رویکرد باعجله و نیندیشیده بخشی از اصلاحطلبان مقابل طوفانالاقصی بهویژه رویکرد روزنامههممیهن و دو مشاور آن آقایان عباسعبدی و احمدزیدآبادی، تأسفآور، شرمآور و از جهاتی افتضاح است. طرفه آنکه آقایان گمان میکنند هم مسئولان جمهوری اسلامی و هم جوانان و فرماندهان فلسطینی صبح زود که از خواب برخاستهاند، مشتاقانه مطالبه روزنامه هممیهن و اعتماد و نوشتههای ایشان را کردهاند تا چراغ راه خود قرار دهند! مثل ما زبانبستههایی که مطالب آنان را از سر عادت روزنامهنگاری میخوانیم!
آقای عبدی همان ابتدا نوشته است «شاید انتظار میرفت که همان دیروز درباره جنگ غزه بنویسم»! نه اخوی کسی از شما چنین انتظاری ندارد، بهویژه آنکه خود در جمله بعد معترف هستی که «نوشتن تحلیل بهنحوی که برای مخاطب مفید باشد، نیازمند اطلاعات و آشنایی فراوان است که دراینباره [درباره جنگ غزه]ندارم.» آقای عبدی مینویسد «ولی از آنجا که نوشتار سیاستورزانه را فعلاً در دستور کار خود ندارم باید تحلیلی مینوشتم»! معلوم نیست که چطور هم «نوشتار سیاستورزانه را در دستور کار ندارد» و هم «باید تحلیلی مینوشته»! آن نفی و این اثبات را چطور در دو جمله پشتسرهم آوردهاید؟! مگر آنکه همانطور که گفتهاید با عجله و بدون فکر و آشنایی چیزی برای ما خوانندگان خود نوشته باشید!
اما از اینها گذشته آقای عبدی در نوشته خود هیچ بحث خاصی را مطرح نمیکند جز آنکه به جوانان و فرماندهان حماس توصیه میکند «قواعد جنگ را رعایت کنند»! خب ممکن است بگوییم این هم بد نیست، چه اشکالی دارد که کسی به رزمندگان حماس از درون یک روزنامه داخل ایران بگوید قواعد جنگ را رعایت کنید، معلوم است که حماس را خودی میداند وگرنه چرا به صهیونیستها تاکنون چنین پیامی نداده است و این چیز خوبی است، اما وقتی توییت آقای عبدی را میبینیم که مینویسد «کسانی که در داخل کشور با گفتن مواضعی درصدد توسعه آتش جنگ هستند، بهصورت پیشفرض عامل مستقیم اسرائیل هستند» معلوم میشود که او همزبان با خود صهیونیستها و شبکههای لندنی درحال گسترش این گزاره است که «ایران پشت این جنگ است»! و اگر توصیهای هم به جوانان فلسطینی میکند، احتمالاً از همین پشت سنگر است! شخصیت آقای عبدی تاکنون اینطور بوده که به واکنشهای رسمی دولتها و حکومتها اهمیت میداده و دراینباره واکنش وزارتخارجه ایران مشخص است و خود میداند که پروپاگاندای لندنیها و خود صهیونیستها درباره نقش ایران در این جنگ، برای فرار از تحقیر لتوپارشدن به دست یک گروه کوچک فلسطینی است که سالها در محاصره کامل
بوده است.
اما آقای زیدآبادی نیز ابتدا با این توهم عجیب شروع میکند که گویی او یکطرف و مسئولان جمهوریاسلامی هم یکطرف! «من از همان لحظهای که در سال ۶۶ به عنوان روزنامهنگار قلم به دست گرفتم منتقد سیاست خاورمیانهای جمهوری اسلامی بودهام و نظرم همواره بر این بوده که محاسبات مورد نظر مقامهای ایرانی در مورد معادله بغرنج خاورمیانه بر پایههای ذهنی و نادرستی استوار بوده است و نتیجۀ دلخواه آنان را به بار نخواهد آورد. مسئولان و جمهوری اسلامی و هواداران آنها نیز در مقابل، همیشه تأکید داشتهاند که نگاه من به این معادله از اساس اشتباه و مبتنی بر فرضیات تخیلی بوده است.» و بعد در مجموعهای از نوشتهها به اصل دفاع مشروعی که فلسطینیها بعد از آن همه بیتوجهی صهیونیستها به قطعنامههای ضدشهرکسازی و آنهمه کشتار فلسطینیها داشتهاند، میتازد و در نوشتهای سخیف و شرمآور میآورد: «هیچ آدم عاقلی بازی تمامنشده را جشن نمیگیرد. بازی بین حماس و اسرائیل تازه آغاز شده است و یک ضربه تحقیرآمیز اولیه به معنای برد بازی نیست. با دنیایی جنونآمیز روبهروییم! این جنون جایی برای انسانیت باقی نگذاشته است. در ادبیات حامیان اسرائیل و همینطور حماس در فضای مجازی سیر کنید تا معنی و مصداق واقعی جنون را دریابید!» بیشتر نوشتههای بعدی او نیز مثل آقای عبدی و در همسویی با شبکههای لندنی، بازتاب اسارت چند زن یا حضور رزمندگان حماس در بالای سر یک پیرزن و ابراز تأسف دراینباره است.
