
طرحهاي بيامان پليس براي بازداشت سارقان همچنان ادامه دارد. مأموران پليس در جريان تحقيقات خود همهروزه عدهاي از سارقان را بازداشت كرده و بعد از تشكيل پرونده راهي زندان ميكنند. زندان اما براي سارقان پايان ماجرا نيست بلكه فرصتي است تا بعد از همنشيني با مجرمان ديگر، از ترفندهاي جديد تبهكاري آشنا شده يا به عضويت گروهها و باندهاي ديگر درآيند. درباره شمار افرادي كه به اتهام سرقت دوران محكوميت خود را سپري ميكنند، آماري وجود ندارد، اما تلاش گسترده مردم در استفاده از ابزاري كه مانع از وقوع سرقت ميشود و سعي بيامان عمومي براي محافظت از اموال خود حكايت از يك ناآرامي در گستره جامعه دارد كه با باورهاي ديني و قوانين موجود در تضاد است. درباره چرايي وقوع سرقت دلايل عمومي بسياري مثل بيكاري، اعتياد و فقر مطرح و درباره آن مباحث بسياري مطرح شده است، اما به باور من سهدليل به صورت عمده در اقبال گسترده جوانان به ارتكاب سرقت ميبايد مورد توجه قرار گيرد. نخست رسيدن به ثروت يكشبه است.
بسياري از افرادي كه نامشان در ليست سارقان ثبت شده در گروه سني19 تا 30 سال قرار دارند و عمدهترين دليلشان براي ارتكاب به سرقت را رسيدن به ثروتيكشبه اعلام كردهاند. پرسش اساسي كه در اين بين مطرح است اينكه چه دليلي وجود دارد جواناني كه بايد توانشان را در خدمت رشد و تعالي كشور قرار دهند دست به عمل مجرمانه ميزنند. بخش مهمي از پاسخ اين پرسش را ميتوان در شكلگيري زندگي اشرافي در جامعه و عدم تحقق عدالت جستوجو كرد. طبقه اشراف تمامي مناسبات و امتيازات حوزههاي خصوصي و دولتي را به اشغال خود و خاندان خود در آوردهاند و آن را در معرض نگاه افراد جويايكاري قرار ميدهند كه توان يافتن شغلي با درآمد ماهانه يكميليون تومان بدون هيچ مزايايي را هم ندارند. طرح اين موضوع به معناي دفاع از گرايش افراد به سمت بروز عمل مجرمانه نيست، اما اشرافيگيري و عدم تحقق عدالت در جامعه به عنوان دليلي براي ارتكاب جرم ميتواند مورد توجه قرار گيرد.
موضوع دوم و سوم كه وسوسه سرقت را به جان بسياري از افراد انداخته فراهم بودن بسترهاي وقوع جرم از مجراي فراهم نبودن بسترهاي اجراي قانون در جامعه است. وقتي بسترهاي اجراي قانون در جامعه فراهم نباشد يعني سارقان واهمهاي از پليس و دستگاه قضايي ندارند. آنها براي رسيدن به عمل مجرمانه خود حتي لباس سرداران پليس را هم به تن ميكنند. گاهي در قامت يك قاضي، دادستان يا هر منصب دولتي كه تصور آن از منظر عمومي دشوار است، در ميآيند تا به خواسته خود برسند. آنها بعد از بازداشت با جلب رضايت شاكي يا سپردن وثيقه از زندان آزاد ميشوند و بدون هيچ پروايي مثل هر شهروند ديگري در جامعه زندگي ميكند و حتي در مواردي شاكيان خود را تهديد به مرگ يا ايجاد آتشافروزي ميكنند و اينگونه به حيات مجرمانه خود ادامه ميدهند و اين چرخه معيوب تا زمان رفع موانع موجود همچنان ادامه دارد.