نویسنده: سيدعباس حسيني
با وخامت اوضاع امنيتي در افغانستان در دو سال گذشته و پيچيدهتر شدن جنگ در اين كشور، فرماندهان برجسته امريكايي در افغانستان، همواره بحث افزايش دوباره نيروهاي نظامي را به عنوان يك راه حل كوتاه مدت پيشنهاد كردهاند. با روي كار آمدن دونالد ترامپ در امريكا، بحث افزايش نيرو با جديت بيشتري دنبال شده است، به خصوص اينكه ترامپ و تيم امنيتي او، بررسي و بازبيني سياست امريكا در افغانستان را روي دست گرفتهاند كه اينك به مراحل پاياني خود رسيده است. اين در حالي است كه گزارشها از مدتها قبل، حاكي از آن بود كه سياستهاي ترامپ در مورد افغانستان، به نوعي دنباله سياستهاي باراك اوباما خواهد بود، اما حال ديده ميشود كه ترامپ، با برخي اصلاحات نسبت به گذشته، به دنبال يك سياست جنگيتر در افغانستان است. اولين نشانه چنين سياستي، استفاده از بزرگترين بمب غيرهستهاي امريكا براي هدف قرار دادن مواضع گروه داعش در شرق افغانستان به دستور ترامپ است.
براساس پيشنويس رويكرد جديد ترامپ نسبت به مسئله افغانستان كه در چند رسانه امريكايي افشا شده، برخي مقامهاي دولتي اين كشور خواهان اعزام حداقل 3هزار نيروي اضافي براي مبارزه با طالبان در افغانستان شدهاند و در يك تغيير ديگر، به فرماندهان امريكايي در افغانستان اجازه داده خواهد شد تا رهبران طالبان را هدف حملات هوايي قرار دهند، البته بايد گفت كه ترامپ اكنون براي تأييد اعزام نيروهاي بيشتر به افغانستان، بر سر يك دو راهي قرار گرفته و برخي اختلاف نظرها ميان مقامهاي اداره او، به خصوص جراد كوشنر، داماد و مشاور ارشد دونالد ترمپ و استو بنان، برنامهريز ارشد كاخ سفيد و مشاور امنيت ملي و وزير دفاع امريكا وجود دارد. داماد ترامپ و برنامهريز ارشد كاخ سفيد با فرستادن نيروهاي بيشتر به افغانستان مخالف هستند.
اما اينكه چرا ترامپ يك رويكرد جدي و جنگيتر در افغانستان در پيش گرفته است چند مسئله عمده و اساسي وجود دارد:
1ـ اولين و عمدهترين عامل رويكرد جنگي ترامپ در مورد افغانستان، تيم كاري او و مشاورانش است كه همه ديد و شناخت خوبي نسبت به مسئله افغانستان دارند. «جيمز ماتيس» وزير دفاع امريكا، فردي كه از او به عنوان «سگ ديوانه» ياد ميشود، يك ژنرال بازنشسته ارتش امريكاست كه در جنگهاي كويت، افغانستان و عراق شركت داشته و به دليل اختلاف با سياستهاي باراك اوباما بازنشسته شده بود. او مخالف عقبنشيني امريكا از عراق و افغانستان بوده است. از سوي ديگر، هربرت مك مستر، مشاور امنيت ملي كنوني امريكا، سپهبد نيروي زميني ارتش است كه سابقه حضور در عراق و افغانستان دارد. مهمتر از اين دو، زلمي خليلزاد، امريكايي افغانيالاصل است كه به تازگي به عنوان مشاور ارشد ترامپ در امور سياست بينالملل مقرر شده است. حضور اين چهرهها در اطراف ترامپ، نقشي جدي در رويكرد تازه او پيرامون مسئله افغانستان دارد.
2ـ در طول تاريخ و به خصوص در مسئله افغانستان، رويكردهاي عمومي جمهوريخواهان نسبت به دموكراتها در امريكا، همواره جنگيتر و جديتر بوده است و به نظر ميرسد افغانستان در دوره رياست جمهوري ترامپ، به نوعي در حال بازگشت به دوران جورج بوش پسر و گذشته است.
3ـ در تحولات يكي دو سال اخير در افغانستان، رقابتهاي تازه ميان امريكا و روسيه را نميتوان ناديده گرفت؛ نقشي كه روسيه در مسئله اوكراين و پس از آن در سوريه بازي كرد، اين كشور را وارد يك مرحله جديد جنگ سرد با امريكا كرده است. حال افغانستان اهميت و جايگاه خود را بار ديگر در رقابتهاي بزرگ ميان شرق و غرب باز مييابد. با توجه به نفوذ و حضور داعش در افغانستان، قطعاً امريكا طرحهاي جديدي براي تهديد منافع روسيه و ناآرام ساختن كشورهاي آسياي مركزي و حتي روسيه روي دست دارد.
اما تجربه سالهاي 2006 تا 2012 در افغانستان، نشان ميدهد مسئله افزايش نيروهاي نظامي امريكا در افغانستان يك تجربه ناكام و تلخ بوده است. هرچند گفته ميشود اين نيروها نقش آموزشي خواهند داشت اما نيروهاي امنيتي با مشكلات جدي و حادتري در جنگ افغانستان مواجهند كه امريكا كمتر توجهي به آن داشته است، هرچند حكومت افغانستان به صورت تلويحي از افزايش نيروهاي امريكايي استقبال كرده، اما گفته اين نيروها با مشكلات جدي تري مواجهند، از جمله تجهيز نيروي هوايي. متأسفانه ناوگان هوايي ارتش افغانستان، به امكانات بسيار ناچيز امريكايي و هواپيماها و بالگردهاي كوچك مجهز شدهاند كه كارايي لازم را ندارد. در بخش عملياتي نيز حضور نيروهاي امريكايي همواره سبب افزايش تنشهاي قومي و اجتماعي و نارضايتيهاي گسترده مردمي شده است. به باور آگاهان، بهترين گزينه در شرايط كنوني، به جاي اعزام نيروي بيشتر، تجهيز كامل نيروي هوايي ارتش، هدف قرار دادن رهبران طالبان، افزايش فشار بر پاكستان و همچنين همراهي با تلاشهاي منطقهاي پيرامون مسئله افغانستان است.