سرویس اجتماعی جوان آنلاین – مهسا گربندی: از پلههای رستوران سنتی کوتاهقامتان پایین میروم و سراغ مدیریت مجموعه را میگیرم. مهدی ابراهیمی که یک کوتاهقامت است با خوشرویی از من استقبال و از من را برای نشستن روی یکی از میزهای سنتی دعوت میکند.
فضای رستوران کاملا سنتی طراحی شده است یک حوض در وسط محوطه، زیباییهای این رستوران را چندین برابر کرده است. در همه قسمتهای رستوران گلدانهای رنگارنگ به چشم میخورد و به کافه رستوران کوتاهقامتان جان بخشیده است. دورتادور سالن و در دو طبقه آن، تختهای سنتی قرار گرفته و آنطور که بهنظر میرسد قابلیت پذیرایی بیش از ۱۰۰ مهمان را دارد.
تجربه کوتاهقامتی در طبقه دوم این رستوران سنتی
نکته جالبتوجه این رستوران فضای طبقه دوم آن است که سقف بسیار کوتاهی دارد، طوری که اگر قصد نشستن روی تختهای سنتی این طبقه را داشته باشید ناچارید که خمیده به سمت تخت بروید.
آقای ابراهیمی درباره طراحی این فضا میگوید: «سالها ما کوتاهقامتان با شرایط خاص در کنار مردم عادی زندگی کردیم حالا در طبقه دوم این رستوران سنتی بلندقامتان کمی اذیت میشوند و شرایط ما را درک میکنند. جالب اینجاست که از این طبقه بیشترین استقبال میشود و مشتریان ترجیح میدهند این فضا را برای خوردن غذا تجربه کنند.»
مدیر رستوران سنتی کوتاهقامتان که ۴۵ سالش است، میگوید: «حدود یکسال میشود که این رستوران سنتی راهاندازی شده و پیش از آن در حوزه فرهنگی و هنری فعالیت میکردم. بعد از تشکیل انجمن کوتاهقامتان در سال ۱۳۸۸ با بسیاری از افراد کوتاهقامت آشنا شدم و مشکلات آنها را از نزدیک دیدم. خیلی از این افراد به دلیل نگاه منفی و تحقیرآمیز جامعه منزوی شده بودند و از خانه بیرون نمیآمدند. تا اینکه تصمیم به راهاندازی کسبوکاری بودم تا این کوتاهقامتان را وارد جامعه کند.»
ساخت شهرکی مخصوص کوتاه قامتان با ماشینها و خانههایی کوچک!
این مرد کوتاهقامت بلندهمت درباره هدفش در راهاندازی یک شهرک مخصوص میگوید: «دلم میخواست که یک شهرک مخصوص راهاندازی کنم تا در آن کلیه پرسنل، مسئولان و عواملش، افرادی کوتاهقامت باشند و همه ماشینها، خانهها و لوازم مناسب این افراد طراحی و ساخته شود. تصور کنید که با مناسبسازی شرایط در این شهرک برای کوتاهقامتان وقتی یک بلندقامت وارد این شهرک میشد حال و هوای ما را که در جامعهای که هیچ چیزی مناسب با شرایط جسمی ما نیست را بیشتر درک میکرد.»
ابراهیمی با اشاره به اینکه راهاندازی رستوران سنتی به غیر از اشتغالزایی برای کوتاهقامتان در فرهنگسازی جامعه نیز موثر است، میگوید: «مردم به این رستوران میآیند و توسط کسی پذیرایی میشوند که او را تا یک ساعت پیش در جامعه باور نداشتند. در اینجا کارکنان سماور ذغالی را جلوی مشتری میگذارند، در صورتی که شاید این مشتری تصور نمیکرد که یک کوتاه قامت توانایی یک استکان چایی را داشته باشد! آنوقت است که با حضور مردم در این رستوران سنتی و با این نوع پذیرایی و برخورد پرسنل کوتاه قامت نوع نگاهها به این دسته از افراد تغییر خواهد کرد.»
حمایتی که نیست!ساعت ۱۰ و نیم صبح است و هنوز رستوران سنتی شلوغ نشده، یکی از کارکنان این رستوران که خانمی با لباس محلی است روی یکی از تختهای سنتی نشسته و منتظر آمدن مشتریان است. از او درباره کارش در رستوران سوال میپرسم. او که نامش فریباست و میگوید که ۳۱ سال دارد، پاسخ میدهد: «۵ ماه است که به این رستوران آمدهام و همسرم هم در اینجا مشغول به کار است.»
فریبا میگوید: «من و همسرم در خانه پدرشوهرم در اطراف تهران زندگی میکنیم و برای رفت و آمد به رستوران مشکلات زیادی داریم. آرزویم این است که بتوانیم یک خانه در تهران داشته باشیم.»
این خانم کوتاهقامت با انتقاد از مسئولان بهزیستی میگوید: «متاسفانه بهزیستی کمکی به ما نکرده است و با اینکه همسرم مشکلات جسمی حرکتی داشت، اما وجود پیگیریهای بسیار نتوانستیم تایید از کارافتادگی او را بگیریم. در صورتی که گاهی وضعیت همسرم بهقدری وخیم میشود که با عصا راه میرود و نمیتواند بهراحتی کارهایش را انجام دهد.»
آرزویم این است شهروند درجه دو نباشم
فاطمه که یکی دیگر از کارکنان این رستوران سنتی است، در بخش صندوق کار میکند و پشت میز نشسته است. او که قبلا در شرکتهای دیگر نیز کار کرده، به تازگی بیکار شده و به این رستوران سنتی آمده است.
فاطمه میگوید: «شرایط کاری برای من و دیگر کوتاهقامتان به گونهای است که برای نگاههایی که نسبت به ما درباره ضعیف بودنمان وجود دارد باید بیشتر تلاش کنیم و بیشتر انرژی بگذاریم تا خودمان را به مجموعهای که میخواهیم در آن کار کنیم اثبات کنیم. اما در این رستوران سنتی همه همدیگر را درک میکنند و با عشق وظایفشان را انجام میدهند.»
او درباره آرزویی که دارد بغض میکند و میگوید: «آرزویم این است که شهروند درجه دو نباشیم. فکر میکنم ما قشر خاکستری جامعه هستیم و نگاهها طوری است که انگار دیگران تافته جدا بافته هستند و ما پر از نقص و ایرادیم. کاش برخی از مردم درک کنند که ما فقط قدمان کوتاه است و مشکل حادی نداریم.»
برخی فکر میکنند اگر کسی نقصی دارد باید زودتر تمام شود!
پویا که یکی دیگر از پرسنل رستوران سنتی کوتاه قامتان است. با یک سینی چای و قوری به سمت ما میآید و با خوشرویی منحصر به فردش از ما پذیرایی میکند. او ۳۱ سال دارد و قرار است به زودی ازدواج کند.
پویا درباره بیتوجهی بهزیستی به خودشان اظهار میدارد: «خیلی از رسانهها به این رستوران آمدند، مصاحبه کردند و رفتند. اما من دوست داشتم یکبار بهزیستی به ما نگاه کند. آنها حتی یکبار هم به اینجا نیامدند.»
این مرد کوتاه قامت با بیان اینکه کاش همه مسئولان نگاه دلسوزانه و مادران به کارشان داشته باشند، میگوید: «معلولان زخم خورده جامعه هستند و از بدو تولد با شرایطی به دنیا آمدهاند که خودشان دخالتی در آن نداشتند. متاسفانه نمیدانم چرا جامعه ما را فراموش میکند. شاید برخی فکر میکنند که اگر کسی نقصی دارد به درد جامعه نمیخورد و باید زودتر تمام شود؟ امیدوارم این نگاه زودتر تغییر و در جهت درک این قشر حرکت کند.»
کوتاه قامتانِ بلند همت
در شرایطی که بسیاری از کوتاهقامتان به دلیل بیتوجهی مسئولان و ضعفی که در فرهنگ جامعه وجود دارد منزوی، خجالتی و افسرده شدهاند و در لاک خودشان فرو رفتهاند این رستوران سنتی تمام تلاشش را میکند تا حق و حقوق کوتاهقامتان را به جامعه یادآوری کند و نگاه مردمی که به این دسته از افراد منفی است را مثبت کند. زیرا که هر کدام از این کوتاه قامتان با کشف و بروز استعدادهایشان میتوانند به بالندگی برسند در کنار دیگر افراد جامعه دیده شوند.

ساعت از ۱۲ گذشته و کم کم رستوران شلوغ میشود. بعد از گرفتن عکس دست جمعی با مدیر و کارکنان رستوران سنتی کوتاه قامتان از آنها خداحافظی و برایشان آرزوی موفقیت میکنم. شاید روزی کارکنان بهزیستی به اینجا بیایند و پای صحبت و درددل این کوتاهقامتان بلند همت بنشینند.