی کوتاه به برنامه بازیهای تدارکاتی رقبای ایران در جام ملتها گواه کمکاری و تعلل فدراسیون است. فدراسیونی که نه عادت به شنیدن انتقادها دارد و نه عادت به پاسخگویی، شاید، چون هرگز از سوی هیچ مرجع بالاتری بابت اشتباهات خود مجبور به پاسخگویی نبوده است که اگر بود، امروز تیم ملی بعد از به هم خوردن قرارداد و مذاکراتش با آدیداس، بار دیگر رو به سمت آلاشپورتی کج نمیکرد که همواره اجناس بنجل و انباری خود را در اختیار فدراسیون قرار داده، آن هم در شرایطی که همین امروز صنعت پوشاک ایران و برندهای داخلی توان تهیه بهترین لباسهای ورزشی با بهترین کیفیت را دارند و بسیاری از تیمهای ورزشی دنیا را تأمین میکنند!