کد خبر: 804264
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۰۳
‌درباره كتاب «انسان چهاربعدي: راه‌هاي بودن در جهان ديجيتال»
قبلاً مودم جعبه كوچكي بود كه با جيغ‌ها و سوت‌هاي عجيب‌و‌غريب ما را به اينترنت وصل مي‌كرد....
 قبلاً مودم جعبه كوچكي بود كه با جيغ‌ها و سوت‌هاي عجيب‌و‌غريب ما را به اينترنت وصل مي‌كرد. خيلي از ما ديگر به ياد نمي‌آوريم اولين بار كي بود كه با اين مودم‌ها به اينترنت وصل شديم اما اين مسئله براي اسكات، نويسنده كتاب «انسان چهاربعدي: راه‌هاي بودن در جهان ديجيتال» مهم است. او در اين كتاب مي‌نويسد: «تقلاهاي وفادارانه مودِم اين احساس را به وجود مي‎آورد كه گويي در حال نقب زدن به جايي ديگر است و فضايي را براي ما مي‎گشايد تا در آن ساكن شويم. به محض ورود به اين فضا علايقمان را دنبال مي‎كرديم، صفحات وب با اكراه خودشان را به صورت نوارهاي پايين‌رونده تكميل مي‎كردند و همچنانكه ماجراي خبر يا قطعه‎اي اروتيك آرام آرام به درون هستي پرتاب مي‎شد، انواع و اقسامِ حس تعليق را برايمان ايجاد مي‌كرد.»
اين يادداشت كه از وب سايت «ترجمان» برگرفته شده است؛ به بهانه معرفي كتاب «انسان چهاربعدي: راه‌هاي بودن در جهان ديجيتال» نوشته لورنس اسكات؛ به ويژگي‌هاي فضاي مجازي مي‌پردازد.


***
 مارشال مك‌لوهان مي‌گويد: «ما ابزارها را مي‌سازيم، پس از آن، ابزارها ما را مي‌سازند.» نيرومندترين ابزاري كه انسان در نيمه دوم سده بيستم اختراع كرده، اينترنت است و ما هنوز كوشش مي‎كنيم بفهميم اينترنت با ما چه مي‎كند. اين تكليف ساده‎اي نيست و كارهاي بسياري پيش رو داريم، چراكه هنوز در نخستين روزهاي دگرديسي محيط ارتباطي خود به سر مي‌بريم، دگرديسي‎اي كه شبكه آن را ايجاد كرده است. تقريباً 400 سال طول كشيد تا دريابيم آخرين انقلابي كه شبيهِ انقلاب شبكه بود، يعني انقلابي كه گوتنبرگ طلايه‎دار آن بود، چه سرنوشتي پيدا خواهد كرد و فقط از سال ۱۹۹۳ است كه اينترنت تبديل به يكي از لوازم زندگي روزمره ما شده است. اين مدت زمان كوتاه، در چشم‌انداز تاريخي لمحه‎اي بيش نيست.
مشكل اين نيست كه آگاهي‌مان درباره اين نيروي جديد در زندگي ‌اندك است. برعكس، اين ابزار ما را در خود غرق كرده است. دقيقاً به همين دليل است كه نمي‎دانيم اين پديده چه معنايي دارد. به يك معنا، ما در وضعيتي قرار داريم كه مانوئل كاستلز آن را با تعبيرِ فناناپذيرِ «سردرگمي آگاهانه» توصيف كرده است. قطعاً چيزهايي درباره معناهاي عصر ديجيتال براي اقتصاد و زندگي روزمره مي‎دانيم اما اين عصر براي خودِ ما چه معنايي دارد؟ در عصر ديجيتال چه اتفاقي براي انسانيتِ ما مي‎افتد؟
اگر يك سياستگذار عمومي خبره باشيد، براي يافتن پاسخ اين پرسش‎ها به سراغ جامعه‎شناسان، انسان‎شناسان و عصب‎شناسان خواهيد رفت. خير پيش. همانطور كه خانم جين بردي، شخصيت رمان فوق‌العاده موريل اسپارك، درباره شيمي گازها مي‎گويد:«براي كساني كه به چنين چيزهايي علاقه دارند، اين همان چيزي است كه از آن خوششان مي‎آيد.» من بالشخصه پولم را جاي ديگري خرج مي‎كنم. از آنجا كه خطاي تخيل مي‎تواند تبييني براي سردرگمي موجود باشد، احتمالاً رمان‎نويسان و قلم‎به‌دستانِ ادبي مي‎توانند راهنماي بهتري در اين زمينه باشند.
