دبیرکل فدراسیون فوتبال دیروز پرده از زخمی کهنه در فوتبال ایران برداشت و تأکید کرد که بازاریابی و فعالیت اقتصادی چالش فوتبال ماست. پربیراه هم نیست، همانطور که محمدرضا ساکت میگوید معضل اصلی باشگاههای ایرانی ضعف در درآمدزایی است، ضعفی که سبب شده چشم اکثر باشگاهها در فوتبال به جیب دولت باشد و فوتبال دولتی در ایران یکی از مهمترین مشکلاتی است که این ورزش برای توسعه با آن روبهرو است. تنها نگاهی به لیست باشگاههای فعال در سطح فوتبال کشور مشخص میکند که در صورت قطع بودجه دولتی باید فوتبال را تعطیل کرد و کمتر باشگاهی است که بدون کمک مستقیم و غیرمستقیم از دولت بتواند به فعالیتش به عنوان یک باشگاه مستقل ادامه دهد. این معضل وقتی حادتر میشود که با گذشت زمان، نه تنها وابستگی باشگاهها به دولت کمتر نمیشود، بلکه وابسته بودن به کمکهای دولت هر سالی که میگذرد از سوی باشگاههای مختلف که هر کدام به شکلی به دولت وصل هستند، افزایش هم پیدا میکند.
این در شرایطی است که در فوتبال حرفهای دنیا، باشگاهها به صورت خصوصی اداره میشوند و دولت در بخش حرفهای فوتبال چه به صورت تیمداری و چه حمایتهای گاه و بیگاه به فوتبال ورود پیدا نمیکند و همانطور که فیفا یک نهاد مستقل است، باشگاهها در اکثر دنیا با استقلال از بودجه دولتی به صورت خصوصی فعالیت میکنند، به خصوص که فوتبال در چند دهه اخیر با جدا شدن از یک ورزش صرف به یک ورزش پولساز در دنیا تبدیل شده و سرمایهگذاری در این رشته همواره یکی از مواردی است که علاوه بر سوددهی با توجه به جذابیت این رشته مورد توجه سرمایهداران بزرگ دنیا بوده است. در ایران، اما خبری از باشگاههای خصوصی نیست و اندک تیمهایی که مستقل از بودجه دولتی فعالیت میکنند با وضعیت سختی روبهرو هستند و خیلی از این تیمها هم تنها چند سال پس از فعالیت، از سطح فوتبال کشور محو میشوند و فقط نامی از آنها باقی میماند. چرا فوتبال که به عنوان یک صنعت پرسود مطرح است نمیتواند در کشورمان گلیمش را از آب بیرون بکشد و سهمی از درآمدهای چند میلیارد دلاری سالانه در فوتبال دنیا داشته باشد؟
بدیهی است که باشگاههای ایرانی با مشکلات زیادی در راه درآمدزایی روبهرو هستند. عدم رعایت قانون کپیرایت و عدم دریافت حق پخش تلویزیونی از موانعی است که راه بازاریابی و فعالیت اقتصادی در فوتبال ایران را سخت کرده است.
با این حال انداختن همه مشکلات مالی باشگاهها به گردن صداوسیما و کوبیدن بر طبل اینکه تلویزیون حق فوتبال را نمیدهد، تنها یک فرار رو به جلو و توجیهی برای سوءمدیریتهایی است که سبب شده مدیران باشگاهها به جای اینکه یک مدیر درآمدزا باشند، تبدیل به مدیران هزینه شوند. مدیرانی که فقط یاد گرفتهاند چطور خرج کنند و راهی برای جبران هزینههای باشگاه از راه درآمدزایی فرانگرفتهاند و همواره چشمشان به دست دولت بوده است. مانند حرفهای دیروز مسعود سلطانیفر که در اظهاراتی عجیب و قابل تأمل پرداخت بدهیهای ۱۰، ۱۵ سال اخیر باشگاه پرسپولیس را «تلاش مقدس» دانسته و توضیح نداده که پرداخت پول از بیتالمال برای بدهیهایی که نتیجه سوءمدیریتهای مدیران دولتی باشگاههاست، چه جای افتخاری دارد که پسوند «مقدس» را هم برای آن به کار برده است. ضعف فوتبال در بازاریابی و فعالیت اقتصادی را باید در همین نوع نگاه مدیرانی مانند وزیر ورزش دید. وزیری که به جای اینکه از زیرمجموعهاش در باشگاههای دولتی، خواهان درآمدزایی و برابر کردن درآمدها و هزینهها باشد، دست در جیب بیتالمال و البته دولت هم میکند تا ضعف زیرمجموعهاش را بپوشاند.
این در حالی است که فوتبال کشور برای برونرفت از وابسته بودن به دولت و درآمدزایی مستقل به مدیرانی احتیاج دارد که راه کسب درآمد و فعالیت اقتصادی را بلد باشند و بتوانند در این مسیر دست باشگاهها را بگیرند و مستقل عمل کنند. مدیرانی که میدانند در شرایطی که از گرفتن حق پخش تلویزیونی به عنوان یکی از راههای اصلی درآمدزایی محرومند، با توجه به پولساز بودن فوتبال از راههای دیگر برای کسب درآمد وارد میشوند. چنین مدیرانی مانند مدیران امروز فدراسیون فوتبال و باشگاهها نیستند که پرداخت نشدن حق پخش تلویزیونی را بهانهای برای دست روی دست گذاشتن و استفاده از بودجه دولتی عنوان کنند. مدیران آمادهخور که ریشه اصلی چالش اصلی فوتبال ایران، یعنی ضعف در بازاریابی و فعالیت اقتصادی را باید در سیستم مدیریتی آنها یافت.