
محمدباقر قاليباف، شهردار تهران در نامهاي به جوانان انقلابي و دلسوز ايران اسلامي با ابراز اينكه «به اين باور رسيدم كه «تغييرِ اساسي در نحوه كنشِ جريانِ اصولگرايي» يكي از مطالباتِ اصلي امروزِ جوانانِ مؤمن و دلسوزِ انقلاب و كشور است»، تأكيد كرد كه اصولگرايي بايد با حفظِ مباني و ارزشهاي انقلابي جمهوري اسلامي، حركت در راستاي «نواصولگرايي» را هرچه زودتر آغاز كند.
در نامه دكتر قاليباف خطاب به جوانان انقلابي و دلسوز ايران عزيز، آمده است: در ماههاي گذشته بسياري از شما به صورت حضوري و غيرحضوري با من از دغدغههاي جدي خود درباره آينده كشور و انقلاب سخن گفتيد. اين شور و شوق و احساسِ مسئوليتِ تحسينبرانگيزِ شما مرا بر آن داشت كه دست به قلم برده و برخي نگرانيهاي خودم را با شما و مردم عزيزمان در ميان بگذارم. پايانِ رقابتهاي انتخاباتي بهمعناي فراموش كردنِ ناكارآمديهاي دولتِ مستقر يا ناديدهگرفتن برخي خطاهاي دوستانِ جبهه انقلاب نيست.
دولت بر طبل حاشيهسازي ميكوبد
ناكارآمدي در حلِ معضلاتِ اقتصادي، گذرانِ زندگي همراه با آرامشِ خاطر را براي بسياري از مردم، روز به روز دشوارتر ميكند و اين در حالي است كه عدهاي ميخواهند براي فرار از مسئوليت و پاسخگويي، هرگونه انتقادي را با نسبت دادن به رقابتهاي انتخاباتي ناديده گرفته و كماهميت جلوه دهند؛ هر زمان كه به سودشان باشد به رقابتهاي انتخاباتي ارجاع ميدهند و هر زمان كه به ضررشان باشد ميگويند رقابت تمام شده است.
اين برخورد دوگانه خطر هدررفتن سرمايه اجتماعي و ملي را بههمراه دارد؛ گويي دولت خود را بينياز از ساير مردمي ميداند كه به هر دليلي به رئيسجمهورِ مستقر رأي ندادهاند. كيست كه نداند دعواهاي سياسي غيرِضروري چند هفته گذشته براي آن بوده كه معضلات و ناكارآمدي اقتصادي به حاشيه برده شود. در حالي كه خبرِ تعطيلي بنگاههاي توليدي و بيكار شدنِ كارگرانْ يكي پس از ديگري شنيده ميشود و مردم، نگرانِ عواقبِ سياستهاي بانكي و تداومِ ركود هستند، رئيسجمهورِ محترم حرف از پايانِ دورانِ ركود ميزند. اين تناقض را ايبسا تنها با راهاندازي جنجالهاي سياسي بتوان حل كرد؛ وگرنه مردم به چشم خود ميبينند كه دولتِ مستقر بهجاي حلِ مشكلاتِ كلانِ اقتصادي كشور، بر طبل حاشيهسازي و ايجادِ شكاف در حاكميت و اداره كشور ميكوبد.
در برابر اين نگرانيهاي دلسوزانه، دو پرسش بيش از هر چيز، ذهن من را به خود مشغول كرده است: پرسش اول اينكه ناكارآمدي دولت زمينه را براي تغيير در وضع موجود در افكار عمومي كاملاً مهيا كرده بود، چه عواملي باعث شد كه ما اين فرصت بزرگ را هم مانند گذشته از دست بدهيم و در عمل اجازه بدهيم با تثبيت مديريت خسته، بسته و زاويهدار با گفتمان انقلاب اسلامي و منافع ملي، زندگي جاري مردم و آرمانهاي انقلابِ اسلامي چهار سال ديگر در بيم و نگراني سپري شود؟ و در پي اين سؤال، پرسش بعدي مطرح ميشود كه براي اصلاح اين روندي كه سالهاست ادامه دارد و باعث شده جمهوري اسلامي نتواند در دوران پس از دفاع مقدس حتي يك دولت كارآمد در حل نيازهاي مادي و معنوي مردم و نزديك به افق آرمانهاي انقلابِ اسلامي را تشكيل دهد، چه بايد كرد؟
بايد با جسارت خودانتقادي را آغاز كرد
در گفتوگو با شما جوانانِ مؤمن، دلسوزِ انقلاب و نظام و كشور، جوابهاي متعددي در پاسخ به اين دغدغهها شنيدهام كه نشان ميدهد بسياري از شما دليلِ شكستهاي اخيرِ جريانِ اصولگرايي، در جلبِ نظرِ مردم در انتخابات را، نتيجه اشكالاتِ ساختاري، رويكردي و عملكردي در سطوحِ كلان و خُرد ميدانيد. بنابراين به اين باور رسيدم كه «تغييرِ اساسي در نحوه كنشِ جريانِ اصولگرايي» يكي از مطالباتِ اصلي امروزِ شما جوانانِ مؤمن و دلسوزِ انقلاب و كشور است. امروز ديگر روشن است كه اصولگرايي بايد با حفظِ مباني و ارزشهاي انقلابي جمهوري اسلامي، در نگرش و شيوه سياستورزي خود متحول شود و با گفتمان و چهرههايي نو، حركت در راستاي «نواصولگرايي» را هرچه زودتر آغاز كند.
