
هادی محمدی
پاكسازي داعش و النصره از بلنديهاي مرزي لبنان و سوريه كه از ويژگيهاي پيچيده نظامي و انساني برخوردار بود و انتقال آنها، پس از تلفات سنگين به ديرالزور كه به لحاظ نظامي آنها را در يك منطقه دشت و هموار قرار ميداد و مزيتهاي بهرهمندي از مناطق كوهستاني را از آنها سلب كرد، قبل از همه حاميان تروريسم منطقهاي، اسرائيل را به تكاپو انداخت. ظرفيت هزاران نفري تروريستها در اين منطقه، در خدمت برنامه انحصاري امريكا و اسرائيل به لحاظ لجستيك از مناطق سعد حريري و ارتباط دريايي با اسرائيل، اساساً براي كاركرد دوگانه در به چالش كشيدن مقاومت اسلامي لبنان و براي انرژي بخشيدن به تروريستهاي شكست خورده در داخل سوريه، طراحي شده بود.
آزادسازي اين منطقه به جز به شكست كشاندن اين طرح، پتانسيل نظامي حزبالله و ارتش سوريه را آزاد و در مناطق ضروريتر، متمركز و يكپارچهسازي مناطق جغرافيايي حضور تروريستها و متراكم كردن آنها در نقاطي كه با روشهاي سادهتر و كمهزينهتر ميتوان پرونده آنها را مختومه كرد، قرار داد. همانگونه كه در استان ادلب با تجميع تروريستها از بقيه مناطق سوريه، به جز آسان كردن پاكسازي آنها، جنگ داخلي را در بين آنها دامن زده است، انتقال داعشيها به ديرالزور كه فرماندهي مركزي با فرماندهي داعش در عرسال و بلنديهاي لبنان در تعارض بودند، همين نويد مشابه را ميدهد. نكته مهم اين است كه داعش در موصل و تلعفر و عياضيه و صحراي غربي عراق و صحراي شرقي سوريه، دهها هزار كشته و زخمي داده و از شرايط آفندي خارج شده و صرفاً براي طولاني كردن عمر خود و اميد به انتقال آنها توسط هليكوپترهاي امريكايي، تلاش ميكند خصوصاً اينكه بيرون كشيدن نيروهاي داعشي از تونلهاي كوهستاني و قرار دادن آنها در مناطق هموار، نهتنها امتيازي را به آنها نخواهد داد بلكه آنها را به شكار و صيدهاي آسان تبديل ميكند. اگر پيروزي در موصل، تلعفر، مناطق مرزي عراق با سوريه، دشت شرقي سوريه و عرسال لبنان را در كنار هم و پيوسته مورد توجه قرار دهيم، به خوبي ميتوان از نالههاي امريكاييها و اسرائيليها و تلاش براي كارشكني و شبههآلود كردن آنها در مسير توافقات انجام شده، درك كرد چرا مؤسسه بگين سادات اسرائيلي، بر حفظ داعش و جلوگيري از پيروزي عظيم حزبالله و مقاومت و ايران در عراق و سوريه خشمگين است و آنقدر از سفر به واشنگتن و مسكو نااميد است كه تهديد به حمله به قصر بشار اسد را در دستور تبليغاتي و رسانهاي قرار داده است.
امريكا كه تحت فشار اسرائيل و تهي شدن ظرفيتهاي تروريستي در منطقه است و دستاوردي نداشته، با تهديد براي هدف قرار دادن داعشيهايي كه به ديرالزور منتقل ميشوند، نمايش مضحكي را نشان داد كه در واقع از پيامدهاي پيروزي مقاومت نگران است. بر كسي پوشيده نيست كه امريكاييها زماني كه دهها هزار داعشي در حمله به استانهاي عراق در حال فرار از فلوجه و تلعفر و موصل و تكريت بودند يا زماني كه از تدمر فرار ميكردند، هواپيماها و هليكوپترهاي جنگيشان اگر آنها را نوازش نميكردند، هيچ اقدامي عليه تروريستهاي داعش انجام ندادهاند. هم اكنون در حاشيه جولان و در قنيطره جنوبي و شمالي، داعش و القاعده (النصره) حضوري فعال دارند و از گوشت خوك و مهمات اهدايي اسرائيل و خدمات پزشكي آنها بهرهمند ميشوند و امريكا نيز اين كمربند امنيتي براي اسرائيل را هدف قرار نميدهد.
بوقهاي تبليغاتي وابسته به امريكا و اسرائيل به ويژه عربستان يا حنجرههاي مزدبگير در عراق يا داخل ايران در حالي از به خطر افتادن امنيت مرزي عراق سخن ميگويند كه نيروهاي پيشمرگه بارزاني، سلاح و مهمات در اختيار داعش در حويجه قرار ميدهند يا از اينكه دهها تن از فرماندهان داعشي به نيروهاي بارزاني در شمال تلعفر پيوسته و تسليم شدهاند، سخني به ميان نميآورند. نمونههاي مشابه آنها هم در ايران از اينكه شهيد حججي يك اتحاد و انسجام ملي و فرهنگي ايجاد كرد در ادامه خط رسانهاي غربي - اسرائيلي، از بازگشت پيكر مطهر اين شهيد آنچنان آشفته شدهاند كه حتي عزاداري براي امام حسين(ع) و محرم و كربلا را زير سؤال ميبرند. آنچه حتمي است اينكه اين نامههاي مأيوسانه راه به جايي نميبرد و موازانه قدرت مقاومت كار را تمام كرده است.