جوان آنلاین: آنچه در ادامه میخوانید خلاصهای از یادداشت «از پشیمانی چه حاصل؟» نوشته گوردون مارینو است که علی برزگر آن را ترجمه کرده و در وبسایت ترجمان منتشر شده است. در این مطلب آمده است: همه ما شبهایی را در خاطر داریم که روی تخت، خواب به چشمانمان نمیآمده و در همان حالی که انتظار میکشیدهایم تا خدایان خواب بر ما فرود آیند، ناگهان شیطانی شرور آرام آرام از کنجی تاریک، بیرون خزیده و مثل بختک روی سینهمان نشسته: شیطان خاطرههای تلخ گذشته. خاطراتی که در آنها دست به کاری شرمآور زدهایم یا رفتاری ناپسند از خودمان نشان دادهایم که فکر کردن به آن، از پس ماهها و سالها، هنوز حالمان را بد میکند. در این مواقع است که «پشیمانی» در خالصترین حالت خود سراغمان میآید.
مادری را فرض کنید که به یاد میآورد وقتی بچهاش کوچک بوده، به خاطر مسئلهای بیاهمیت بهسختی تنبیهاش کرده یا کارمندی که بیدلیل همکارش را رنجانده. احساس پشیمانی، حتی وقتی به طور غیرعمد به دیگران آسیب زده باشیم، سراغمان میآید.
برخی میگویند احساس ندامت برای مسائلی که دیگر نمیتوانیم برایشان کاری بکنیم، بیهوده است. فیلسوف قرن هفدهم، باروخ اسپینوزا، عقیده داشت که پشیمانی و ندامت عناصر مستیآور زیانباری هستند که فهم ما را بر هم میزنند: ما بر اثر شتابزدگی دچار خطا میشویم و بر اثر شتابزدگی خود را درباره خطاهایمان سرزنش میکنیم. نیچه با این دیدگاه موافق بود و پشیمانی را چنین توصیف میکرد: «افزودن دومین حماقت به حماقت نخست». در عصر ما که خودیاری در اوج است نیز این دیدگاه در قالب شعار «خودت را ببخش» فراوان شنیده میشود.
اما بخششِ خود توهمی بیش نیست. تنها کسانی که میتوانند ما را ببخشند، آنهایی هستند که در رابطه با آنها مرتکب خطا شدهایم. ایوان کارامازوف، در رمان سترگ داستایوفسکی، استدلال میکند حتی خدا نیز حق ندارد کسی را ببخشد که کودکان را شکنجه کرده و کشته است. چون خدا آن کسی نیست که شکنجه شده است.
من حق ندارم که کسی را که از شما زورگیری کرده ببخشم و میتوانم خودم را هم بهدلیل فریب فردی دیگر ببخشم. این بهمعنای تأیید شکنجه بیپایان خودمان یا احساس گناه نامعقول نیست. اگر وحشیانه خودمان را قضاوت کنیم، ایمانمان به خود و تواناییمان برای اصلاح رفتار را از دست میدهیم. میتوانیم بیاموزیم که گذشتهها را به گذشته بسپاریم، اما قبل از آنکه آنها را به گذشته بسپاریم، باید اجازه دهیم تا پشیمانی وجودمان را در بر گیرد. شاید توصیه کتابهای مقدس بهترین باشد: توبه کن، طلب بخشایش نما، همراه با عزمی صادقانه برای تغییر رفتارت.
البته میتوان از احساس پشیمانی هم سوءاستفاده کرد. داستایوفسکی که صاحبنظری بزرگ در باب گناه و پشیمانی است، تردید دارد که بتوانیم بدون خودستایی یا احساس قدرت، به کار بدی اعتراف کنیم. بااینحال، پشیمانی خیلی وقتها احساسی انسانی و لازم است تا بتوانیم رابطه خودمان با خودمان را اصلاح کنیم.
کیرکگارد میگوید وقتی نیایش میکنید، خدا را تغییر نمیدهید، خودتان را تغییر میدهید. شاید قصه پشیمانی هم چنین باشد. من نمیتوانم کارهای گذشتهام را تغییر دهم یا پاک کنم، اما شاید با عمل پشیمانی، هویت خودم را دگرگون میکنم. هنری دیوید ثورو توصیه میکند: «از پشیمانیهایتان بیشترین بهره را ببرید؛ هرگز افسوس خود را پنهان نکنید، بلکه از آن مراقبت کنید و آن را بپرورانید تا آنکه از گیرایی کامل و مجزایی برخوردار شود. پشیمانی عمیق، از نو زیستن است». از نو زیستن، زایشی دوباره از نظر اخلاقی است.