روایتهایی که در حوزه داستانهای دینی مطرح است، همواره جذابیتهای خاص خود را دارد و مخاطبان را با خود همراه میکند. در مورد داستانهای قرآن با وجود این که همواره این داستانها در فضای عمومی مطرح است اما روایتهای تازه از این داستانها همواره توانسته است تازگی روایت را حفظ کند. در مورد روایتی که شما سراغ آن رفتهاید، حساسیتهای بسیاری مطرح است. با وجود این که روایتهای واقعه عاشورا در بستر اجتماعی ما جریان دارد شما در پرداخت به آن، روایت را از زاویهای دیگر مطرح کردهاید. دلیل پرداخت به این روایت چه بود؟
تاریخ هیچگاه از ما جدا نشده است و جدا هم نخواهد شد. در صفحات و لابهلای تاریخ میتوانیم چیزهای آموزنده، حقیقت پنهان شده یا روایت کمتر پرداخت شده را داشته باشیم. در واقع با ورود به روایتهای تاریخی و استفاده از آن روایت تاریخی، در مسیر روایت داستانی به دنبال کشف حقیقت و واقعیتی خواهیم بود که کمتر به آن توجه شده است. واقعه عاشورا جزو آن دسته از شکل تاریخی است که هر چند پر تکرار است ولی روایت داستانی زیادی به جز چند اثر خوب، نداشته ایم. همیشه در ذهن من بود برای رمان دینی که شما به آن اشاره میکنید، کاری انجام دهم که زاویه متفاوت و تازهای داشته باشد که بتوانم در آن رازهای پشت پرده قبل از واقعه عاشورا را بازکاوی کنم. نویسنده ها در تمام دنیا علیه فراموشی میجنگند. ما مینویسیم تا از یاد نرویم. تاریخ انقلاب، دفاع مقدس و هویت و فرهنگ دینی گذشته و حال حاضرمان را میتوانیم با نوشتن زنده نگه داریم. من به دنبال کشف نکته ای تازه از آنچه در این اتفاق بزرگ افتاد میگشتم که امیدوارم مخاطبان با خوانش اثر به آن برسند.
نگاه تازهتان همان نگاه روایتگری است که به آن توجه کردید؟
گذشته از شیوه روایت، در این رمان به سوی حوزه کتابت باز میگردیم. ماندگاری تاریخ. ماندگاری هر چیزی که هست. رمان در شکل مکتوبش خیلی کمک کننده به تاریخ است. رمان، لباس به تن تاریخ می پوشاند تا تاریخ طول عمر بیشتری داشته باشد و اثر از این بابت برای من زیبا بود. ما با یک روایت تاریخی صرف روبرو نیستیم، من تلاش کردم از این روایت صرف عبور کنم و به روایت داستانی برسم که هم قصه داستانی جذابی داشته باشد و هم حرف نو بزند و هم منطبق با روایت تاریخی و بیرونی گذشته باشد که این جذابیت از زوایای مختلف خودش را نشان می دهد، البته ممکن است خواننده به آن ورود نکند.
این جذابیت همان اتفاقهایی است که آن اشاره کردید. اتفاقهایی مثل کتابت، روایت کردن یا موضوعات دیگر را شامل می شود؟
راوی ما در شکل اولش، پدر شبانی است که کاتب اعظم دربار معاویه است. روایت، درست از مرکز فرماندهی معاویه شروع می شود. جایی که عمده مشکلات اهل بیت به واسطه همین فرد ایجاد شده است. پس ما از مرکزی که خودش گسترش دهنده کفر، شرک، عداوت، شائبه و همه این ها ست روایت را مطرح میکنیم. کاتب اعظم، کسی است که در دربار معاویه بوده است. این راز بین معاویه و او بوده و درستی آن در طول تاریخ ثابت شده است. غیر از این کاتب، پسرش در کربلا دارد این مسیر را ادامه می دهد. با اشراف به این که پدرش این ها را مکتوب کرده است. در پایان رمان می بینیم برای حفظ اتفاقی که افتاده است و برای مبارزه با فراموشی، برای این که آیندگان فراموش نکنند، و این ها چیزهایی است در رمان به آن توجه کرده ام. ما به تاریخ نگاه می کنیم. نگاهمان رو به جلو است. بعضی وقت ها باید به تاریخی که سپری شده است نگاه کنیم. در کنار آن، خرده روایت هایی در رمان دیده می شود. افرادی درون خیمه هستند با قصه های خودشان که آن را به موازات واقعه ای بزرگ که در کنارشان در حال اتفاق است، برایمان روایت می کنند. وقتی می توانیم واقعهای را خوب بشناسیم که به آدم های دخیل در واقعه بیشتر نزدیک شویم، که من سعی کردم به این ها نزدیک شوم. این که خود دشمن روایت کند چه چیزی اتفاق افتاده است و هر کدام از این آدم ها به چه نیتی به کربلا آمده اند. گاهی حقیقت ماجرا را درک می کنند اما به واسطه ای مثل مقام، پست یا هر چیز دیگری که هست، منکر واقعیت می شوند که این موضوع می تواند در همه عصر ها اتفاق بیفتد، به ویژه در مورد عاشورا.
بنابراین برای رسیدن به چنین روایتی باید متون تاریخی زیادی را بررسی کرده باشید.
