کد خبر: 727237
تاریخ انتشار: ۲۰ تير ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۷
دكتر بهزاد تريوه‌ روانشناس در گفت‌وگو با «جوان»:
جلال مهرگان
«موج شبكه‌هاي اجتماعي مجازي خانواده‌ها را به شدت دچار مشكل كرده است؛ آن چيزي كه از سوي مسئولان به عنوان جنگ نرم مطرح مي‌شود، فارغ از نگاه سياسي، خواهيم ديد كه واقعيت دارد. يعني تلاش مي‌شود تا انسجام و هويت خانواده‌هاي ايراني از هم بپاشد يا اهميت نداشته باشد. اين در حالي است كه توجه به هويت و انسجام خانوادگي به شدت مورد توجه سياستمداران در كشورهاي غربي است. آنها به دنبال اين هستند كه با چه راهكارهايي همبستگي اجتماعي و بنيان عاطفي خانواده‌ها را حفظ كنند. اما در ايران چون ما در اين بحث متولي نداريم و اين مورد بحث جديدي در كشور است، فعلاً داريم تبعات و تلفات شبكه‌هاي ارتباطي مجازي را مي‌دهيم.» اين بخشي از گفته‌هاي دكتر بهزاد تريوه روانشناس است كه در باب چرايي گسترش روابط نامشروع با ايشان گفت‌وگو كرده‌ايم.

‌گسترش روابط نامشروع آسيب‌هاي بسياري را براي افراد جامعه به دنبال دارد. بررسي صفحه حوادث رسانه‌ها هم اين موضوع را تأييد مي‌كند. دليل گسترش اين روابط را چه مي‌دانيد؟
بازكاوي اين پديده از بعد آسيب‌هاي اجتماعي به عهده همكاران جامعه‌شناس است كه حتماً به اين موضوع پرداخته‌اند. بنده در حوزه روانشناسي اجتماعي، مطالعاتي داشته‌ام كه به صورت مصداقي آن را بيان مي‌كنم.
يك دليل عمده در ارتباط با رشد اين نوع روابط را مي‌توان موج جديد هجوم فرهنگي از طريق شبكه‌هاي اجتماعي بر فرهنگ ايراني دانست كه مي‌خواهد آزادي‌ها را به صورت مشروط به افراد در خانواده اعطا كند. به ويژه به دختران و زنان كه ديگر مثل گذشته‌ها حاضر نيستند محدود باشند. آنها سعي مي‌كنند وارد اجتماع شوند و روابط اجتماعي خود را گسترش دهند. در حالي كه در گسترش اين نوع روابط يك نوع واكنش وارونه را هم شاهد هستيم؛ يعني فرد براي اينكه لذت يك رابطه اجتماعي مطلوب و گسترده را كه تا ديروز به صورت كلي از آن محروم بود، بچشد گاهي اوقات دست به يك رفتارهاي افراطي مي‌زند. مثلاً مي‌خواهد با همكارانش روابطي جداي از روابط كاري برقرار كند اما وقتي با ظواهر ارتباطات اجتماعي روبه‌رو مي‌شود، نمي‌تواند خود را كنترل كند.
اين مسئله خيلي مهمي است كه شخصي كه تا ديروز همكارش را در چادر مي‌ديد امروز عكس خيلي شخصي‌اش را در وايبر و ديگر شبكه‌هاي اجتماعي مي‌بيند. از همين رو است كه روابط به شدت دچار خدشه مي‌شود. به واقع اگر فردي تا ديروز جرئت و جسارت نمي‌كرد به كسي پيشنهاد برقراري چنين روابطي بدهد، امروز پشت چند حرف و عكس در وايبر و واتس‌اپ پنهان مي‌شود و خواسته‌هاي خود را عنوان مي‌كند. به عبارتي ارتباط آنها با ارسال يك متن ادبي يا جوك شروع مي‌شود اما به سطح ديگري مي‌رود.
دومين نكته اينكه ما در روانكاوي و روانشناسي، بحثي تحت عنوان توجيه‌سازي عقلي داريم. فردي كه به زنش يا شوهرش خيانت مي‌كند، عمدتاً از توجيهات عقلي استفاده مي‌كند. ابتدا براي اينكه از بار عذاب وجدان و مسئوليت زندگي مشتركش كم كند، تلاش مي‌كند تا ديگران را متقاعد كند، كاري كه انجام داده يا مي‌دهد چيز اشتباهي نيست. مثلاً مي‌گويد چون در رابطه جنسي با همسرش مشكل دارد اين حقش است كه نياز جنسي‌اش را برآورده كند و اشكالي ندارد كه رابطه ديگري را شروع كند. فرد نه با وجدان ناراحت، بلكه با يك توجيهاتي وارد دفتر روانشناس مي‌شود كه نشان مي‌دهد از قبل اين موضوع را  براي خود حل كرده است. اما به زعم ما آن صغري و كبرايي كه براي خود به عنوان مقدمه مطرح مي‌كند، داراي اشكال است و نتيجه‌اي هم كه از آن مي‌گيرد، قابل قبول نيست.

‌با اين وجود آيا مي‌توان گفت نقش عوامل جديد رشد پديده روابط نامشروع بر عوامل قديمي و سنتي آن مثل شرايط بد اقتصادي و سختي ازدواج برتري يافته است؟
بله، قطعاً. حضرت امام جمله‌اي مي‌فرمايند مبني بر اينكه نرسيم به جايي كه خودباخته فرهنگي شويم. البته از گذشته در بعد سنت دچار آسيب‌هايي بوده‌ايم كه اجتناب‌ناپذير هستند. همين‌طور آسيب‌هايي در نظام فكري جديد افراد جامعه شكل گرفته است. انگار داريم از گذشته خودمان فرار مي‌كنيم. چيزي كه كشورهاي غربي به آن سمت مي‌روند و به آن جايگاه مي‌رسند.

