جوان آنلاین: کانال تلگرامی علامه «محمدرضا حکیمی» به استناد کتاب «شهر گمشده: ص۴۵۰» روایتی از حضرت فاطمه (س) را به اشتراک گذاشت. در این روایت آمده است: روزی علی (ع) به فاطمه (س) گفت: خوردنی چیزی در خانه هست؟ فاطمه گفت: نه، به خدا سوگند دو روز است که خود و فرزندانم گرسنهایم. علی گفت: چرا به من نگفتی؟ فـاطمه گفت: از خدا شرم کردم چیزی از تو بخواهم که نتوانی آن را فراهم کنی. علی از خانه بیرون آمد و از کسی یک دینار وام گرفت تا برای همسر و فرزندانش غذا تهیه کند. در راه دوستش مقدادبناسود را دید که با آشفتگی در زیر آفتاب سوزان در کوچه میگردید. از او پرسید: چه شده؟ چرا در این هوای گرم از خانه بیرون آمدهای؟ مقداد اکراه داشت که پاسخ بدهد و علی اصرار داشت که پاسخ بشنود. سرانجام مقداد گفت: نتوانستم صدای گریه کودکان گرسنهام را تحمل کنم. علی یک دینار وامی را که گرفته بود، به مقداد داد.