بسیاری از مردم که دهه پنجم عمر خود را سپری میکنند، تابستان داغ ۶۰ را خوب به یاد دارند؛ تابستانی که با شورش مسلحانه منافقین در ۳۰ خرداد شروع شد و با اخبار ترور مقامات و ارکان کشور یکی پس از دیگری ادامه یافت. ششم تیر ترور آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر خبر اول رسانههای کشور بود و هنوز ملت ایران نگران حال ایشان بودند که انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و بیش از ۷۰ نفر از اعضای حزب که تعداد زیادی از آنها نمایندگان مجلس شورای اسلامی بودند، کشور را در بهت فرو برد، چرا که مرحوم بهشتی تنها رئیس شورای عالی قضایی کشور نبود؛ وی بدون تردید یکی از ارکان تصمیمگیر کشور بود که به تعبیر دیروز رهبر معظم انقلاب هم در علوم اسلامی واقعاً ملا بود و هم پر کاری و تحمل صدای مخالف از ویژگیهای فردی ایشان بود. در این حادثه خونین هم دستگاه قضایی بدون رئیس شد و هم کرسیهای زیادی از قوه مقننه فاقد نماینده شد. دستگاه اجرایی کشور هم با رأی عدم کفایت مجلس به بنی صدر بدون رئیسجمهور شده بود. در چنین شرایطی که کشور در حال جنگ نیابتی با ابرقدرتها بود، منافقین هم جبهه تازهای گشوده بودند. ترور مسئولان و مردم عادی کشور در دستور کار منافقین و گروهکهای ضد انقلاب قرار داشت. بیش از ۱۶۰۰ نفر در همان نیمه اول سال ۶۰ مورد حمله تروریستها قرار گرفته و ترور شده بودند. بدون شک تابستان ۶۰ را باید حادثهخیزترین روزهای تاریخ انقلاب اسلامی خواند که با ترور شهید رجایی و باهنر به پایان رسید و به گنجینهای از تجارب ارزنده ملت ایران تبدیل شد که میتواند به بقای نظام اسلامی در مقابله با بحرانها کمک کند. مهمترین تجارب تابستان ۶۰ برای این روزهای ملت ایران عبارتاند از:
۱. کسانی که تابستان داغ ۶۰ را دیدهاند از پاییز داغ هراسی به دل راه نمیدهند. نقشه دشمن در پاییز سال گذشته بسیار دقیق و همهجانبه بود، اما آنچه سبب موفق نشدن این برنامه گردید برآورد خطای دشمن از ملت ایران بود. ملت ایران تابستان داغ ۶۰ را پشت سر گذاشته که کشورش در اشغال دشمن بوده و در عین حال مقابل ضد انقلاب داخل ایستاده است. ارکان و مسئولان ارشد خود را از دست داده، اما دست از راهش برنداشته است. اگر قرار بود این ملت هزینه انقلابش را نپردازد همان موقع باید تسلیم شرایط دشمن میشد که با تمام توان به تحمیل جنگی بزرگ پرداخته بود.
۲. قوام انقلاب اسلامی به اشخاص نیست. شهید بهشتی به تنهایی یک ملت بود و فقدان او ثلمه بزرگی بود، اما شهادت وی نه تنها خللی در عزم مردم ایجاد نکرد بلکه اراده ادامه راهش را مسجل کرد. شهادت امثال شهید بهشتی و شهید مطهری ثابت کرد انقلاب اسلامی قائم به شخص نیست و این شخصیتها هستند که با خون خویش به استمرار حرکت ملت انقلابی ایران کمک میکنند. ۳. جهاد تبیین خون میخواهد. مرحوم بهشتی بحق یک جهادگر تبیین بود و با زبان گویا و کلام علمی حقایق بسیاری را روشن میساخت، اما خون وی دروغهای سالیان دشمن را بر ملا کرد و خیل عظیمی از جوانان فریب خورده را جذب انقلاب اسلامی کرد. ۴. هر چه ما را بکشند بیدارتر میشویم. بکشید ما را ملت ما بیدارتر میشود. ملتی که شعارش این باشد پایان ندارد. وقتی شهید بهشتی این جملات را در زمان حیاتش بیان میکرد شاید درک معنا و مفهوم آن برای برخی سخت بود، اما وقتی شهید شد همه متوجه این موج بیداری شدند. بسیاری از جوانان تحت تأثیر عملیات روانی دشمن دیدگاه مثبتی به وی نداشتند و متأسفانه به سایر مسئولان کشور هم تعمیم میدادند. اما خون بهشتی حقانیتش را امضا کرد و جوانان زیادی را بیدار کرد؛ لذا حضرت امام (ره) فرمود: بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد. ۵. خدا با ملت ایران است. مهمترین تجربه ملت ایران از تابستان ۶۰ این است که خدا را دارد و خدا همان خدای تابستان ۶۰ است. ضمن آنکه امروز ملت ایران بسیار قویتر از آن سال هاست و تابستان داغ ملت ایران تمام شده است. بزرگترین تجربه مردم کشورمان در تابستان ۶۰ این است که خدا با آنهاست.