جوان آنلاین: حامد تقدیری در کانال شخصی خود نوشت: من همیشه در معرکهها دوست داشتم بیرون بایستم و تلاش کنم خوب نگاه کنم و بعد اقدام کنم. خیلی از آدمها با اندک تأملی وارد میدان میشوند و کمک کردنها را از جایی شروع میکنند که دیگران شروع کرده بودند. کمکهایی که معمولاً همه در یک مسیر است و موازیکاریها به اوج میرسد.
یادم است در سیلهای ایران، من حضور و کمک بانوان و فعالسازی کودکان را هدف خودم قرار دادم. در زلزله کرمانشاه در میان شلوغی کمکها که توزیعش خودش دردسر و مشکلساز شده بود، اتصال ظرفیتها به یکدیگر و حل مشکلات روی زمین مانده و شنیدن درد دل مردم را هدف قرار دادیم.
اکنون گوشهای نشستهام و فکر میکنم در جنگ لبنان ما کجای معرکهایم؟! بعضی رفتند که معرکه و میدان را روایت کنند، اما راستش را بخواهید من روایت خوب زیادی ندیدم. من به طور کلی فهمیدم مردم از خانههایشان آواره شدند و مشکلاتشان زیاد است و نیاز بسیاری به کمکهای مالی ما دارند. خب اینکه خبر است و نه روایت!
این را از اول هم میتوانستیم حدس بزنیم. روایتهای دوستان در میدان ما چه تأثیری روی ما و مردم گذاشته است؟! ما نیازمند روایتهای متفاوتی از زنان، بچهها، خانهها، زندگیها و... از میدان هستیم. اگر خوب روایت کنیم همه مردم برای کمک به مردم لبنان و فلسطین صف میکشند، اما الان مردم چقدر درگیر جنگ لبنان و فلسطین هستند؟!
من اگر بودم اکنون گروه بانوان فعال را به لبنان میبردم که الان میدان رزم بانوان خیلی مهم است. آنوقت تلاش میکردم بانوان لبنانی مستقر در مدارس و اقامتگاههای موقت را فعال کرده تا با کمک آنها بچههای نسل میدان را تربیت کنیم. برای راه افتادن مدرسهها و درسها، آموزشها و مهارتها، گفتمانها و اندیشهها، روایتها و نوشتنها همه شان را فعال میکردم.
من اگر بودم علاوه بر اینکه بانوان از طلا و مالشان به لبنانیها و فلسطینیها کمک کردند، میگفتم وظیفه پشتیبانی از بانوان و بچههای ایشان چه در میدان، چه در محتوا و چه در پشتیبانی امکانات با شماست. بعد تشکلها و گروههایی در لبنان و در ایران درست و به یکدیگر وصل میکردم تا جبهه بزرگ بانوان جبهه مقاومت، شکل گرفته و یکدیگر را یاری کنند.
من اگر بودم دیپلماسی تعلیم و تربیت مقاومت را فعال و معلمها را به شبکه تعلیم و تربیت لبنان و فلسطین متصل میکردم تا برای بچههای آنجا هم محتوا تولید کنند و بدانند ما در گفتمان انقلاب اسلامی مرز نداریم.
تاریخ هم ثبت کرده است این میدان رزم دیگر مردانه نیست. میدانی که بیش از ۴۰ هزار نفر زن و بچه را به خاک و خون کشانده، میدان همه است. دلم میخواهد میدان را جور دیگر ببینم، جور دیگر وارد شوم، جور دیگر عملیات کنم.