جوان آنلاین: کانال تلگرامی «اقتصاد به زیان ساده» نوشت: فرض کنید از چند روز قبل برای دیدن نمایشی یک بلیت به ارزش ۱۰ دلار تهیه کردهاید. در زمان مراجعه به تئاتر متوجه میشوید که بلیت خود را گمکردهاید. آیا حاضرید با ۱۰ دلار دیگر یک بلیت تهیه کنید؟ فقط ۴۶ درصد از آزمودنیها گزینه خرید بلیت را انتخاب کردند. حال فرض کنید برای خرید بلیت به تئاتر رفتهاید، در لحظه خرید متوجه میشوید که ۱۰ دلار گم کردهاید، آیا با یک ۱۰ دلاری دیگر بلیت میخرید؟ در این حالت ۸۸ درصد از آزمودنیها گزینه خرید بلیت را انتخاب کردند. در هر دو حالت با خرید بلیت، ۲۰ دلار از حساب پولی کاسته میشود، ولی در حالت اول برای آزمودنی این حس به وجود میآید که ۲۰ دلار برای خرید بلیت هزینه کرده که بیش از حساب ذهنی برای تماشای نمایش بوده است (۱۰ دلار). به همین خاطر درصد انتخاب خرید مجدد بلیت کاهش پیدا میکند. این امر نشان میدهد که پول تعویضپذیر و fungible نیست و زمانی که آن را برای انجام کاری کنار میگذاریم، ارزش پول تغییر میکند. در اقتصاد رفتاری اصطلاحی به نام حسابگری ذهنی وجود دارد. براساس این، افراد تمایل دارند که پولهای خود را با توجه به اینکه از چه منبعی به دست آوردهاند یا قرار است پول خود را صرف چه کارهایی کنند، طبقهبندی کنند. مثلاً حساب پسانداز، حساب خرید غذا، حساب خرید کتاب و... را از هم جدا میکنند. در واقع افراد داراییهای خود را به حسابهای غیرقابل انتقال و جداگانه تقسیم میکنند و درجات مختلفی از مطلوبیت را برای هر گروه از آنها تخصیص میدهند و به جای آنکه داراییها به طور پیوسته ارزیابی شوند، به صورت تک تک مورد توجه قرار میگیرند. حسابگری ذهنی اولین بار در سال ۱۹۸۰ از سوی Richard Thaler ارائه شد.