جوان آنلاین: کانال تلگرامی موسسه مطالعات ایران و اوراسیا در مطلبی با عنوان پیامدهای ویرانگر سیاست ترامپ در خاورمیانه نوشت:
ایالات متحده تأثیرگذارترین بازیگر خارجی در خاورمیانه است و سیاستهای ترامپ در قبال منطقه، تأثیرات جدیدی بر جای خواهد گذاشت. اسرائیل، شخصیت دونالد ترامپ و ساختار حاکم بر سیاست آمریکا، سه عامل اصلی تأثیرگذار بر سیاستهای ایالات متحده در خاورمیانه هستند. انتظار میرود ترامپ از تلاشهای اسرائیل برای گسترش منافع سرزمینی و امنیتیاش حمایت کند و در عین حال، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را از نظر اقتصادی تحت فشار قرار دهد، بدون اینکه درگیر تعهدات گسترده در منطقه شود. این سیاستها در نهایت به ضرر امنیت منطقهای و حاکمیت ملی کشورهای مختلف تمام خواهد شد.
اولین عامل تأثیرگذار بر سیاست آمریکا در منطقه، اسرائیل است. تاریخ نشان میدهد که هیچ رئیسجمهوری در آمریکا نمیتواند از زیر بار حمایت از اسرائیل شانه خالی کند، چرا که لابیهای قدرتمند طرفدار اسرائیل از نفوذ چشمگیری برخوردارند؛ و ترامپ هم از این قاعده مستثنا نیست. همانطور که در انتصابات کلیدیاش در حوزه سیاست خارجی و مسائل خاورمیانه دیده میشود، حتی ممکن است از رؤسای قبلی هم فراتر برود. افرادی مثل مارکو روبیو (وزیر امور خارجه)، مایک والتز (مشاور امنیت ملی)، استیو ویتکوف (نماینده ویژه در امور خاورمیانه) و مایک هاکبی (سفیر جدید آمریکا در اسرائیل) همگی از حامیان سرسخت اسرائیل هستند. ترامپ همچنین دامادی یهودی به نام جارد کوشنر دارد. با این شرایط، واضح است که کابینه ترامپ بهطور کامل طرفدار اسرائیل خواهد بود.
عامل دوم، شخصیت فردی خود ترامپ است. بر اساس کتابهایی که درباره تجربه مدیریتی او نوشته شده، ترامپ معمولاً قبل از هر معاملهای، حداکثر فشار را وارد میکند و قیمت را بالا میبرد. سوابق تجاریاش، سیاستهای دوره اول ریاستجمهوری و عملکرد اخیر او نشان میدهند که او همان مسیر قبلی در خاورمیانه و سایر نقاط جهان را ادامه خواهد داد.
عامل سوم، ساختار سیاسی و حکومتی ایالات متحده است. ترامپ یکی از قدرتمندترین رؤسای جمهور تاریخ آمریکا خواهد بود، چرا که جمهوریخواهان علاوه بر ریاستجمهوری، اکثریتی هرچند محدود در هر دو مجلس کنگره دارند. البته ساختار تثبیتشده قدرت در سیاست داخلی آمریکا شامل نخبگان اقتصادی، نظامی، رسانهای و مالی که در فرآیند تصمیمگیری ترامپ نقش مهمی خواهند داشت، همچنان حضور دارند.
سیاست خاورمیانهای ترامپ ممکن است در نهایت حاصل تعامل میان هر سه عامل یادشده باشد.
نخست، ترامپ به دنبال خواست اسرائیل برای ساختن نظم جدیدی در منطقه خواهد رفت. در سال ۲۰۲۴، بهدنبال گسترش خشونتهای اخیر بین اسرائیل و فلسطین، خاورمیانه شاهد تغییرات عمدهای در صحنه ژئوپولیتیکی بود که از جمله آنها، کاهش نفوذ “جبهه مقاومت” است — گرچه تا زمانی که ظلم و اشغالگری وجود دارد، مقاومت نیز ادامه خواهد داشت.
اظهارات اخیر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، درباره «خاورمیانه جدید» نشان میدهد که او قصد دارد از این تغییرات برای حداکثرسازی منافع سرزمینی اسرائیل در فلسطین، سوریه و لبنان بهرهبرداری کند و آنچه تاکنون بهدست آورده را مشروع جلوه دهد. اسرائیل همچنین تلاش خواهد کرد منافع امنیتی خود را از طریق تضعیف بیشتر نهادهای مقاومت و حتی تضعیف ایران تقویت کند. علاوه بر این، اسرائیل بهدنبال برقراری روابط دیپلماتیک با کشورهای عربی خواهد بود، در حالی که همچنان مخالف راهحل تشکیل دو کشور برای فلسطینیها است.
ترامپ نیازمند درک عمیقتر از مسائل خاورمیانه و حساسیت سیاسی بیشتری است. اما به احتمال زیاد، او سیاستهایش را مطابق با نقشه راه تعیینشده مورد نظر اسرائیل پیاده خواهد کرد تا به تحقق اهداف یادشده کمک کند. پیشنهاد اخیر ترامپ برای جابهجایی جمعیت فلسطینیها در غزه، و همچنین فشار آمریکا بر حماس و حزبالله، بازتابی از دیدگاه اسرائیل درباره نظم جدید خاورمیانه است.
دوم، ترامپ تلاش خواهد کرد تا از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) منافع اقتصادی بیشتری از طریق فشارهای غیرمستقیم بهدست آورد. این کشورها همچنان نقش مهمی در سیاست جهانی دارند، اما از نگاه ترامپ، اهمیت واقعی آنها در داراییهای عظیم صندوقهای حاکمیتیشان و ظرفیت بازارشان برای محصولات آمریکایی نهفته است. با انگیزه شعار اول آمریکا (MAGA)، ترامپ شورای همکاری را بازاری ایدهآل برای سرمایهگذاری و فروش میبیند.
ترامپ احتمالاً تلاش میکند از طریق اعمال فشار غیرمستقیم، سرمایهگذاریهای بیشتری را از کشورهای شورای همکاری جذب کند. به گفته خودش، دلیل انتخاب عربستان سعودی بهعنوان نخستین مقصد سفر خارجی در سال ۲۰۱۷، وعده عربستان برای سرمایهگذاری ۵۰۰ میلیارد دلاری در آمریکا بوده است. در پاسخ به درخواست مشابه ترامپ پس از آغاز ریاستجمهوریاش در ژانویه، ولیعهد عربستان قول سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری دیگری را داد. علاوه بر این سرمایهگذاریها، ترامپ احتمالاً از این کشورها خواهد خواست که محصولات آمریکایی بیشتری خریداری کنند.
هشت سال پیش، عربستان قصد داشت با سرمایهگذاری ۵۰۰ میلیارد دلاری، تضمینهایی امنیتی از آمریکا بگیرد، اما در دوران نخست ریاستجمهوری ترامپ، این تعهدات محقق نشدند. همینطور، وعده سرمایهگذاری جدید عربستان در سال جاری نیز بیشتر پاسخی به نوعی فشار غیرمستقیم بوده است. منطق پشت این رفتارها ساده است: ترامپ میتواند با عقبنشینی از تعهدات امنیتی، آسیب سیاسی، اقتصادی یا امنیتی به این کشورها وارد کند.
سومین نکته این است که ترامپ به احتمال زیاد روند عقبنشینی ایالات متحده از منطقه را ادامه خواهد داد. بسیار بعید است که او بخواهد حضور استراتژیک آمریکا در خاورمیانه را افزایش دهد. از دیدگاه ترامپ، درگیری نظامی در این منطقه هزینهبر و بیثمر است، هرچند نهادهای سیاسی و امنیتی آمریکا ترجیح میدهند حضور آمریکا کاهش یابد تا منابع استراتژیک به منطقه آسیا-اقیانوسیه برای مهار چین منتقل شوند.
با این حال، اسرائیل همچنان اولویت نخست سیاستهای آمریکا باقی خواهد ماند. انتظار میرود تا زمانی که اسرائیل نیاز به پشتیبانی داشته باشد، آمریکا حضور نظامی و استراتژیک خود را در منطقه افزایش دهد. اگر اسرائیل در معرض تهدید قرار گیرد، آمریکا مجبور خواهد شد سطح حمایتهای خود را تقویت کند.
پیامدهای سیاست ترامپ چندوجهی خواهد بود، اما در بسیاری از جنبهها تأثیری مخرب بر جای خواهد گذاشت:
نخست، سیاست ترامپ بهطور کلی امنیت منطقه را تضعیف خواهد کرد. مسئله فلسطین در مرکز این بحران قرار دارد و در درجهای پایینتر، اختلافات سرزمینی بین اسرائیل و کشورهای عربی همسایه نیز مطرحاند. بدون راهحلی منطقی برای تشکیل دو کشور مستقل، منطقه به صلح و ثبات دست نخواهد یافت. تلاشهای اسرائیل و آمریکا برای بازتعریف نظم منطقهای در حقیقت به معنی تجاوز بیشتر به منافع سرزمینی و امنیتی فلسطینیها و کشورهای عرب همسایه است.
در سطح منطقهای، مقاومت در برابر ظلم و اشغال همیشه بخش جدانشدنی ماجراست. فشار و راهحلهای نظامی هیچگاه پایدار نخواهند بود. پذیرش تحقیر بهعنوان یک مصالحه موقت، میتواند زمینهساز یک خیزش یا انتفاضه جدید و حتی شدیدتر شود. در سطح داخلی نیز، همدلی مردم با فلسطینیها ممکن است مشروعیت سیاسی دولتهای منطقه را زیر سؤال ببرد. بنابراین، نادیده گرفتن حقخواهی مشروع فلسطینیها میتواند در هر زمانی موجب بیثباتی داخلی در این کشورها شود.
دوم، سیاستهای ترامپ میتواند امنیت خلیج فارس را تضعیف کند. تلاش اسرائیل برای حداکثرسازی منافع امنیتی خود، به معنای تضعیف بیشتر ایران است. سیاست فشار حداکثری ترامپ، ایالات متحده را به سمت اتخاذ موضعی رادیکالتر در برابر ایران سوق میدهد. این پویاییهای جدید احتمالاً ایران را وادار به واکنش و اقدامات متقابل خواهد کرد. با وجود تغییرات منطقهای، ایران همچنان یک قدرت تأثیرگذار با توان نظامی قابل توجه باقی خواهد ماند. ایران کشوری با غرور ملی است و تسلیم تحقیر نخواهد شد. تعاملات میان دو طرف (ایران و آمریکا/اسرائیل) میتواند خلیج فارس را به منطقهای خطرناکتر تبدیل کند.
سوم اینکه، سیاستهای ترامپ حاکمیت اقتصادی کشورهای منطقه را نیز تضعیف خواهد کرد. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC) در حال حرکت بهسمت نوعی چندقطبیسازی در روابط بینالملل هستند. آینده توسعه و شکوفایی این کشورها وابسته به آن است که بتوانند با این روند جهانی همگام شوند. به گفته برخی از پژوهشگران این منطقه، روابط با آمریکا باارزش است، اما آنها بهخوبی میدانند که روابط اقتصادی با دیگر قدرتهای بزرگ جهانی نیز برایشان حیاتی است. فشارهای ضمنی ترامپ برای جذب سرمایهگذاری و بازاریابی برای محصولات آمریکایی، استقلال این کشورها در انتخاب شرکای تجاری و حفظ منافع اقتصادیشان را تهدید خواهد کرد.
بهطور خلاصه، سیاست ترامپ در خاورمیانه بهنوعی بازتابی از شخصیت فردی و نگاه تجاری او خواهد بود. در سایر ابعاد، این سیاستها تحت تأثیر ساختار حاکم بر نهادهای سیاسی و اقتصادی آمریکا شکل خواهد گرفت. اما در نهایت، همه چیز تحت سایه اسرائیل رقم خواهد خورد. آمریکا در دوران ترامپ، خاورمیانه را آسیبپذیرتر خواهد کرد و شرایط امنیتی منطقه ممکن است حتی وخیمتر شود.