قرار ما با شهدا جایی است نزدیک آسمان خدا، مهیا می شویم و توشه سفر می بندیم اقتدا می کنیم به رسم آن سال ها که حماسه سازان خمینی (ره) کوله هایشان را از عشق و ایمان به ولایت بستند و گام های پر صلابت شان صراط منیری شد، تا امروز ما در آن گام برداریم. گلزار شهدا وعدگاه ما می شد و ایستگاه آغازین حرکت مان و بیعتی می بندیم با شهدا که عند ربهم یرزقونند.
راهی می شویم به سرزمین نور سرزمینی که برایمان یادآور کربلای حسین است. راهیان نور نه یک سفر، بلکه قرارگاهی است برای دل بی قرار منتظران.
هويزه
هویزه را اما، باید غیرتکده اش بخوانیم . هنوز عطر سنگرهای خاکی ،مردان علم الهدی به مشام جان می رسد ،اینجا خون حسین هم آرام و قرار ندارد در شریان دل های بزرگ و کوچک. غیرت مردم هویزه سهم زیادی دارد در تاریخ دفاع مقدس از رشادت دختر بچه شهیده سهام خیام که مقابل مزدور بعثی ایستاد و او را شمر خواند، تا دانشجویان پیرو خط امامی که آمدند تا جادوانه تاریخ شوند هم آنها که بد ن هایشان زیر شنی های تانک با خاک آسمان در آمیخت .
هویزه عملیات بیت المقدس را با رمز علی ابن ابیطالب به خوبی در یاد دارد .
18 اردیبهشت 61 بود همان روزی که هویزه به دامان سرزمین ایران بازگشت وامروز هويزه خوشحال است و می بالد به پیکر قطعه قطعه شده حماسه آفرینانی چون علم الهدی که اجسادشان پس از 17 ماه از زیر آوار بیرون کشیده شد . هویزه امروز خوشحال است.
چزابه
چزابه ایستگاه بعدی ملاقات مان با خدامی شود. چزابه را باید خوب بشناسی سرزمینی که معراج مردان مبارز حماسه سرای خمینی شد از چزابه بوی خاک خونین به مشام می رسد. بوی غربت مدینه می دهد اين خاك ، بوی غربت مدینه می دهد . بوی استخوان های مانده در خاک . اینجاست که به دنبال گمشده ات می گردی . اینجا مثل هیچ جا نیست . نه فکه ، نه شلمچه ،نه دوکوهه ، اینجا چزابه است که تلخ و شیرینش کرب و بلاي حسین را برایت روایت می کند . اینجا سفر به چزابه ي دیگری است به کارگردانی دل اسمانی ات .
فكه
فکه در تاریخ ثبت شد زیرا هرگز اشغال گری را بر نتابید. فکه است و قتلگاه مردان گردان المهدی ،فکه است و تشنگی ...
بازماندگان جنگ سال ها بعد در فکه قمقهه های یافتند که پربود از آب ! قمقهه های تشنه لب های شهیدان فکه . رزمندگانی که آرامش را از صدام گرفته بودند.
اینجا رمز و رودش تشنگی است .سرزمیني که رمل ها و شن هاي روانش یاد آور عملیات والفجر مقدماتی است ،ياد آورگردان کمیل و گردان حنظله است .
اینجا رشادت باقری ها ، بقایی ها ، آوینی ها ، و محمودوندها برایت روایت ها دارد .
اینجا همان سرزمینی است که سید شهیدان اهل قلم معبر آسمانی شدنش را یافت، هم او که گفت : بیایید من سرچشمه را یافتم .
یا ایتها النفس المطمئنه! ارجعی الی ربک راضیه مرضیه، فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی.
یاد مردان گردان حنظله بخیر
یاد دست نوشته شهیدي که دلمان را سوزاند:" امروز روز پنجم است که در محاصره ایم . آب را جیره بندی کردیم . نان را جیره بندی کرده ایم . عطش همه را هلاک کرده . همه را جز شهدا ، که حالا کنار هم در کانال خوابیده اند . دیگر شهدا تشنه نیستند .
