وزیر خارجه امارات که شباهت ماهیتی بسیاری با امیر کشورش دارد، طی روزهای گذشته با بیان موضعی در فضای مجازی، ضمن اینکه از یک واقعیت تاریخی در مناسبات و همکاریهای پنهان و همراهی با خواستههای ضدعربی و ضداسلامی مقامات صهیونیست پرده برداشت و بر ضرورت احیای علنی روابط با رژیم صهیونیستی تأکید کرد، تلویحاً بر یک همگرایی و ائتلاف با صهیونیستها در جبههبندی منطقهای علیه ایران نیز صحه گذاشت. البته بلافاصله مقامات سعودی هم این رویکرد را تأیید کردند که در بعد عادیسازی مناسبات با صهیونیستها مسئله تازهای نیست. اماراتیها حداقل از سه دهه قبل در سازوکارهای گوناگون با صهیونیستها، همکاری پنهان و پیشرفتهای داشتهاند تا حدی که به راحتی در ترور یکی از رهبران نظامی حماس در داخل کشورشان همکاری کردند. همفکری و همراهی خانواده زاید در ابعاد گوناگون اطلاعاتی و جاسوسی و نظامی با مقامات امریکایی علیه ایران و مقاومت، بسیار فراتر از عادیسازی روابط با صهیونیستهاست و امروز تقریباً همه امکانات خود را برای دفاع از صهیونیستها یا سیاستهای منطقهای امریکا، فعال کردهاند. بخشی از این همکاری عمیق خانواده بن زاید با امریکا و صهیونیستها به دلیل ترس از یک سنت تاریخی کودتایی از سوی خانوادههای حاکم علیه یکدیگر است که تضمین بقای خود را، ما به ازای همکاری همهجانبه با امریکا و رژیم صهیونیستی قرار دادهاند.
خاندان سعودی نیز به دلایل زیادی که ریشه آن به حوادث ۱۱ سپتامبر و تعهدات ملک عبدالله به بوش پسر برمیگردد و بخش دیگر آن به رسواییهای خاندان سلمان و به ویژه محمد بنسلمان مربوط است، خود را در سراشیبی اطاعت کامل از سیاستهای امریکا و رژیم صهیونیستی قرار داده است. رژیمهای عربستان و امارات، در تحولات مربوط به طرح خاورمیانه بزرگ امریکا، نقش اصلی تأمین مالی و خدمات اطلاعاتی و رسانهای و دیپلماتیک را عهدهدار بودند و تمام قد در کنار رژیم صهیونیستی در جنگ ۲۰۰۶ لبنان و جنگهای بعدی علیه غزه قرار گرفتند و حتی برای حمایت از صهیونیستها، فتوا نیز صادر کردند. این تبعیت و همکاری کامل در تحولات منطقه از سال ۲۰۱۱ و تروریسم وهابی داعش و النصره به اوج خود رسید و عملاً و به موازات تأمین مالی پروژه نابودسازی کشورهای غرب آسیا و یا کشورهای اسلامی، پیاده نظام عملیاتی آنها جایگزین نیروهای مسلح امریکایی و غربی شدند و با این امید که در پوشش تروریسم داعش و النصره، هژمونی امریکایی – صهیونیستی را در منطقه احیا کنند، حوادث خونین و ویرانگری را ثبت کردند که بنیان آن را سعودیها و خدمات و همکاریهای امارات به عهده داشتند. جنایات جنگی و ضدبشری پنج سال گذشته در یمن نیز به دست آلسعود و آل زاید با هدف ژئواستراتژیکی ویژهای برای امریکا و سپس رژیم صهیونیستی شکل گرفته است. نقش این دو رژیم در مصر، اردن، لیبی، تونس و سودان به عنوان ابزار نیابتی و اصلی سیاستهای امریکا و تأمین هزینههای کامل آن، کارکردی در مسیر ویرانگری پتانسیلهای کشورهای اسلامی و غارت ثروتهای آنان و ایمنسازی و امنیت بخشی برای صهیونیستهاست. اکنون با کنار زدن نقاب نفاق، فقط به ترامپ برای استمرار معامله قرن امید میدهند و به نتانیاهو که فاصله چندانی با زندان و محکومتهای چندگانه ندارد، نفس مصنوعی میدهند. آنچه امروز برای ایران و مقاومت منطقهای و مردم مظلوم در تمای کشورهای غرب آسیا و مسلمان رنجآور است، نقش مخرب و دشمنی و مزدوری این دو رژیم برای امریکا و رژیم صهیونیستی است که تاوان آن نیز سنگین خواهد بود.