
مدیرعامل سایپا اعلام کرد از پایان امسال تولید پراید متوقف میشود و این یار دیرین خوشیها و ناخوشیهای مردم ایران به تاریخ خواهد پیوست. شاید بعضیها با این حرف موافق نباشند و بگویند بیشتر یار ناخوشیها بوده، اما من خودم شاهد بودهام که در تمام این سالها پراید در همه جشنهای ملی و اتفاقات مهم حضوری فعال داشته و با آن قیافه نجیبش همیشه در یک گوشه کناری ایستاده و دارد برفپاککن تکان میدهد.
اسطورهای به نام پراید
گذشته از آن ما معروفیم به اینکه قدر داشتههایمان را ندانیم و وقتی کسی از بین ما رفت از او اسطوره بسازیم. خب حالا چه اشکالی دارد که بخیل نباشیم و این خصلت را در مورد پراید هم به کار ببریم. حالا که طفلکی دارد از بین ما میرود، بیاییم یک همایش برگزار کنیم، دور هم جمع شویم و حرفهای اینجوری بزنیم:
پراید! آه... پراید! تو در همه این سالها متواضعانه اجازه دادی مردم سوارت شوند و خم به ابرو نیاوردی. رانندههای بیحواس وقتی تصادف میکردند تو را مقصر میدانستند، در حالیکه فرمان تو دست آنها بود، نه فرمان آنها دست تو!
پراید خیلی فروتن بود، در حقش جفا کردند و در مشخصات فنیاش نوشتند «چهار سیلندر». در صورتی که نزدیکانش میدانستند او شش سیلندر داشت اما به روی خودش نمیآورد و همه کسانی را که در حقش جفا میکردند به خدا واگذار میکرد.
درباره پراید نوشتهاند 63 اسب بخار داشت. ظاهراً هم همینطور بود. اما غیرت پراید و اسبهایش طوری بود که به اندازه 100 اسب بخار بلکمم بیشتر کار میکرد. این را فقط مردم میفهمیدند و به خاطر همین در دل مردم تا این حد جا باز کرده بود. چون میدانستند 63 اسب بخار پراید از 100 اسب بیبخار دیگران قویتر است!
در جاده و اتوبان وقتی سرعت یکنواخت میشد، پراید یکی از چرخهایش را بالا میگرفت تا کمتر ساییده شود و راننده بینوا مجبور نشود زود به زود لاستیک عوض کند. حتماً شما هم موقع تعویض لاستیکهای پراید متوجه این موضوع شدهاید که همیشه یکی از چرخها کمتر از بقیه صاف شده است. اما دلیلش را کسی تا الان نمیدانست، چون پراید از من قول گرفته بود قبل از مرگش به کسی نگویم!
پراید برای من به شخصه از پورشه و پرادو هم بهتر است. من وزیری را میشناسم که عاشق پراید است. خودش به من میگفت: چند سال پیش پرادو خریدم اما زود چپ میکرد و امنیت نداشت. بعدش پورشه خریدم اما رسانهها بیچارهام کردند! الان در فکر پراید هستم اما رویم نمیشود بخرم. بعضی شبها پراید یکی از کارمندان را قرض میگیرم، با لباس مبدل میروم در شهر پراید سواری!
... و سخنانی از این دست! در آن همایش میتوانیم از پیشکسوتان پراید مثل پیکان و ژیان هم تقدیر و تشکر کنیم!
هر ایرانی یک پراید
مدیرعامل ساپیا ضمناً گفته تا پایان سال هر شخص با ارائه کارت ملی فقط میتواند یک پراید بخرد. به نظر بنده در این شش ماهه که تا خداحافظی با پراید فرصت داریم، ایدههای بهتری هم میتوان ارائه کرد و کارهایی انجام دهیم که بیشترین بهره را از آخرین پرایدهای تاریخ برده باشیم. مثلاً با شعار هر ایرانی یک پراید، همه دارندگان کارت ملی را موظف کنیم یک پراید بخرند و پولش را هم قسطی از یارانهشان کم کنیم!
وام خرید پراید و ازدواج!
یا اینکه مهندس نعمتزاده را دوباره به وزارت صنایع برگردانیم تا با شیوههایی که فقط در تخصص خودشان است، بروند از بانک مرکزی وام 25 میلیونی خرید پراید بگیرند بدهند به مردم! البته با توجه به اینکه قیمت پراید حدود 20 میلیون تومان است، از آن 5 میلیون اضافی هم میتوانند به جای وام ازدواج استفاده کنند. عملاً اینطوری میشود که هر کس قصد گرفتن وام ازدواج دارد، وقتی ملاحظه میکند که گرفتن آن وام چه مراحل پیچیدهای دارد، خب ترجیح میدهد وام پراید بگیرد که هم فوراً به پول میرسد هم ماشیندار میشود!
چشم نعمتزاده را دور دیدند!
حالا که یادی از مهندس نعمتزاده کردیم جا دارد بگوییم که اساساً این نامهربانیهایی که در حق پراید و صنعت خودروی کشور شاهدش هستیم، از تبعات رفتن این مدیر لایق از دولت است. اگر نعمتزاده وزیر بود میتوانستیم حالاحالاها از پراید لذت ببریم.
جانشین سلطان پراید
نسل بعدی به نیکی از پراید یاد خواهد کرد. جایی که پای صحبت پدربزرگها مینشینند و پدربزرگ برایشان تعریف میکند که یک زمانی خودرویی بود به نام پراید که سازندگانش از بس مهربان و مردمدار بودند، آن را با سه چهار میلیون تومان ضرر به مردم میفروختند. خدمات پس از فروشش بینظیر بود. تا جایی که مردم از شدت علاقه، بعضاً خودروی صفر را بلافاصله بعد از تحویل گرفتن از کارخانه، میبردند در نمایندگیهای مجاز میخواباندند که از خدمات پس از فروش لذت ببرند. امکاناتش هم استثنایی بود. بدون نیاز به رادیوپخش، برای سرنشینان موسیقی مینواخت.
شیشههای عقب به جای اینکه برقی باشد، مجهز به یک دستگیره بود که همزمان با بالا و پایین بردن شیشه، ورزش هم میکردی. سرنشینان هنگام سواری در پراید نمای فوقالعادهای از سطح آسفالت را مشاهده میکردند که در هیچ خودرویی قابل رویت نبود. وقتی ترمز میکردی میتوانستی لذت واقعی سرخوردن روی پیست را تجربه کنی، خیلی بهتر از اسکی روی برف. کیسه هوا نداشت، اما تا دلتان بخواهد هوا توی اتاق ماشین میآمد و عملاً نیازی به کیسه هوا نبود. تکنولوژی بسیار انعطافپذیری داشت، به خصوص در تصادفها. و خلاصه اینکه پراید را از ما گرفتند، بدخواهان و حسودان، کسانی که چشم دیدن سواری ما را نداشتند پراید را از مردم ایران گرفتند. آنها میخواستند خودشان سواره باشند و ما پیاده، اما ما تسلیم نشدیم و تیبا را جانشین سلطان پراید کردیم. سازندگان خوشقلب هم دیگر مجبور نبودند سه چهار میلیون ضرر کنند!