به گزارش خبرنگار ما، ساعت۹ صبح روز جمعه ۲۸دیماه قاضی سید سجاد منافی آذر، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۰۹بهارستان از قتل زن جوانی در خانهاش حوالی خیابان مجاهدین اسلام با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد. تیم جنایی در محل حادثه که طبقه دوم خانه قدیمی دو طبقهای بود با جسد زن ۳۶سالهای به نام هما روبهرو شدند که حکایت از این داشت بر اثر فشار بر عناصرحیاتی گردن به کام مرگ رفته است. مأموران همچنین شوهر مقتول به نام اردشیر را که بالای سر جسد گریه میکرد و تلفنی به مأموران خبر داده بود که همسرش را در خانهاش به قتل رسانده است به اتهام قتل بازداشت کردند. متهم صبح دیروز برای بازجویی به دادسرای امور جنایی منتقل شد. وی با اظهار پشیمانی به قتل همسرش اعتراف کرد و ادعا کرد تمام بدبختیهای زندگیاش به خاطر مشروبخواری و گرفتن پول نزول بود. متهم پس از اقرار به قتل به دستور قاضی منافیآذر برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفتوگو با متهم
خودت را معرفی کن؟
اردشیر هستم ۴۳ ساله.
فرزند هم داری؟
بله، دو تا پسر دارم. اولی که نوجوان است از زن اولم است و دومی که ۲ ونیم ساله است از زن دومم.
چرا زن دوم گرفتی؟
سالها پیش همسرم به خاطر اختلافی که داشتیم از من جدا شد و من و پسرم را تنها گذاشت و از آن زمان تا الان پسرم با خودم زندگی میکند. به همین دلیل دوباره ازدواج کردم.
چطور با همسر دومت آشنا شدی؟
هما آرایشگری داشت و هفتسال قبل یکی از بستگانم او را معرفی کرد و با هم ازدواج کردیم.
چرا او را به قتل رساندی؟
قصد کشتن او را نداشتم. میخواستم بترسانمش که این اتفاق افتاد.
چرا؟
هما همیشه غر میزد و دائم نقنق میکرد. از زندگیاش راضی نبود و بهانه میگرفت که به او پول کم میدهم به طوریکه خستهام کرده بود.
شما که وضع مالی خوبی داشتی، چرا پول نمیدادی؟
من دو تا مغازه در بازار داشتم. در یکی از مغازه صنایع دستی میفروختم و در دیگری لوازم آرایشی، اما پول نزول مرا بیچاره کرد.
چرا نزول؟
مدتی قبل به خاطر سرمایهگذاری پول کم آوردم و به همین دلیل ۲۰۰میلیون تومان از یک بازاری پول با بهره ۵ درصد نزول کردم. فکر میکردم درآمد خوبی کسب کنم، اما اشتباه کردم. من نتوانستم بهره را بدهم به طوریکه ۶۰۰میلیون تومان بدهکار و مجبور شدم مغازههایم را اجاره بدهم و خودم برای کار به مغازه لوازم آرایشی پدرم رفتم و مشغول به کار شدم. بعد از آن بود که درآمدم کم شد و نقنقهای همسرم شروع شد.
درباره شب حادثه توضیح بده؟
آن شب حال خوبی نداشتم و به همین دلیل مشروب خوردم. همسرم مثل همیشه شروع به غر زدن کرد که با هم درگیر شدیم تا اینکه ساعت یکبامداد او به اتاق رفت و دراز کشید، اما آنجا همنق میزد که عصبانی شدم به سراغش رفتم و گلویش را فشار دادم تا ساکت شود. همان لحظه پسر دو و نیم سالهام که در اتاق بغلی گریهاش به گوشم رسید که به اتاق رفتم و او را برداشتم و به طبقه پایین که پدر و مادر و خواهرم زندگی میکنند، بردم. آنها فهمیده بودن که با همسرم درگیر شدهام. نیم ساعتی آنجا بودم و بعد به طبقه بالا رفتم تا با همسرم حرف بزنم، اما وقتی بالای سرش رسیدم کبود شده بود و بدنش سرد بود که فهمیدم او فوت کرده است. تا صبح کنار جسدش ماندم و گریه کردم و در نهایت صبح موضوع را به خواهرم گفتم و با پلیس تماس گرفتم و موضوع را توضیح دادم.
مست بودی؟
بله، بهر حال خیلی خورده بودم.
حرف آخر؟
ایکاش دو کار را هرگز انجام نمیدادم یکی گرفتن پول نزول و یکی هم خوردن مشروب.