
كليپ مواجهه وزير راه با بازمانده يكي از قربانيان حادثه هواپيماي آسمان به سرعت در شبكههاي اجتماعي دست به دست ميشود. او از وزير راه به عنوان نماينده دولت يك پرسش اساسي را مطرح ميكند و آن اينكه «آقاي وزير آيا خودت حاضر بودي سوار آن هواپيما شوي؟» محافظان وزير در سكوت وي اما به پرسش كننده اجازه ماندن و شنيدن پاسخ را نميدهند و با خشونت هرچه بيشتر وي را از محل دور ميكنند، همان رفتاي كه سالهاست به انحاي مختلف با بازماندگان حوادث مرگهاي جمعي كه شمار آن مدام در حال افزون شدن است روي داده است. سكوت وزير راه مقابل پرسش مطرح شده نشان از يك آگاهي هولناك ميدهد و آن اطلاع جمعي مسئولان از وخامت وضعيت موجود كشور در بروز حوادث فجيع است كه انگيزهاي براي پيشگيري از وقوع آن وجود ندارد؛ چراكه اگر چنين بود سياههاي از حوادث هولناك اصلاً نبايد رقم ميخورد.
41 كشته در حادثه سقوط هواپيماي سپاهان در تهران كه آبانماه سال93 اتفاق افتاد، 47 كشته در تصادف دو قطار در محور سمنان كه پنجمآذر سال قبل اتفاق افتاد، 21كشته در آوار شدن ساختمان پلاسكو كه پنجمآذرماه سال قبل روي داد، 43كشته در انفجار معدن آزادشهر كه 13ادريبهشتماه امسال اتفاق افتاد، مرگ 30ملوان كشتي سانچي كه ۱۶ ديماه امسال اتفاق افتاد و حالا 66كشته در سقوط هواپيماي آسمان و حوادث پيشرو كه به سياق گذشته بايد منتظر وقوع آن باشيم. عدم توجه به پيشگيريهاي لازم در وقوع فجايع فارغ از داغداركردن جامعه، يك پيامد هولناك ديگر هم به همراه دارد و آن اينكه يك موضوع ساده به راحتي به معضلي براي كشور تبديل شده و تمام امكانات كشور براي رفع آن به كار گرفته ميشود، به طوري كه هزينههاي صرف شده براي مديريت بحران ايجاد شده هزاران برابر بيشتر از هزينههايي است كه ميشود براي پيشگيري از وقوع آن صرف كرد.
تجربه سياهه حوادث روي داده كه در بالا بدان اشاره شد حكايت از اين دارد كه در تمام حوادث امكان پيشگيري از وقوع آن وجود داشتهاست و تقريباً در همه موارد، درباره احتمال وقوع آن هشدار دادهشده بود، اما انگيزهاي براي توجه به آن وجود نداشته است همانگونه كه در مورد سقوط هواپيماي آسمان دستگاه قضايي درباره احتمال وقوع سانحه هوايي به دليل عدم توجه به استانداردهاي لازم، كتباً به رئيس سازمان هواپيمايي كشوري هشدار داده شده، اما مورد اقبال واقع نشده بود. هر روز كه ميگذرد جامعه در بيتفاوتي مسئولان نسبت به مرگ جمعي مردم در حوادث قابل پيشگيري داغدارتر ميشود؛ مسئولاني كه حاضر به تكان دادن زبان خود و عذرخواهي از بازماندگان حوادث نيستند و تنها با پايان دوران مديريت خود جايشان را به مديراني ديگر ميدهند.
نگراني ديگر، درباره وضعيت اسفبار امدادرساني بعد از وقوع فجايع است. سردرگمي، اولين وضعيتي است كه بعد از وقوع هر حادثه گريبان مديران امداد را ميگيرد. با وجود اينكه كشور به صورت مدام درگير فجايع انساني است اما ستاد بحران كشور پس از وقوع هر بحران به يكي از مهمترين كانونهاي بحران زده تبدیل میشود كه به سياق انسانهاي اوليه شروع به اطلاع رساني و امدادرساني ميكند. در چنين مواقعي امدادرسانان زماني به محل حادثه ميرسند كه افراد گرفتار شده جانشان را از دست داده يا بقايايشان هم از بين رفته است.