کد خبر: 1269499
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۴۰۳ - ۰۵:۴۰
منصوره ثابت‌زاده محقق موسیقی از تلاش و تکاپوی پژوهشی‌اش می‌گوید
با ورود ارگ‌ها به ایران ما پژوهشگران هشدار می‌دادیم؛ ما که نمی‌توانیم جلوی تغییرات را بگیریم، اما می‌توانیم پشتوانه موسیقی خودمان را قوی کنیم، ولی متأسفانه این ضعف بود و ما بدون تقویت سمت اصیل موسیقی خود اجازه دادیم این ارگ‌ها همه چیز را با خود ببرند. به قول آقای علی اکبر مهدی‌پور، سازنده ملی موسیقی نوروز: «به اینها نگو اُرگ، بگو گرگ! چون این گرگ‌ها سرنا دهلی‌ها را خوردند و تمام کردند!»
سمیه دهقان‌زاده

جوان آنلاین: اسمش «منصوره ثابت‌زاده» است و رسمش خادم فرهنگ بودن. او که هم پژوهشگر ادبیات‌فارسی و موسیقی اقوام ایرانی است، هم دارای دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی. بانویی که همواره در پژوهش، اصالت‌های فرهنگی را جست‌وجو می‌کند و تصحیح نسخه خطی «رساله موسیقی نجم‌الدین کوکبی و سیف غزنوی» و کتاب‌هایی، چون «بحور و اوزان اشعار فارسی»، «تصاویر موسیقایی در شعر پارسی»، «فرهنگ عروضی اشعار رودکی»، «موسیقی تاجیکستان: بررسی شش مقام و موسیقی‌های فارسی‌زبانان ماوراالنهر» از آثار او هستند. فردی که داوری چندین دوره از جشنواره موسیقی فجر و جشنواره‌های محلی و دبیری چند جشنواره را در کارنامه داشته و همواره پای ثابت تحقیق و پژوهش در عرصه موسیقی است. حال به پاس زحمات و تلاش‌های بی‌وقفه‌اش ۱۷ آذرماه، همین شنبه‌ای که گذشت به حوزه هنری دعوت و طی مراسمی از او تجلیل شد تا بار دیگر سعی خستگی ناپذیرش در این عرصه ارج نهاده شود. از این رو خالی از لطف ندیدیم با این بانوی موسیقیدان و پژوهشگر به گفتگو بنشینیم و از زبان خودش فراز و فرود‌های زندگی هنری و علت این میزان از علاقه‌اش به فرهنگ، هنر و به ویژه موسیقی را بشنویم. ماحصل این گفتگو در ادامه می‌آید. 

 شکل‌گیری سنت موسیقایی ایران با تماشای سرنا دهلی‌ها
من در تهران به دنیا آمدم، اما همراه خانواده‌ام به مشهد کوچ (مهاجرت) کردیم و انگیزه پژوهش موسیقی نواحی ایران به کودکی‌ام در این شهر برمی‌گردد. من عمویی در تربت جام داشتم. یک باغ اجدادی در تربت جام داشتیم و تابستان‌ها به آن باغ می‌رفتیم. آنجا تعداد ما بچه‌ها خیلی زیاد بود، بچه‌های عمه و عمویم و من. 
آن باغ اجدادی تأثیر خیلی زیادی در شکل‌گیری روحیه و حس پژوهش موسیقی نواحی در من داشت، چراکه موسیقیدانان زیادی مثل آقای غلام‌علی پورعطایی (که از اقوام زن‌عمویم بود)، آقای سمندریان و... به آن باغ رفت‌وآمد داشته و در آشنایی من با مقام‌ها و بازی‌های آیینی تربت‌جام تأثیر بسزایی داشتند. 
علاوه بر آن سفر‌هایی که به اطراف تربت جام داشتیم هم بسیار مؤثر بود. گاهی در این سفر‌ها با پدرم همراه می‌شدیم، هر وقت آب از زمین بیرون می‌آمد پدرم می‌گفت «بیایید به میهمانی برویم» و ما به مراسمی می‌رفتیم که شبیه میهمانی بود، خرما و غذا‌های خیلی خوبی می‌پختند و پذیرایی خوبی انجام می‌دادند. 
دیدن آن سرنا دهلی‌ها و بازی‌های مردم خراسان در آن مراسم‌ها، تصویر‌های بسیار زیبایی از فرهنگ و گذشته و سنت موسیقایی ایران در ذهن من ایجاد کرد. 