برخلاف آنچه تصور مي‎كنند، اولين كساني كه تصويري از آينده ما، تحت سيطره تكنولوژي، ترسيم كردند، هر دو رمان نويس بودند؛ جرج ارول و جوليان هاكسلي و در دوره اخير، آنچه بهتر از همه توانسته است تصويري از ذهنيت حاكم بر شركت‎هاي اينترنتي غول‌آسا را به دست دهد نه آثار ژورناليست‎هاي برخاسته از سيليكن ولي، بلكه رمان ديو اِگرز به نام حلقه است.
لورنس اسكات نويسنده‎اي است كه براي مدت‌ها تمامي همِ خود را مصروف دلالت‎ها و معاني تكنولوژي ديجيتال كرده است. او هرگز نمي‎تواند به خاطر آورد كه براي اولين بار كي با مودِم (آن جعبه كوچكي كه جيغ و سوت‎هاي عجيب و غريبي به راه مي‎انداخت) به اينترنت وصل شد. اسكات مي‎نويسد: «تقلاهاي وفادارانه مودِم اين احساس را به وجود مي‎آورد كه گويي در حال نقب زدن به جايي ديگر است و فضايي را براي ما مي‎گشايد تا در آن ساكن شويم. به محض ورود به اين فضا علايقمان را دنبال مي‎كرديم، صفحات وب با اكراه خودشان را به صورت نوارهاي پايين‌رونده تكميل مي‎كردند و همچنانكه ماجراي خبر يا قطعه‎اي اروتيك آرام آرام به درون هستي پرتاب مي‎شد، انواع و اقسامِ حس تعليق را برايمان ايجاد مي‌كرد.»
آه بله. . . ما اين چيزها خوب يادمان است. البته خُب، شايد فقط بعضي از ما يادشان باشد. روزي روزگاري، فضاي سايبري و فضاي واقعي (جايي كه در آن زندگي واقعي جريان داشت) جهان‎هايي موازي بودند و پس از آن، اين دو جهان به گونه‎اي نامحسوس در هم ادغام شدند تا جهاني را بسازند كه اكنون در آن زندگي مي‎كنيم. جهاني كه آميزه غريبي از امر مجازي و امر واقعي است. عجيب نيست اگر اين جهان جديد براي ما سرگيجه آور است: پيش از اين هرگز اين‌جور جايي نبوده‎ايم.
ايده بزرگ اسكات، كه در عنوان كتابش نيز آشكار است، اين است كه فضاي سايبري بُعد چهارمي را به انسانيت ما مي‎افزايد اما بعد چهارم مورد نظر او همان بعد چهارم در نسبيت آينشتاين نيست، بلكه شيوه‎اي است كه درك ما از خود را از طريق اتصال فراگير اينترنتي دگرگون ساخت.
 آدم اين واقعيت را به اشكال بي‌شمارِ گوناگون هر روز مي‌بيند: همه در واگن قطار مشغول خواندن مطلبي در تلفن هوشمند خودند؛ گروه‎هايي از نوجوانان كه با هم در خيابان قرار گذاشته‎اند، همگي مشغول پيامك‌زدن با تلفن خود هستند در حالي كه ظاهراً درگير آن چيزي هستند كه ما به گونه‎اي عجيب‌و‌غريب آن را مكالمه چهره‌به‌چهره ناميده‎ايم؛ متني كه در فيس‌بوك بدون كامنت مانده يا «لايك»‌ي دريافت نكرده، باعث عصبانيت مي‎شود. هيچ آدمِ زير ۲۵ سالي به خود زحمت نمي‎دهد تا برنامه‎هاي بلندمدت بريزد و قس علي‎هذا.
اين عناصرِ جزئي حياتِ اجتماعي و خصوصي، به خوبي به كار اسكات مي‎آيند كه گاه به نحوي بسيار عالي به آنها مي‌پردازد. كتاب او در اساس بدون ساختار است و سلسله‎اي است متوالي از سرفصل‎هايي كه روي ترجيع‎بندهايي با شدت و حدت متفاوت قرار گرفته است. اسكات در ميان بزرگ‌ترين مضامين (زمان، فضا، انزوا، سكوت و ترس) و كوچك‎ترين اضطراب‌ها در رفت و آمد است. براي نمونه، يكي از اين اضطراب‌ها «سكوت حاصل از يك پيام فرستاده نشده است.»
وي اين كار را با چنان سماجتي انجام مي‎دهد كه آدم را گاهي به ياد جف دايرمي‎اندازد كه با ولع غرق در عكاسي مي‎شد و گاهي هم والتر بنيامين را به يادمان مي‌آورد كه او هم عادت داشت در موضوعي خُرد غرق شود. كاري كه نتيجه‌اش مبهم‎كردن طرح‌هاي بزرگ‎تر بود. آدم فكر مي‌كند كشكولِ تأملاتِ اسكات متكي بر ايده‌اي بزرگ‌تر است و اين مؤيد آن است كه ارزشش را دارد كه به انتظار اين ايده بزرگ‎تر بنشينيم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر