
محمد اسماعیلی
رهبر معظم انقلاب اسلامي در مراسم تنفيذ رياست جمهوري دولت دوازدهم مطالبهاي را از شخص رئيس دولت و اعضاي كابينه درخواست ميكنند كه همان مطالبه را عيناً در ديدار اعضاي هيئت دولت در روز شنبه تكرار ميكنند. با اين محور كه دولت دوازدهم از نظرات و ديدگاههاي منتقدان بهره گرفته و در مقابل انتقادات آنها برآشفته نشده و بيتابي نكند.
ايشان در مراسم روز تنفيذ ميفرمايند: «التهابآفريني نبايد انجام بگيرد. از نظرات مخالف آشفته نشويد؛ مخالفين اگر نظري دارند، انتقادي اگر دارند، بگذاريد انتقاد كنند، نظرات مخالف را بدهند؛ آشفته نبايد شد؛ بالاخره كارهاي سنگيني است. نقص هم در كارهاي ما كم نيست، ممكن است كساني انتقاد كنند به ما؛ انتقاد را بپذيريم ـ بهمعناي تحمل كردن - تحمل كنيم.»
همين مطالبه را در قالب ادبياتي ديگر در جلسه اعضاي هيئت دولت دوازدهم در 4 شهريورماه تكرار ميكنند: «تحمل شنيدن صداي مخالف را داشته باشيد و با بالا بردن حلم خود كه همان ظرفيت دروني است، از نقادي استقبال و استفاده كنيد.»
مبرهن است اصرار رهبر معظم انقلاب اسلامي در بهرهگيري دولت از نظرات مخالفان و تحمل اين گروه از جامعه به عنوان يك شاخص در ماههاي گذشته مورد غفلت قرار گرفته و استمرار چنين غفلتي ميتواند التهابآفرين بوده و چالش دولت با منتقدان و مخالفان را به همراه داشته باشد، چالشي كه مانع از رسيدگي دولت به امور مهم و زير بنايي كشور است.
از بارزترين نقاط ضعفي كه حتي حاميان دولت يازدهم به آن معترف بودند و بارها از مقامات ارشد دولت درخواست داشتند آن را مرتفع نمايد، بحث برخورد با منتقدان بوده است چرا كه از رويههاي ثابت دولتمردان حمله به منتقدان دولت و هجوم به آنها بوده است.
جرياني در طول مذاكرات هستهاي تلاش داشت طيف دلسوز انقلاب را كه گاه از رويهها يا برخي از اقدامات مذاكرهكنندگان ارشد كشورمان انتقاد ميكردند، با توليد ادبيات تند و پرخاشگرايانه منزوي و خود را از زير فشار رواني – رسانهاي حاصل از شكلگيري چنين فضايي خارج كند، به همين دليل بود كه در چهار سال گذشته انبوهي از واژگان راديكالي عليه منتقدان دولت يازدهم توليد ميشد و با رسانههاي زنجيرهاي با بهكارگيري همين ادبيات منتقدان دلسوز را مورد خطاب قرار ميدادند.
انتقاد به معناي ضديت با منافع ملي نيست
جريان مورد اشاره كه از قابليت فضاي مجازي و رسانهاي به خوبي استفاده ميكند در ادامه مسير گذشته تلاش دارد تمام منتقدان دلسوز سياستهاي دولت را «تندرو»، «مغرض»، «تازه كار در عرصه سياسي» و «ضدمنافع ملي» توصيف و مانع از توجه جامعه به مواضع و جهتگيري آنها شود كه خروجي مسلم اين تاكتيك انزواي سياسي مستمر و شكست پياپي در انتخابات آينده ميتواند باشد.
از مشهورترين عبارات توهين آميزي كه دولتمردان عليه منتقدان استفاده ميكنند، ميتوان به عبارتهايي مانند «يك عده تازه به دوران رسيده كه البته ما به آنها هم احترام ميگذاريم، نميخواهد اينقدر نسبت به آينده و ارزشهاي انقلاب و ارزشهاي اسلام دلنگران باشند» اشاره كرد كه در كوران مذاكرات هستهاي براي به حاشيه راندن منتقدان دستگاه ديپلماسي استفاده ميشد.
مشابه اين ادبيات بارها توسط دولت عليه منتقدان استفاده شده است، از جمله در بيست و هفتمين نمايشگاه بينالمللي كتاب كه رئيس دولت منتقدان خود را بي شناسنامه خطاب كرد و گفت: «از همه ميخواهيم با شناسنامه حرف بزنند. بگويند از كجا هستند، وابسته به كدام جناح هستند و با نام جناح خود سخن بگويند.»
در تمام چهار سال دولت يازدهم ناشكيبايي در مقابل منتقدان وجه بارز رويكرد به شمار آمده است كه با جستوجوي ساده ميتوان عناوين توهين آميز فراواني را به دست آورد كه به واسطه آن منتقدان دلسوز بارها مورد تخريب و تخطئه قرار گرفتهاند كه از جمله آن به كارگيري عناويني چون «عصر حجريها»، «بزدلهاي سياسي»، «اقليت تندرو»، «هراسان و ترسان و لرزان»، «تازه به دوران رسيده»، تا توصيفاتي چون «كاسبان تحريم»، «بددل، بدبين، بدزبان» و «يك عده كودك» و «دروغگو» و «فحاش» است.
پيامدهاي عيني تخطئه منتقد
زماني ميتوان درك صحيحي از نگراني اخير رهبري درباره نوع برخورد دولت با مخالفان داشت كه آسيبهاي اجتماعي – سياسي ناشي از چنين رويهاي را مورد مداقه قرار دهيم.
1ـ به دوقطبيسازي جامعه كمك كرده، به گونهاي كه ادبيات تند و راديكالي اين احساس را در بخشي از جامعه به ويژه رأيدهندگان به دولت دوازدهم تقويت ميكند كه بايد در مقابل منتقدان ايستاد ولو با به كارگيري عناوين هتاكانه، كه شكلگيري چنين احساسي نهايتا زمينه دودستگي و رويارويي جامعه با يكديگر را فراهم ميكند. كمااينكه يكي از رهبران اين جريان در سال 93 منتقدان را همسو با رژيم صهيونيستي معرفي و بيان ميكند: «هياهوي تندروها در مسائل كلان مانند مذاكرات هستهاي و جلوگيري از تشديد تحريمها براي «منافع ملي» خطرناك است؛ اقليت مغرض چشم بسته به ميدان نقد آمد و در تاريكي رويگرداني مردم از خود، كاه را كوه ميسازد تا به وظيفه خويش در مانعتراشي براي دولت عمل نمايد.» «منطق» ضدمنافع ملي ناميدن منتقدان و همسانسازي آنها با رژيم صهيونيستي» بدون ترديد بذر كينه و عداوت را ميان موافقان و منتقدان دولت خواهد كاشت.
2ـ تأثيرپذيري جامعه از برخورد پرخاشگرايانه مقامات ارشد دولت با منتقدين به ميزاني داراي اهميت ميباشد كه جامعه پس از مدتي در سطوح مخلف زندگي خود چنين برخوردي را به عنوان الگوي برخورد در دستور كار قرار داده و آن را به عنوان يك حسن برخورد عموميت داده و تبديل به فرهنگ ميكنند.
فرهنگ شدن پرخاشگري و عصبانيت در مواجهه با مخالف در جامعه ميتواند عناصر سبك زندگي اسلامي ايراني را تضعيف كند.
3ـ توجه و تمركز دولت براي نامگذاري منتقدين به عنوان «تندروهاي مخالف مصلحت عمومي» نه تنها اولويت مهم دولت نظير رسيدگي به اقشار كم در آمد را حذف كرده بلكه دولت را به جاي آنكه مقابل دشمن قرار دهد در مقابل دلسوزاني قرار ميدهد كه هدف آنها تامين منافع ملي و هدايت دولت به جهت خدمتگزاري است.
ديكتاتوري رأي نتيجه مستقيم طرد منتقدين
به همين دليل معرفي منتقدين به عنوان گروه ضد منافع ملي باعث ميشود سابقههاي پرتعدادي از تندوريها، هنجارشكنيها و رفتارهاي همسو با نظام سلطه، به عنوان يك خطر ضدامنيت ملي به شمار نيامده و فعاليتهاي اين افراد به دور از حساسيتهاي رايج، تهديدي عليه منافع عمومي جامعه استمرار داشته باشد.
سركوب منتقدان دلسوز ميتواند زمينه تكروي مسئولان را فراهم و ديكتاتوري رأي را برخلاف اصول بديهي مردمسالاري ديني به نمايش بگذارد كمااينكه چنانچه نظرات كارشناسي و متقن منتقدان هستهاي در تنظيم و نگارش توافق هستهاي مورد توجه قرار ميگرفت بيش از نيمي از پيامدهاي دو سال اخير مرتفع ميشد و شاهد نقضهاي مكرر برجام و عدم اجراي تعهدات طرف امريكايي نبوديم؛ اين در حالي است كه در فرآيند مذاكرات هستهاي در مقابل تعدي و گستاخي طرف غربي «ملاطفت» كاربرد يگانه داشت.