 حضور در دو جبهه دفاع و موسیقی 
بعد از انقلاب، حدود ۱۸ سالم بود که تصمیم گرفتم این موسیقی‌ها را گردآوری و در جایی ثبت کنم. کم‌کم شروع به کار کردم. حمایتی که نداشتم، پس ادامه تحصیل را شروع کردم تا بتوانم کاری پیدا کنم و از آن طریق به هدف گردآوری و ثبت موسیقی‌ها برسم. 
جنگ که شروع شد من یک هفته بود که ازدواج کرده بودم. من و همسرم، هر دو به جبهه رفتیم و حدود چهار سال هم پشت جبهه و در خود جبهه جنگ بودیم. 
از خرمشهر هم شروع کردیم، یعنی روز‌های اول جنگ ما به آنجا رفتیم. من یادم می‌آید یک پیکان گرفته بودم و بیشتر خانم‌های باردار و بیماران را به شهر‌های اطراف می‌بردم که در امان باشند و سالم بمانند. 

 ماجرای لیوان چای استاد دوامی
حین حضور در جبهه، موسیقی هم در ذهنم بود و با استادان موسیقی سنتی نیز کار می‌کردم. آقای علی‌اکبر مجیدی (یکی از بهترین شاگردان آقای دوامی که کمتر کسی او را می‌شناسد) مرا با موسیقی اصیل ایرانی آشنا کرد. 
هنگامی که درسم نزد ایشان تمام شد و ردیف یاد گرفتم یک لیوان کوچک را که آقای دوامی در آن چای می‌نوشید به من یادگاری داد؛ آن زمان مدرک نبود که وقت پایان درس به ما بدهند. حالت حوزوی می‌نشستیم شاگرد- استادی کار می‌کردیم و مطالب سینه به سینه به ما می‌رسید و وقت پایان یادگیری یک یادگاری از یک استاد را به ما به عنوان مدرک می‌دادند. این رسم خیلی هم خوب بود. 
البته بعد‌ها آن لیوانی که استادم از استادش به من داد، همراه یکسری وسایل دیگر که جمع کرده بودم به موزه ساز بخشیدم. 

 همه مسیر‌ها در خدمت پژوهش موسیقی نواحی
من کنار این یادگیری‌ها، موسیقی سنتی را نیز ادامه دادم. سال ۶۹ نزد آقای مجید کیانی رفتم و تا سال ۸۳ مشغول یادگرفتن از ایشان بودم. سنتور می‌زدم، با سبک‌های مختلف و ردیف‌سازی موسیقی سنتی آشنا شدم، بسیار مدیون ایشان هستم، چراکه شناخت موسیقی قدیم ایران را از ایشان فراگرفتم و با رسالت موسیقی قدیم ایران آشنا شدم. 
در این زمینه کتاب موسیقی «کبیر فارابی» در دست انتشار بود که با آقای دکتر آذرتاش آذرنوش آشنا شدم و در زمینه چاپ آن کتاب هم کمکی انجام دادم و این آشنایی باعث شد در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی وارد شوم و شروع به نوشتن مقالاتی درباره موسیقی‌های نواحی و سنتی کردم. 
مدتی با آن دایرةالمعارف کار کردم و هنوز هم با آنها همکاری دارم و برایشان مقالاتی می‌نویسم و در واقع همه اینها در خدمت پژوهش موسیقی نواحی بود. 
بعد از آن پیش آقای کرامتی، ردیف طاهرزاده را کار کردم. با شیوه شجریان آشنا شدم. از این استاد نیز بسیار آموختم و ایشان به گردن من بسیار حق دارند. 
در بین کشور‌های خارجی هم به امریکا سفر و در کالیفرنیا تحصیل کردم و موسیقی غربی را یاد گرفتم. با موسیقی‌های امریکای لاتین آشنا شدم، شیوه‌ها و متد‌های تحقیقاتی را یاد گرفتم و همه اینها هفت، هشت سال زمان برد و بعد به ایران برگشتم. 

 زمانی که جرقه جدی پژوهش موسیقی نواحی زده شد
پس از آن دوره، بیشترین زمینه‌ای که من در آن کار کردم، موسیقی‌های جشنی ایران بوده است. ما تحقیق می‌کردیم تا بفهمیم فلسفه این حرکات ایرانی و فلسفه این موسیقی‌های جشنی که در ارتباط با حرکاتی که اقوام ایرانی انجام می‌دهند، چیست. 
پژوهش موسیقی نواحی شرایط بسیار سختی دارد، در بدو ورود به این حوزه، آدم چنین شرایطی را تصور نمی‌کند و ما نیز اینها را طی زمان‌های مختلف آموختیم و حین کار و در میدان تحقیق یاد گرفتیم و این تجربیات بسیار گرانقدری است که باید همه مکتوب شود. 
پس به این ترتیب من شروع به تألیف یکسری آثار کردم. «سه رساله موسیقی قدیم ایران» یکی از آثار من است که آن را انجمن مفاخر (به لطف آقای دکتر محقق) به چاپ رساند و به چاپ دوم هم رسید. 

 مسئولان فرهنگی تاجیکستان از من سپاسگزارند و من از مادرم
کسی که می‌خواهد پژوهش موسیقی کند، نگاه به اطراف ایران می‌تواند تأثیر بسیار زیاد و مثبتی در کار و تحقیقش داشته باشد. از این رو، بعد از فراگیری‌های مختلف موسیقی، سال ۱۹۹۶ میلادی، وقتی در دهه سوم زندگی‌ام بودم برای پیگیری موسیقی جشنی (که در ایران فرهنگی و ایران قدیم وجود داشت) به تاجیکستان سفر کردم. 
 من سه سال مکرر به تاجیکستان رفت و آمد داشتم و در شهرهایی، چون بخارا، سمرقند، تاشکند و دوشنبه زندگی کردم. آن زمان آنجا جنگ داخلی بود و من موسیقی تاجیکستان را میان جنگ و خون و آتش گردآوری کردم و این کار بسیار کار سختی بود. 
بعد از آن رئیس‌جمهور و وزیر فرهنگ و اصحاب هنر تاجیکستان از من بابت این کار سپاسگزاری کردند و من نیز از مادرم بسیار سپاسگزارم که در این مدت از فرزندم نگهداری کرد تا بتوانم به سفر‌ها و پژوهش‌هایم ادامه دهم و آنها را به سرانجام برسانم. 
سال ۱۳۷۸ این کار تمام شد، در ایران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این پژوهش را بررسی کرد و به عنوان کتاب و پژوهش سال شناخته شد که با لوح سپاس از من تقدیر کردند. 
در سال جاری برای حضور در سمپزیوم «شش مقام» موسیقی سنتی تاجیکستان به این کشور دعوت شدم و آنجا باز هم از من تقدیر کردند، آن هم برای کاری که حدود ۲۵ سال پیش برای ملت تاجیکستان انجام دادم. 

 فارسی، زبان ۹۶ درصد واژگان موسیقی‌های ترکیه و ملل عربی 
در حال حاضر پروژه سفر به ترکیه، جمهوری آذربایجان، قفقاز و کردستان عراق را دارم. سفر به ترکیه را برای تحقیق درباره موسیقی‌های تُرکی، آذری (که در ایران است) و دامنه موسیقی‌های قدیم ایران که در ترکیه دوام آن را می‌توان دید، انجام می‌دهم. 
در واقع موسیقی مقامی ترکیه با موسیقی‌های قدیم ایران از دوره صفویه به بعد، صددرصد هماهنگی و همسانی‌هایی دارد. 
من در کنفرانسی در کالیفرنیا توضیح دادم ۹۶ درصد واژگان موسیقی‌های ترکیه و موسیقی ملل عربی، فارسی (با ریشه‌هایی از ایران باستان و فارسی میانه) است. 
در زمینه موسیقی کردی هم موسیقی جشنی را در کردستان عراق دنبال می‌کنم. به طوایف مختلف آن امسال سر زدم و سال آینده نیز حتماً این کار را انجام می‌دهم. 

 به اینها نگو ارگ، بگو گرگ!
در دهه ۷۰ ما پژوهشگران موسیقی به وزرای ارشاد تذکر می‌دادیم اگر هر چه زودتر موسیقی‌های نواحی ثبت نشود، با مرگ هر یک از این بزرگان، انگار یک فرهنگ زیر خاک می‌رود. 
این وظیفه، یک وظیفه عاجل بود؛ وظیفه‌ای بود که جانفشانی لازم داشت، واقعاً باید تمام وقتت را می‌گذاشتی تا اینها ثبت شود. 
من احساس می‌کنم پنج دقیقه هم هدر ندادم و ازهر چیزی می‌شد زدم تا بتوانم بیشتر جلو بروم، پیشرفت کنم و بتوانم این کار را انجام دهم. 
 با ورود ارگ‌ها به ایران (آن زمان هر ارگ بزرگ فقط ۲۰ هزار تومان بود) ما پژوهشگران هشدار می‌دادیم؛ ما که نمی‌توانیم جلوی تغییرات را بگیریم، اما می‌توانیم پشتوانه موسیقی خودمان را قوی کنیم، ولی متأسفانه این ضعف بود و ما بدون تقویت سمت اصیل موسیقی خود اجازه دادیم این ارگ‌ها همه چیز را با خود ببرند. 
به قول آقای علی اکبر مهدی‌پور، سازنده ملی موسیقی نوروز: «به اینها نگو اُرگ، بگو گرگ! چون این گرگ‌ها سرنا دهلی‌ها را خوردند و تمام کردند!»
پس همین مقدار از موسیقی‌ها هم که ثبت شده، جای شکرش باقی است. من می‌توانم به شما بگویم ما گروه پژوهشگران موسیقی توانستیم ۹۰ درصد از اصیل‌ترین موسیقی‌ها را ثبت کنیم. با حمایت‌هایی که ارشاد، حوزه هنری و... کردند توانستیم اینها را به جشنواره‌ها ببریم و جایی برای نشان دادن آن پیدا کنیم و با این اقدامات سعی کردیم به تقویت آنها کمک کنیم.

برچسب ها: موسیقی ، فرهنگ ، دهلی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار