جوان آنلاین: سردسته باند زورگیران باند سایههای خاکستری در آخرین زورگیری در جدال با مرد بوکسور تلفن همراهش در محل حادثه جاماند و شناسایی شد و به دام افتاد.
اوایل بهمنماه سال قبل پسر جوانی وحشتزده با اداره پلیس تهران تماس گرفت و از سرقت اموالش از سوی دو زورگیر مسلح خبر داد.
دقایقی بعد وقتی مأموران به محل حادثه رسیدند، وی در توضیح ماجرا گفت: ساعتی قبل برای هواخوری به پارک آمدم و روی نیمکتی نشستم. تلفن همراهم را از جیبم بیرون آوردم تا با یکی از دوستانم تماس بگیرم که همان لحظه سایه دو مرد را بالای سرم دیدم. یک لحظه فکر کردم دوستانم هستند، اما وقتی به طرف آنها برگشتم دو مرد جوان نقابدار بالای سرم ایستاده بودند و یکی از آنها اسلحهای روی شقیقهام گذاشت و تهدید کرد هیچ حرکتی نکنم. آنقدر ترسیده بودم که توان حرف زدن نداشتم و دست پایم میلرزید. همدستش تلفن همراه، انگشتر، ساعت مچی و پولهایم را گرفت و بعد هم به سرعت گریختند و کمی آنطرفتر سوار موتوسیکلت شدند و فرار کردند. من لحظاتی مات و مبهوت مانده بودم و وقتی به خودم آمدم شروع به داد و فریاد و درخواست کمک کردم، اما زورگیران خیلی دور شده بودند و فایدهای نداشت.
سرقتهای سریالی
با شکایت پسر جوان، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی زورگیران وارد عمل شدند.
شکایتهای بعدی نشان داد زورگیران دو مرد جوان نقابدار هستند که طعمههای خود را در پارکها و خیابانهای خلوت انتخاب و بعد با تهدید اسلحه تلفن همراه و اموال آنها را سرقت میکنند. مأموران در بررسی شکایتها دریافتند سارقان بالای سر مالباختهها حاضر میشوند و یکی از آنها در تمامی سرقتها کلت کمری را روی سر یا پهلوی مالباخته قرار میدهد و تهدید به قتل میکند و مالباختهها هم که همه مرد جوان و میانسال هستند بدون درگیری و مقاومت اموال خود را در اختیار زورگیران قرار میدهند. همچنین مشخص شد دو متهم پلاک موتورسیکلتشان را مخدوش میکنند تا ردی از خود بهجا نگذارند.
بوکسور
در حالی که تحقیقات برای شناسایی زورگیران مسلح ادامه داشت به مأموران پلیس خبر رسید دو زورگیر در آخرین سرقت با مرد بوکسوری در یکی از پارکهای شمال تهران درگیر شدهاند، اما در جدال با او موفق به سرقت نشده و وقتی خود را در یک قدمی دستگیری دیدهاند از محل گریختهاند. با اعلام این خبر، مأموران به محل حادثه رفتند و در بررسی محل سرقت در میان بوتهها یک گوشی تلفن همراه کشف کردند. گوشی تلفن همراه رمز نداشت و مأموران به راحتی صفحه آن را باز کردند و وقتی عکس پروفایل یکی از صفحههای مجازی را به مرد بوکسور نشان دادند، وی صاحب عکس را شناخت و گفت صاحب عکس همان سارق مسلحی است که لحظه درگیری اسلحه را روی شقیقهاش گذاشته بود.
بازداشت
با به دست آمدن این سرنخ، مأموران متهم را که پسر جوان سابقهداری به نام کیوان بود، شناسایی کردند. کیوان ۲۳ ساله مجرم سابقهداری بود که چندین بار به خاطر درگیری و سرقت در یکی از شهرستانها دستگیر و راهی زندان شده بود. بررسیها حکایت از آن داشت متهم پس از آزادی از زندان از شهرستان به تهران میآید و همراه پسر خلافکار دیگری سرقتهای مسلحانه خود را ادامه میدهد. مأموران خیلی زود مخفیگاه متهم را در یکی از پاتوقهای جنوب تهران شناسایی و وی را بازداشت کردند.
