جوان آنلاين: اریک گارنر، سیاهپوست 43 ساله، در 17 ژوئیه و در جریان دستگیری به دست ماموران سفیدپوست پلیس جان داد و مایکل براون، نوجوان سیاهپوست 18 ساله، در 9 اوت به دست دارن ویلسون، پلیس سفیدپوست، کشته شد. مایکل در حالی هدف 18 گلوله ویلسون قرار گرفت که هر دو دست خود را به علامت تسلیم بالا برده بود و اریک هم تنها به دلیل فروش سیگار بدون پرداخت مالیات مورد هجوم پلیس قرار گرفت و وقتی که بازوان دانیل پانتالئو، یکی از ماموران مهاجم پلیس، گلوی او را میفشرد، با التماس میگفت: نمیتوانم نفس بکشم. هر دو اتفاق باعث اعتراض عمومی مردم آمریکا در ماههای اخیر شده است. مردم هم به نشانه عمل مایکل دستهای خود را در اعتراضات بالا بردهاند و هم به نشانه آخرین کلمات اریک شعار میدهند: «نمیتوانم نفس بکشم».
این واقعیت خلاف تصویری است که با ورود باراک اوباما به کاخ سفید در 6 سال قبل از آمریکا به نمایش گذاشته شد. قبل از او هم فرد سیاهپوستی مثل کالین پاول به این کاخ وارد شده بود اما او نخستین فرد سیاهپوستی بود که در هیئت رییس جمهور در آن مستقر شد. اگر مارتین لوترکینگ زنده مانده بود، شاید با دیدن این تصویر از حضور یک سیاهپوست رییس جمهور در کاخ سفید فکر میکرد که رویایش محقق شده اما اگر قتل این دو و اعتراضات بعد را میدید، متوجه میشود که آن تصویر خیالی بیش نبوده و رویایش هنوز محقق نشده ا ست.
رویای دهه 60
رزا پارکس زن سیاهپوستی بود که روز اول دسامبر 1955 حاضر نشد جای صندلی خود را به یک سفیدپوست بدهد و همین کار هم باعث بازداشت و جریمه او شد. این عمل اعتراضی رزا در آن روز نقطه شروعی شد برای حرکت عمومی اعتراض به نژادپرستی در آمریکا که معروف به جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا است و بعد، رهبری این جنبش به دست کشیش جوانی به نام مارتین لوتر کینگ افتاد. یکی از بیاد ماندنیترین لحظات این جنبش سخنرانی 17 دقیقهای لوتر کینگ در 28 اوت 1963 به نام رویایی دارم، I Have a Dream، است که او در شهر واشنگتن دی سی و در برابر بنای یادبود آبراهام لینکن ایراد کرد.
انتخاب این مکان به طور کامل با کلمات و مضمون سخنرانی او ارتباط داشت چون او از رویایی حرف میزد که در آن حقوق کسی به خاطر رنگ پوستش پایمال نشود و همه از حقوق مساوی برخوردار شوند. او با اشاره به لینکون از زبان تشبیهی استفاده کرد و وعده لینکون برای آزادی سیاهپوستان را تشبیه به چکی کرده که الآن بعد صد سال معلوم شده آن چک بیپشتوانه است و گفت که چک او «با عنوان موجودی کافی نیست برگشت خورده است». او با این سخنرانی وعده سابق را به حاکمیت آمریکایی یادآور شد و درخواست تحقق رویای خود را کرد. جواب او 5 سال بعد و در 4 آوریل آوریل 1968 داده شد که با گلوله کشته شد. حاکمیت آمریکا با اعلام تعطیلی عمومی در سومین دوشنبه ماه ژانویه به یاد لوتر کینگ و نصب بنای یادبود او در بخش جنوب غربی پارک ملی واشنگتن، سعی در تبرئه خود از ترور او داشت اما مسئله اصلی در رویای او است که حالا با قتل اریک و مایکل معلوم شده تا تحقق آن در جامعه آمریکا فاصله زیادی وجود دارد.
نژادپرستی در سیستم
یک مشکل اصلی در این حاکمیت ناشی از مبنای نژادپرستی در ساختار آن به خصوص در نظام قضایی آن است. خانوادههای اریک و مایکل حداقل انتظاری که داشتند اجرای عدالت و مجازات قاتلان بود. آنها و دیگر معترضان به نژادپرستی در آمریکا در کمال تعجب دیدند که بنابر نظام قضایی آمریکا، نه تنها قاتلان محاکمه و مجازات نشدهاند بلکه پرونده آنها به دادگاه نرسیده بسته شده و از آن دو پلیس سفیدپوست رفع اتهام میشود. اعتراض به این نظام قضایی تنها راه است و کار به جایی رسید که حتی اوباما هم معترف به لزوم تحولاتی در این نظام قضایی شده و اریک هولدر، وزیر دادگستری آمریکا، هم وعده اجرای تحقیق کامل در پرونده اریک را داده است.
اعتراف اوباما و وعده وزیر دادگستری او نمیتواند آبی بر شعله خشم معترضین باشد چرا که آنها سالها است به این قبیل ژستهای سیاسی حاکمیت آمریکایی عادت کردهاند و میداند که در پس آن خبری از اقدام موثر برای از بین بردن مبنای نژادپرستی در سیستم نیست. هیئت منصفه بدوی تنها در نظام قضایی آمریکا وجود دارد که قبل از ارسال پرونده به دادگاه تشکیل میشود تا صلاحیت رسیدگی به آن را در دادگاه رد یا تایید کند. هیئت تشکیل شده در هر دو پرونده اریک و مایکل رای به عدم صلاحیت پروندهها برای ارسال به دادگاه داد و به این صورت اصل تشکیل دادگاهی برای رسیدگی به جرم قاتلان این دو را منتفی کرد. اگر در مورد قتل مایکل تصویر و مدرک روشنی وجود ندارد، تصاویر موجود از نحوه مرگ اریک به خوبی نشان میدهد که او به چه صورت فجیعی و با فشار پانتائلو و دوستان پلیسش به قتل رسیده است. حداقل چیزی که میتوان گفت این است که نظام قضایی آمریکا با هیئت منصفه بدوی خود حداقل در این پرونده چنین مدرک روشنی را نادیده گرفته و به نحو نژادپرستانهای مانع رسیدن پرونده به عدالت شده است.
نژادپرستی و اقلیتها
پروندههای اریک و مایکل از موارد واضح و آشکار نژادپرستی است که توجه را در داخل و خارج از آمریکا نسبت به این موضوع جلب کرده است. وضوح نژادپرستی در این دو مورد تا آن حد است که کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل با صدور بیانیهای تبرئه دو پلیس درگیر در مرگ آن دو نفر را بخشی از «الگوی مصونیت از مجازات» متهمانی دانستند که قربانیهایشان از اقلیتها هستند. مری فانون مندس فرانس از جمله همین کارشناسان است که دو پرونده اریک و مایکل را از زاویهای گستردهتر و نسبت به سابقه طولانی نژادپرستی در سیستم آمریکایی مورد توجه قرار داده و در این مورد میگوید: آمریکاییهای سیاهپوست با تبعیض نژادی گسترده و طولانی مدتی به ویژه در رابطه با دسترسی به عدالت و عملکرد تبعیضآمیز پلیس روبرو بودهاند.
این نکته مهمی است که کوین گالالی، رهبر حزب حقوق بشر کانادا، در کتاب خود به نام «ما را بهراحتی بکشید (کشتار نرم انسان): دلایل و تبعات سیاست جهانی کاهش جمعیت»، با ارجاع به اسناد متعدد مورد توجه قرار داده است. او معتقد به سیاستهایی از سوی بنیانگذاران استراتژی کاهش جمعیت است که با استفاده از سیستم قضایی زندگیهای زیادی از خانوادههای فقیر، ضعیف، بیکار، بیمار و از جمله اقلیتهای حاضر در کشور آمریکا را تا جایی که میتوانند از بین میبرند. تعداد قابل توجه بالا از وجود زندانیان سیاهپوست و اسپانیاییتبارها در زندانهای آمریکا نسبت به جمعیت آنها در این کشور از شواهد روشن نژادپرستی در سیستم قضایی آمریکا است که این فعال حقوق بشر کانادایی مثل دیگر فعالین حقوق مدنی در خود آمریکا به آن اعتراف دارند.
حالا و مثل ماههای اخیر، معترضین به خیابانهای واشنگتن، نیویورک و چند شهر دیگر آمریکا آمدهاند و شعار میدهند: «نمیتوانم نفس بکشم»، «دستها بالا، شلیک نکن» و «زندگی سیاهپوستان اهمیت دارد». برخی از معترضین مثل رو الشارپتون، فعال حقوق مدنی، انتظار تصویب قانونی در کنگره برای رسیدگی دادستان فدرال در موارد مرتبط با خشونت پلیس هستند. این میتواند رویای او باشد همچنان که لوتر کینگ هم رویایی داشت اما واقعیت این است که با وجود این نظام از نژادپرستی، رویا در مورد اقلیتها مبدل به واقعیت نمیشود.