سرویس سیاسی جوان آنلاین: در سال جاری تقابل ایران و امریکا از همان ابتدای سال همانند سال ۹۷ روندی افزایشی داشت که نشانه آن قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست سیاه گروههای تروریستی وزارت امورخارجه امریکا بود. این اقدام اگرچه با هیاهوی فراوان انجام شد، اما به نظر میرسد فاقد هر گونه تاثیر قابل توجه در سطح منطقه و حتی امکان تقابل ایران با نیروهای امریکایی باشد.
این مسئله زمانی عیانتر شد که نیروی دریایی امریکا اعلام کرد استانداردهای خود را در برخورد با نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه خلیج فارس تغییر نخواهد داد. این مسئله دقیقا بدین معناست که این دستورالعمل سیاسی دولت امریکا مفهومی برای نیروهای نظامی این کشور نخواهد داشت.
از طرف دیگر در حوزه اقتصادی نیز به نظر میرسد اقدام امریکاییها تاثیر معناداری بر اقتصاد ایران نخواهد داشت و این نکتهای بود که از سوی ریچارد نفیو از مهمترین مهرههای تاثیرگذار در تحریمهای ایران مورد تأکید قرار گرفت. در حقیقت اضافه شدن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این لیست هیچ تاثیری بر تواناییهای سپاه نخواهد گذاشت.
این اقدام نه میتواند جلوی حضور سپاه قدس در معادلات منطقهای را بگیرد و نه وزن گروههای مورد حمایت را کاهش میدهد. در کنار این و در خصوص تاثیر این تحریمها بر فضای اقتصاد داخلی نیز در صحنه عمل این اقدام هیچ اثر اقتصادیای بیش از تحریم کاتسا ندارد. در واقع منطق مخرب اشاعه تحریم کاتسا انتهای توان تحریمیای بود که خزانهداری امریکا میتوانست به نمایش بگذارد؛ اینکه یک تحریم قبلی در قالب وضعیتی جدید باز بستهبندی میشود و وحشت آن به شکل افزایش معنادار قیمت دلار به جامعه ایران فروخته میشود. با این حال این اقدام امریکاییها نشان دهنده این است که عرصه منطقهای صحنه اصلی تقابل ایران و امریکا خواهد بود.
اقتصاد در منطقه تعریف میشود
منطقه خاورمیانه و کشورهای منطقهای ایران بزرگترین فرصت برای دور زدن تحریمها خواهد بود. این نکتهای است که بارها و بارها از سوی کارشناسان برای مقابله با تحریمها گوشزد شده و خوشبختانه قدمهای مؤثری در این باره برداشته شده است.
سفرهای متعدد مقامهای امریکایی به عراق برای مجاب کردن مقامات عراقی برای فشار بر ایران نشانهای از اهمیت این روابط است. نقطه اصلی این فشار نیز روابط مالی ایران و عراق است که هم اکنون در قالب پیمان دوجانبه پولی رسمیت یافته است.
امریکاییها میدانند که بر سر آینده حضور مالی ایران در عراق جنگ بزرگی بین بانک مرکزی ایران و خزانهداری امریکا در جریان است و بانک مرکزی ایران در حال پیشرفت در این جبهه است. آنها به خوبی مطلعند که بافت مالی عراق به نحوی است که بعد از استقرار بخشی از نظام تسویه بینالمللی ایران روی دینار عراق، درهم امارات هیچ نقش محوریای در ساخت مالی ایران نخواهد داشت و ضمناً این نقش تازه دینار عراق با تحریم هم قابل محدودسازی نیست. دلیل اصلی این مسئله هم این است که امریکاییها میدانند بخش زیادی از بازار پولی عراق غیرمتشکل است و بر اساس اسکناس اداره میشود.
این نوع سیستم پولی غیرقابل تحریم است. همین مسئله دقیقاً در خصوص ترکیه نیز صدق میکند و ایران و ترکیه نیز با استفاده از لیر و ریال مبادلات مالی خود را اداره میکنند. به این ترتیب میتوان گفت که در منطقه ترکیه و عراق مهمترین منافذ تنفسی ایران در منطقه خواهد بود.
اتفاقاً امریکاییها به دنبال این هستند تا با فشار بر این دو کشور همکاریهای دو کشور را محدود کنند.