دكتر قاليباف افزوده است: برادران و خواهران عزيزم! اين انقلاب با تكيه بر شور و انگيزه جوانان پيروز شد و اين نظام با فداكاري آنها بقاي خود را تضمين كرد. در ادامه راه نيز چارهاي جز تكيه بر جوانان در انجامِ كارهاي بزرگ و ماندگار نيست و يكي از كارهاي بزرگ جسارتِ «خودانتقادي» و متحول كردن اصولگرايي، بدونِ تضعيفِ اين جريان در مقابل رقيبي است كه اصليترينِ هنر آن تزريقِ ترسِ مصنوعي به جامعه، بهقصدِ فراموش كردنِ وعدهها و ناكارآمديهايش است. اميدوارم ديگر دوستانِ مسئول و اثرگذار در جبهه اصولگرايي اين پيام و درخواستِ شما را، براي ايجادِ اين تحولِ بزرگ و ضروري، بشنوند و بدانند «خودانتقادي» و تغيير نشانه قوت است و نه ضعف.
ويژگيهاي نواصولگرايي چه بايد باشد
اين مهم زماني اتفاق خواهد افتاد كه شما اميدوارانه، فعالانه و آتشبهاختيار وارد صحنه شده، منتظرِ اقداماتِ از بالا به پايين در جريانِ اصولگرايي نباشيد؛ زيرا تحليلِ رفتارهاي پس از انتخاباتِ برخي دوستانْ نشان ميدهد تصميمگيري در اين مورد در رأسِ جريان همچنان دچارِ اختلال است. بدون شك نخستين گام در انجام اين رسالتِ مهم و به سر منزل مقصود رساندنِ آن، ترسيم ويژگيها و مباني «نواصولگرايي» است و بنابراين برآنم كه در همين باب چند پرسش و دغدغه جدي را با شما درميان بگذارم و شما را دعوت كنم در عرصه عمومي، و در صورت تمايل بهصورت خصوصي، جواب آنها را به بحث و گفتوگو بگذاريد:
1 ــ از يك منظر آسيبشناسانه، «اصولگرايي» چه ضعفهاي ساختاري، عملكردي و رويكردي دارد كه بايد آنها را اصلاح كرد؟ «نواصولگرايي» در اين سه مورد كدام دغدغهها را بايد مورد توجه قرار دهد؟ چتر نواصولگرايي بايد شامل كدام گروههاي جامعه باشد؟
2 ــ چگونه و با چهروشي ميتوان از اصولگرايي بهسمت نواصولگرايي حركت كرد؟ و چهرههاي جديدي كه ميتوانند اين كار را انجام دهند بايد چه خصايصي داشته باشند و نقش جوانان در اين روند چيست؟
3 ــ جايگاه مردم در نواصولگرايي چگونه بايد باشد؟ آيا ما نيازمند بازگشت به مردم و توجه به مطالبات و نقش آنها در اداره همه امور نيستيم؟ چگونه ميتوان بدون چشمپوشي از آرمانها با واقعيتِ تغييرِ سبك زندگي طبقه متوسط كنار آمد؟
4 ــ شيوه تعامل نواصولگرايي با دولت چگونه بايد باشد؟
5 ــ نسبت نواصولگرايي با رهبري انقلاب، نهادهاي حاكميتي و جريانهاي سياسي رقيب چگونه بايد باشد؟