فقط میتوان گفت درمنظومه فکری مشاوران روزنامه هممیهن یکسری گزارههای کلیشهای از لزوم واکنش در مسائل حقوق بشری گنجانده شده که اینها را نیز بیشتر در حمایت از دشمن مسلمانان بهکار میبرند و بسیار کمتر دیده شده که وقتی صهیونیستها اسیران فلسطینی را میکشند و لباس از تنشان بیرون میآورند و روی جنازه آنان ادرار میکنند، مشاوران هممیهن به میدان بیایند و دستکم ابراز انزجار کنند. بله! ما مسلمانیم و آن صهیونیستها الگوی ما نیستند، اما بحث درباره رفتار رزمندگان حماس نیست، بحث درباره نوشتههای آقایان است. نوشتههایی خالی از اندیشه دفاع از مظلومان فلسطینی که هفتادسال است زیر سختترین نسلکشیهای تاریخ بشر دوام آوردهاند و حالا آنهم بعد از جنون اسرائیلیها دست به دفاع زدهاند. در منظومه فکری ایشان چیزی به نام جهاد برای دفاع از سرزمین ازدسترفته نیست. تا جنگی درمیگیرد، انگارنهانگار که سیسال و چهلسال است در عرصه روزنامهنگاری و سیاست قلم میزنند، نوشتههایشان شبیه نوشتههای دانشجوی سال اولی است که برای نشاندادن وجهه روشنفکری خود به دوستدخترش، قلم بهدست میگیرد و از بدی اسارت زنان یا اَخ بودن جنگ یا خوببودن صلح و جنونآمیزبودن چهوچه مینویسند. حتماً قهوه و سیگار فراموش نشود وقتی اینقدر حس روشنفکری به خود میگیرید! چراغها را هم کمی خاموش کنید تا فضای کافههای مهآلود وین و پاریس برایتان تداعی شود! حیف است این همه هپروت علیه مظلومیت یک ملت بیچاره در کلام شما لوکیشن مناسب نداشته باشد!
شما را چه به فرهنگ جهاد و فرهنگ دفاع از سرزمین اشغالشده؟! بوی دنیای دون میدهد نوشتههای شما! همه دغدغههایتان تا لب گور است، اگر اینطور نیست، چرا وقتی یک نیروی دفاعی بعد از عمری تحمل محاصره و نسلکشی و تحقیر دست به دفاع مقدس از سرزمینش میزند، یاد گزارههای صادقهدایتیتان میافتید؟!
فرض کنید پیامتان بهعنوان نویسندگان مهمی که مسئولان نظام هر روز درگیر نوشتههای شما هستند، به رزمنده حماس هم برسد که «بازی» را تمامشده ندانید و «دست از سر پیرزنان بردارید»! ما میتوانیم بفهمیم که احتمالاً آن رزمنده حماس که با سلاح ساده به جنگ تانک مرکاوا رفته و سرباز صهیونیست را از تانک بیرون کشیده، چه درباره شما فکر میکند، شما اگر خود نمیتوانید درک کنید، عیب بزرگی دارید.
کاش به جای این اداهای روشنفکرانه الان مثل یک تئوریسین مینشستید و مینوشتید چرا امریکا که تا بیست سال پیش هر جنبنده کوچک و بزرگی در هر نقطه از جهان قبل از آغاز جنبیدن باید از او اجازه میگرفت و با یک تلفن هر حرکتی را در نطفه میخشکاند، الان فقط پیام میدهد که «دنیا بداند ما اطلاعاتی نداریم که نشان دهد ایران پشت حماس در این حمله است». این حد از حقارت از امریکا را بنویسید بلکه باور کنیم که شما مستقل هستید و نظریهپرداز.