یاد شهید محمودند بخیر ، بنیانگذار تفحص لشکر 27 محمد رسول الله را می گویم او که سربازان خفته در خاک گردان کمیل و حنظله را بیدار کرد و به چشم انتظاری مادرشان پایان داد .
طلائیه
عجب طلایی است این خاک . طلائیه را می گویم ... ذره ذره این خاک ها ستارگان زمینی اند که گواه شهدا و رزمندگان روز محشرند . اینجا روایت می کند از تلخی سیل های که برجان بچه ها تاخته شد ، از غرق شدن نشان روی این خاک . اینجا سرزمین با شرافتی است . طلائیه نقطه اتصال آسمان و زمین است . همانجا که فاخلع نعليك می کنی و به راه می افتی ،اینجا دلت هوای بی بی را می کند . اینجا قلبت بی هیچ بهانه ای برای غریبی زهرا می گرید . اینجا هر وجبش از معصومیت مرغان آغشته به خون حکایت ها دارد . طلائیه محل جانبازی حسین خرازی است . سردار همیشه خندان میدان ایثاركه یاد علمدار کربلای حسین را برایت زنده می كند. اینجا تندیس زیبای عشق است، سرزمین میان میدان ایثار، شهر شهود و شهادت.
بچه ها اینجا مشق عشق کرده اند، عاشقانه از دیار حبیب .
شلمچه
بیابان در بیابان خاک در خاک
هم اغوش هم اند این خاک و افلاک
اینجا شلمچه است ....
سلام بر تو ای شلمچه ، اینجا اگر اهل دل باشی می توانی صدای پای یار را بشنوی دلمان یک حسینیه پرشور است .
از همان روزی که علقمه عطش را در نهر جانمان ریختند ، از شبی که پیاله دلمان را از شربت ولایت لبریز كردند ، دلمان یک حسینیه پرشور شد .
اینجا اشک های یتیم در خرابه های خاک شلمچه بی قرارت می کند . اینجا دلت را وقف زهرا سلام الله علیها می کنی و اشک هایت را نذر یاحسین در کربلا .
اینجا زیارت نامه ي عاشورا دلت را می لرزاند . اینجا هوای دلت وآسمان دیدگانت ابری می شود .
در شلمچه سرزمین نورانی است. ملجا دلهای بی قرار است . اینجا را باید به کربلاهایش بشناسید ، با سرداران و دلاورانش . با شب های عملیات ،با ذکر ها و نیایش ها یش. شلمچه هرقدمش میعادگاه عاشقان است . اینجا حسین است که اذن دخول می دهد برای زیارت مادر.
یا ابوتراب! اینجا عروج ومعراج ،مبدا و مقصدی دارد و ردپایی نشانی اینجا شلمچه است ،سر در زانو كه می گیری و دست هایت را به ضریح قداست مردانگی بچه ها گره می کنی و زیر لب زمزمه می کنی یا لیتنی کنت معکم .
کمی تامل کن ، اینجا بوی سیب به مشامت می رسد . خدای شلمچه می داند بالاتر از خون شهیدانش رنگی نیست .
نهرخین
خاکریز به خاکریز در پی گمشده ام بودم . و اینجا نهر خین است . اینجا شبیه هیچ جای این دنیای خاکی نیست اینجا را دوست دارم به مسجد ولیعصرش که زیرآماج تیر خشم بعثیان هدف گلوله قرار گرفت قسم، اینجا را دوست دارم . رد گلوله روی مناره اش خبر از استقامت وصلابتش می دهد .
نمی دانم می دانی یا نه نهرخین ،قتلگاه مردان کربلای 4 است . کربلای 4 تلخ ترین عملیات دوران دفاع مقدس بود.
اینجا فریاد غربت و مظلومیت شهدایش به گوشت می رسد و دو رکعت عاشقانه در محضر خدا در سجاده ای از اتش و خون به جا می اوری در سجده گاه ملکوتیان . اینجا خودت را تفحص می کنی . اینجاست که باید جمال آفتاب را در خاکش بیابیی . اینجا که خوب استشمام می کنی عطر شهدا ی گمنام را حس می کنی . یاد سربندهای یا زهرا می افتی که شب های عملیات که رزمنده ها در به در دنبالش بودند . اینجا جایي است نزدیک آسمان .