انتخاب خانم آذر منصوری به عنوان رئیس جبهه اصلاحات ایران از جدیدترین رخدادهای مرتبط با جریان اصلاحات است؛ اتفاقی که با توجه به در پیش بودن انتخابات در اسفند ماه امسال، معنادار است و میتواند نشانگر آغاز تلاشهای انتخاباتی این جریان باشد. درواقع، انتخاب خانم منصوری به عنوان رئیس جبهه اصلاحات ایران، حداقل حاوی دو معنای مهم است:
۱. به نظر میرسد که انتخاب یک زن به عنوان رئیس جبهه اصلاحات حاوی پیامی برای جامعه زنان کشور است؛ بدین ترتیب که جبهه اصلاحات با درک مطالبات زنان، متأثر از آشوبهای سال گذشته، درصدد است خود را نماینده مناسبی برای زنان جامعه ایران جلوه دهد. با این حال، ناگفته پیداست که با توجه به سوابق برخی اصلاحطلبان و خانم منصوری، قطعاً تلاش آنها برای نمایندگی جامعه زنان کشور و جلب آرای آنها، در راستای کانالیزه کردن مطالبات زنان به نفع خود است. به عبارت دیگر، آنها درصدد ارائه پاسخ معتبر به مطالبات زنان نیستند، بلکه به طور عمده خواهان آن هستند تا با علم کردن پرچم حمایت از زنان، آرای آنها را به نفع خود جلب کنند. بنابراین، اگرچه این موضوع میتواند منجر به افزایش مشارکت در انتخابات شود، اما جریان اصلاحات با سردمداری و میانداری طیف اتحاد ملت، آن را در راستای یارگیری از جامعه در برابر نظام و تقویت ظرفیتهای جنبشی خود سازماندهی و معنابخشی خواهد کرد.
۲. میانداری طیف یا حزب اتحاد ملت در میان جبهه اصلاحات، به طور کلی به معنای آن است که سمت و سوی رادیکالی این جریان در مقایسه با گذشته تقویت شده است؛ موضوعی که در مصاحبه اخیر محمدعلی وکیلی با خبرگزاری فارس نیز به نوعی به آن تصریح شده بود. در توضیح باید گفت همانگونه که در بالا هم اشاره شد، با توجه به تحولات رخ داده در جامعه از جمله برجسته شدن مطالبات زنان با سمت و سوی تقابل با ارزشهای مألوف، مسلط و رسمی جامعه ایران، به نظر میرسد که جریان اصلاحات نیز به این نتیجه رسیده است که با میدان دادن به چهرههای رادیکال بهتر میتواند در فضای سیاسی ایران ادامه حیات بدهد. در واقع، اصلاحطلبان در این وضعیت درصدد هستند بر موج تغییرخواهی در جامعه سوار شوند. هرچند همه گروههای اصلاحطلب از جمله کارگزاران با اینگونه سمت و سو همراه نیستند.
پیامد نهایی این وضعیت برای جریان اصلاحات، قدم گذاشتن در مسیر تداوم گذشته و اصرار بر موضوع هایی، چون تحریم انتخابات، مشروط کردن مشارکت در انتخابات خواهد بود که به احتمال زیاد در هفتهها و ماههای آینده، با نزدیکتر شدن به موعد انتخابات، شاهد اتخاذ مواضعی دال بر این موضوعات از سوی برخی فعالان این جریان خواهیم بود. در هر صورت، ضرورت حل و رفع مشکلات و چالشهای کشور بهویژه در بعد اقتصادی ایجاب میکند که فعالان، نخبگان و جریانهای سیاسی پیامآور آرامش و نگاه معطوف به حل مسئله باشند تا اینکه بخواهند کنشگری خود را در راستای سواری مجانی از برخی رخدادهای نامطلوب تنظیم کنند. به بیان دقیقتر، مسئله اصلی کشور کارآمدی و توفیق در حل و رفع چالشهای زندگی روزمره مردم بهویژه در حوزه اقتصاد و معیشت است و برنامهها و فعالیتهای جریانهای سیاسی باید در راستای ارائه پاسخ معتبر به این مسائل باشد نه آن که در مسیری گام بردارند که کمکی به حل مشکلات جامعه و پیشبرد کشور نخواهد کرد.