بله. تلاش کردم نوشته ها بر پایایه تحقیق و پژوهش باشد. حدود 42 کتاب در این باره خوانده ام. حتی به مقتل هایی که از گذشته بوده است مراجعه کرده ام. یادداشت های پراکنده ای هم از گذشته داشتم در این پژوهش ها نکات جذاب در یک مسیر قرار گرفت به طوری که امام حسن(ع) هم با وقایعی که معاویه شکل داده است در اثر دیده می شود. امام علی(ع) و حتی پیامبر(ص) را. معاویه تلاش می کند لایهای از فراموشی روی یک واقعیت زیبا بنشاند. تلاش می کند حضرت رسول و بعد از آن امام علی(ع) و وقایع دیگر فراموش شود. این کتاب در واقع مباززهای علیه فراموشی است که باید در ذهن مردم اتفاق می افتاد.
وقتی روایت افرادی که داخل خیمه هستند را مرور می کنیم، بیشتر ضرباهنگ تصویری را تداعی می کند به طوری که تصور است نمایشی در جریان است. این تصویر سازی چگونه شکل گرفته است؟
در نویسندگی عمدتا تلاش می شود با ارایه جزییات بهتر به فهم خواننده کمک شود، درک آن را ارتقا دهند و تصویری بنویسند. کاستن از گفتن و حرکت به سمت نشان دادن، کمک می کند زوایای نمایشی در اثر خودش را بیشتر نشان دهد. وقتی نوشتن اثر را شروع کردم با خودم عهد کردم تصویری بنویسم که برای مردم ملموس باشد. مثل تصویری جلوی چشم شان باشد. کلمه در حکم تصویر باشد. ادبیات به واسطه کلمه به وجود می آید و تصویر به واسطه خیال. این خیالی است که من به واسطه جزییات، شخصیت پردازی و توصیف صحنه ها در اثر قرار دادم و خواستم مخاطب هم این را ببیند که اگر غیر از این اتفاق می افتاد، می شد همان تلاشی که صرفا حفظ روایت است. این تازگی می تواند از این زاویه هم باشد که تلاش می کنم در بیشتر کارهایم تصویر را داشته باشم که هنر نویسنده، کارگردان یا نمایش نامه نویس، انتقال درست معانی، مضامین و مفاهیم به خواننده است که ما به واسطه کلمه این کار را می کنیم اما باید کلمهای را گزینش کرد که بار معنایی بیشتر را در عین تصویری بودن به خواننده منتقل کند. من تلاش کردم این اتفاق رقم بخورد. شاید به این واسطه است که هنرمندان نمایش کاتب اعظم را اجرا کردند.
بنابراین با خلق این اثر، در عین رمان به اجرای نمایشی هم کمک کرده اید.
همه نویسندگان، مخاطب را قدم به قدم به واقعه نزدیک می کنند. آن ها تلاش می کنند مطالبی را تحریر کنند که قابلیت تصویری داشته باشد. ما سینمای خوب را وقتی خواهیم داشت که متن خوب داشته باشیم. متن خوب هم به لحظاظ کیفی ارتقای دانش مخاطب و هم به لحاظ تکنیک و چیزی که در اثر ارایه می شود، قطعا هر چه تصویری تر باشد، هنرمندان ما بهتر می توانند متون زیباتری را منتقل کنند. ارتباط بین متن، کلمه و سینما باید خیلی بیش از این گسترش پیدا کند و نویسندگان هوشمند می توانند به هم کمک کنند. تلاش من این بود که در این مسیر حرکت کنم.
اقتباس نمایشی هم از این اثر ساخته شده است. در این باره هم توضیح دهید.
مجموعه تله تئاتر نمایشی کاتب اعظم، در هفت قسمت و در ایام اربعین از شبکه دو سیما پخش شد که توفیق پیدا کردم چند قسمت آن را دیدم که یک اقتباس پایدار صورت گرفته بود. تلاش شده بود وفاداری به متن حفظ شود. به واسطه این که برای چوپان داستان یک سگ و یک اسب تدارک دیده شده بود اما در ساخت این سریال این حیوانها را حذف کرده بودند. شاید به این دلیل که نیاز به آموزش بوده و یا در صرف هزینه صرف جویی شده است.
در تدوین متن فیلمنامه دخالت داشتید؟
یک کار عجیب این است تا به امروز حقالتالیف کتاب با این که من مدیر دفتر داستان حوزه هنری هستم و این کتاب را انتشارات سوره مهر منتشر کرده، هنوز پرداخت نشده است. دوم این که سوره مهر حق اقتباس فیلم را بدون این که من را در جریان قرار دهد به معاونت سینمایی سوره حوزه هنری واگذار کرده است. سوم این که بدون اطلاع من با فیلنمامه نویس و سازنده قرارداد بسته است. چهارم این که بدون این که با من قرار داد بسته شود، فیلم نامه نوشته و بعد اجرا شد تا جایی که من به واسطه آقای دادمان، رییس حوزه هنری از موضوع با خبر شدم. همین الان برای دو کتاب من برای ساخت اثر تصویری اقدام شده است، اما به خاطر همین اتفاقهایی که برای این اثر رخ داد، اصلا به دنبال این کار نرفتم. گفتم اگر قرار است همه اتفاقها شبیه این باشد، چرا باید خودم را اذیت کنم؟ هر که میخواهد اثری خلق کند، بسازد. گاهی ما مخل کار هم می شویم. در حالی که در حوزه ادبیات و سینما بیش از حد به کمک هم نیاز داریم ولی این روایه ای که سازمان من با خود من انجام داده است هنوز برای من روشن نشده است که چرا این اتفاق رقم خورده است که آن را نادیده میگیرم، ولی جای تاریکی در قلب آدم به وجود می آید که نباید این اتفاق می افتاد.