گفتگو با متهم
باند سایههای خاکستری
کیوان متهم سابقهداری است که با همدستی یکی از دوستانش بهمنماه سال قبل باند سایههای خاکستری را تشکیل داده و از آن زمان سرقتهای سریالی مسلحانه زیادی را مرتکب شدهاند.
کیوان سابقه داری؟
بله، من خلافکار بودم، اما در تهران مرتکب خلافی نشده بودم و تمامی سابقههایم مربوط به شهرمان است.
چه سابقه داری؟
من از قدرتنمایی خیلی خوشم میآمد و همیشه اهل درگیری بودم و گاهی راه افراد را سد میکردم و از آنها باج میگرفتم. در واقع پول زور میگرفتم و بهخاطر همین خلافهایم چند باری بازداشت شدم و به زندان افتادم.
چه شد که به تهران آمدی؟
آنجا گاوپیشانی سفید شده بودم. از طرفی هم خانوادهام از دست من عاصی شده بودند و دیگر تحمل مرا نداشتند، به همین خاطر بعد از آزادی از زندان تصمیم گرفتم به تهران بیایم و اینجا خلاف کنم. بههرحال تهران شهری درندشت است و خلاف در آن راحتتر است.
اما اینجا شروع به زورگیری کردی؟
بله، واقعیتش اول فقط میخواستم زورگیری کنم و دوست داشتم قدرتم را به رخ دیگران بکشم، اما وقتی با بهنام که او هم بیکار و خلافکار بود در پارک آشنا شدم، پیشنهاد دادم با هم سرقت کنیم.
چرا از اسلحه استفاده میکردید؟
گفتم من عاشق قدرتم و وقتی اسلحه داری، احساس قدرت بیشتری میکنی و از طرفی هم طعمهها با دیدن اسلحه دیگر ریسک نمیکردند که مقاومت کنند و خیلی زود اموالشان را میدادند. البته این را یکی از همسلولیهایم در زندان به من گفت که اسلحه قدرت میآورد. او گفت یک خلافکار، اسلحه جز وسایل ضروری کارش است. من هم نصیحت او را آویزه گوشم کردم.
فکر نمیکردی استفاده از اسلحه هنگام سرقت اتفاق ناگواری را رقم بزند؟
من آدم باهوشی هستم و همه جوانب را میسنجم. اتفاقاً احتمال دادم که یک شلیک ناخودآگاه شاید مرا قاتل کند، به همین دلیل همیشه خشاب اسلحهام خالی بود و فقط برای تهدید از آن استفاده میکردم تا دیگران را بترسانم. البته ما مثل سایه بالای سر طعمههایمان حاضر میشدیم و غافلگیرشان میکردیم و آنها وقتی اسلحه را روی سر خود میدیدند، چارهای جز تسلیم نداشتند.
به همین دلیل اسم باندتان را سایههای خاکستری گذاشتید؟
بله، این نام را خودم انتخاب کردم. خیلی از این اسم خوشم میآمد و فکر میکردم قدرت بیشتری به ما میدهد.
چه شد که در آخرین سرقت گوشیت جا ماند؟
بدشانسی آوردیم. ما فکر نمیکردیم آخرین طعمه ورزشکار باشد. وقتی بالای سر او حاضر شدیم و اسلحه را روی سرش گذاشتم با ما درگیر شد و چند مشت به من و همدستم زد. در درگیری گوشی از جیبم روی زمین افتاد و من هم نفهمیدم، وگرنه به هر قیمتی بود آن را برمیداشتم تا شناسایی نشوم. از طرفی هم احتمال دادیم درگیری اگر با مرد ورزشکار ادامه پیدا کند به دام میافتیم برای همین فرار کردیم، اما بعداً متوجه شدم گوشیام گم شده است.
از زنها هم سرقت میکردید؟
نه، ما فقط از مردان سرقت میکردیم. واقعیتش میترسیدیم آنها با دیدن اسلحه از ترس سکته کنند و خونشان به گردن ما بیفتد. ما سارقیم، قاتل که نیستیم و برای سرقت راضی به گرفتن جان کسی هم نبودیم.
کیوان در بازجوییها با همدستی یکی از دوستانش به نام بهنام به زورگیریهای سریالی اعتراف کرد. همزمان با ادامه تحقیقات از متهم، مأموران در تلاشند همدست او را نیز بازداشت کنند.