تقابل سخت از طریق واسطهها
بخشی دیگر از تقابل ایران و امریکا در منطقه بر درگیریهای نیابتی متمرکز شده است. این مسئله به صورت مستقیم از طریق هدایت فعالیتهای تروریستی توسط فرماندهی مرکزی نیروهای امریکایی یا سنتکام هدایت میشود، البته این نوع تقابل به سالهای اخیر محدود نیست و در سالهای حضور نیروهای امریکایی در عراق نیز امریکاییها به دنبال عملیاتهای مخفی در ایران بودهاند.
در کوران عملیات نیروهای امریکایی در عراق و درگیریهای گسترده با نیروهای مردمی در این کشور، امریکاییها انگشت اتهام را به سمت ایران و نیروهای شیعه گرفتند. اما از آنجا که هیچ مدرک رسمی در مورد حضور نیروهای ایرانی در عراق وجود نداشت، جورج بوش، رئیسجمهور امریکا خواستار عملیات مخفیانه برای وارد کردن ضرباتی به ایران در استانهای غربی و جنوبی همچون خوزستان شد. بر اساس فرمانی که جورج بوش، رئیسجمهور امریکا صادر کرده بود، نیروهای امریکایی تحت نظر فرماندهی نیروهای مسلح این کشور در خاورمیانه یا سنتکام از گروههای تروریستی جداییطلب در ایران حمایت میکردند.
بر اساساً گزارشی که «سیمور هرش» روزنامهنگار امریکایی در این باره و در سال ۲۰۰۸ منتشر کرده است، یک بودجه ۴۰۰میلیون دلاری از سوی کنگره امریکا برای عملیات سری در ایران تصویب شد.
این عملیات مخفی شامل حمایت از اقلیت عرب و گروههای بلوچ و دیگر سازمانهای مخالف با کشورمان بود که جمعآوری اطلاعات در مورد برنامه هستهای ایران را هم در بر میگرفت.
عملیات فوق به رهبری ستاد فرماندهی مشترک عملیاتهای ویژه (JSOC) انجام میشد و سازمان سیا نیز به عنوان نهاد فرعی در این عملیات برای ارائه اطلاعات مرتبط در خصوص مهارتهای ارتباطی و کلامی ایفای نقش میکرد و نهاد بالادستی در این باره فرماندهی مرکزی امریکا در خاورمیانه بود که هدایت جنگ در عراق را نیز بر عهده داشت. عنوان اصلی این برنامه در بودجه دفاعی ایالات متحده امریکا potential defensive lethal action یا عملیاتی که میتوانست منجر به درگیریهای جدی با ایران باشد، بود.
این برنامه شامل کار با گروههایی از اپوزیسیون و انتقال پول بود که طیف گستردهای از فعالیتها در جنوب و نواحی شرقی ایران را در برمیگرفت. فعالیتهای این برنامه در جنوب شرق ایران هم از طریق یک پایگاه مخفی در استان هرات افغانستان هدایت میشد.
در نهایت این برنامه به دلیل اینکه نتوانست اهداف مقامات امریکایی را برآورده کند، متوقف شد. جالب این است که مخالفت گسترده نظامیان امریکایی با این برنامه یادآور مخالفت نظامیان امریکایی با قرار دادن سپاه پاسداران در لیست سیاه تروریستی است، تنها حاصل این برنامه نیز چندین عملیات تروریستی در داخل خاک ایران بود که منجر به شهادت چندین نفر از شهروندان کشورمان شد، البته به نظر میرسد «دونالد ترامپ» رئیسجمهور امریکا بار دیگر سیاست فوق یعنی حمایت گسترده از عملیاتهای تروریستی در منطقه به رهبری مرکز فرماندهی امریکا در منطقه را آغاز کرده است. مذاکره با برخی گروههای تروریستی در منطقه نشانهای از بازگشت به این سیاست قدیمی است، البته ایران نیز در مقابل این اقدامات بیتفاوت نبوده و تاکنون ضربات محکمی را به نیروهای تروریستی با استفاده از حملات تروریستی وارد کرده است.
عوض شدن دستور کار دولت
در طول سال گذشته ادامه مذاکرات با کشورهای اروپایی مهمترین دستور کار سیاست خارجی دولت بود. در حقیقت برخی دولتیها اعتقاد داشتند که از طریق برخی مذاکرات دوجانبه با اروپاییها مشکلات فوق را برطرف کنند. با این حال عملاً فشار نیروهای امریکایی اجازه نداد که اروپاییها به تعهدات خود عمل کنند، از این رو تمرکز بر منطقه تنها راه تنفس برای اقتصاد ایران و همچنین مقابله با شیطنتهای امریکا در منطقه خواهد بود؛ راهی که مهمترین عرصه مقابله با برخی تهدیدات خواهد بود.