بر همين اساس است كه بخشي از حاكميت برابر اين مسائل سكوت كرده و برخي والدين هم مثل گذشته نسبت به روابط نامشروع فرزندانشان حساسيت چنداني به خرج نمي‌دهند؟
بله، اين در حالي است كه همين پدر و مادرها محصول خانواده‌هايي به شدت پدرسالار يا مادرسالار بوده‌اند. اين است كه مي‌گويم سنت ما خود داراي آسيب‌هايي بوده است. الان همان‌ها بزرگ و صاحب فرزند شده‌اند و ناكامي‌هاي نداشتن يك حقوق طبيعي فرزند را به شكل كاملاً برعكس در خانواده خود ايجاد مي‌كنند. در حال حاضر سيستم فرزندسالاري حاكم شده است؛ يعني فرزند حاكم خانه است و آن را مديريت مي‌كند. در حالي كه نه سيستم قديم درست بوده و نه سيستم جديد درست است، چراكه همين فرزند‌سالاري‌ها به جايي مي‌رسد كه اين فرزندان روحيه‌سالار منشانه را در جامعه و در ارتباط با همسرشان ايجاد مي‌كنند. در واقع اين افراط‌ها و تفريط‌ها نسل به نسل منتقل مي‌شود و ما در يك دور تسلسل گير مي‌كنيم و همواره مجبور به دادن تبعات مي‌شويم.
البته اين گوشه‌اي از مسئله است. چيزي كه مي‌خواهم تأكيد كنم اين است كه ما داريم از فرهنگ و هويت خود بيگانه مي‌شويم و فرار مي‌كنيم. حجاب مسئله‌اي است كه بالاخره در فرهنگ ما ريشه دارد اما الان چرا جوانان ما از حجاب فرار مي‌كنند؟ چون آنقدرجذابيت‌ها و زرق و برق‌هاي زيادي در ارتباطات جديد وجود دارد كه حتي دانشجوي دانشگاه امام صادق هم كه يكي از اصولي‌ترين تفكرات بنيادي اسلامي را دانشگاه در ذهنش مي‌پروراند سر از مجالس و پارتي‌هاي شبانه در مي‌آورد. يعني هر كسي در هر جايگاهي دارد از خود واقعي فرهنگش فرار مي‌كند.

‌آقاي تريوه، حالا بپردازيم به تبعات پديده روابط نامشروع . سؤال اينجاست كه افرادي كه چنين روابطي را برقرار مي‌كنند به ويژه دختران و پسران كه در بسياري مواقع ارتباط‌شان با شكست مواجه مي‌شود، از لحاظ روحي و رواني چه شرايطي را متحمل مي‌شوند؟
يك روانشناس تحليلي به نام يونگ كه مراحل رشد رواني را در زندگي انسان بررسي كرده است، مي‌گويد يكي از مراحل بسيار گسترده و مهم در زندگي افراد دوره ميانسالي و رسيدن به دوره تفرد است. افرادي كه در دوره جواني رو به بالا دست به چنين رفتارهايي مي‌زنند يا خيانت مي‌كنند و روابط جنسي متعددي دارند در حل و فصل كردن مسائل مختص اين مسئله در زندگي‌شان دچار مشكل مي‌شوند. در مرحله تفرد فرد يك استپ مي‌كند و بر مي‌گردد ببيند كه هويتش و كارهايي كه انجام داده و منيت، خانواده و ميراثش در چه سطحي از كمي و كيفي قرار دارد و اگر احساس كند كه يك انسجام عاطفي و جنسي در زندگي‌اش وجود ندارد به شدت دچار افسردگي مقاوم به درمان مي‌شود و بنيان فكري او و به تبع آن خانواده‌اش به هم مي‌ريزد. چون طبق گفته يونگ ما از كهن الگوهاي جمعي متأثر هستيم. يكي از اين كهن الگوهاي جمعي هم احساس تعلق و هويت داشتن در يك جامعه است. حالا جامعه مي‌تواند كوچك مثل خانواده باشد يا در سطح بالاتر كشور باشد. اين افراد به شدت در كهن الگوي جمعي كه مي‌گويد شما به عنوان يك مرد حق باروركردن يك زن را داريد و شما به عنوان يك زن حق بارور شدن از يك مرد را داريد به شدت با فعلي كه آنها انجام مي‌دهند مغايرت دارد. يك آسيب ديگر كه متوجه اين گونه افراد است اينكه آنان به شدت نسبت به خانواده‌شان بي‌عاطفه و بي‌تفاوت و كم انرژي مي‌شوند. مردي كه دارد يكي از نيازهايش را با شخص ديگري برآورده مي‌كند؛ رابطه‌اش با همسرش به سردي، بدگماني و سرانجام به طلاق كشيده مي‌شود. بسياري از افرادي كه نه به صورت بيمار گونه بلكه به صورت تجربي در زندگي شخصي‌شان به شريك زندگي خود بدگمان هستند يا خود چنين رفتاري را تجربه كرده‌اند يا اينكه شاهد خيانت جنسي طرف مقابل خود يا اطرافيان خود بوده‌اند. به همين دليل سوءظن و اختلالات جسمي مثل بيماري‌هاي مقاربتي، ايدز و... از آثار منفي چنين روابطي هستند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار