خطر آندوليزه شدن جامعه و فرهنگ در ايران اسلامي پيش از اين بارها توسط متفكران مختلف گوشزد شده است اما آنچه پيش روي اين نوشتار است، تبيين مرحله جديد و ملموستري از اين جريان است كه روي سياست و ديپلماسي عمومي كشور سايهافكنده است.
زماني كه اعراب مسلمان وارد خاك آندولس شدند، با روحيه انقلابيگري و اقتدارخواهي خود مسيحيان را مجبور به عقبنشيني از مواضع خود كردند. حكومت و قدرت سياسي به مسلمانان واگذار شد و آندولس تحت سيطره ارزشهاي انقلابيون قرار گرفت. مسلمانان بهعلت همين ارزشهاي اسلامي مانند آزادي و عدالت، از هرگونه فشار و جبري براي اسلام آوردن غربيها اجتناب كرده و آنان را در آموزش و پرورش و مسائل ديني و اعتقادي خود آزاد گذاشتند. مسيحيان آندولس با سوءاستفاده از اين مسئله طي چند سده موفق به «ايجاد تغييرات فرهنگي و ارزشي» در ميان مسلمانان و حكماي آنها و در نهايت بازپسگيري قدرت در آندولس شدند.
در انقلاب اسلامي ايران نيز چنين نمايش قدرتي از سوي انقلابيون، غربيها را متحير ساخت. صلابت انقلابي و تفكر اسلامي انقلابيون بسياري مستكبران را از هرم قدرت در جامعه به زير كشاند. جهان مسحور قدرت انقلاب اسلامي و ارزشهاي مكتبي شد و اين ارزشها با شتاب خيرهكنندهاي در جامعه ايران ترويج يافت، به دنبال آن انقلابيون نيز از جايگاه و پذيرش اجتماعي خوبي برخوردار شدند. دقيقاً مشابه آنچه در سالهاي نخست ورود مسلمانان به آندولس رخ داد! نخستين كساني كه در ايران مجبور به ارجاع قدرت به مردم و انقلابيون شدند، غربيها به ويژه ايالات متحده و سپس عاملان فاسد و وابسته به غرب بودند. اين قدرتها پس از ناكامي در هشت سال جنگ نظامي عليه ايران، در انديشكدههاي خود بر چگونگي بازپسگيري قدرت و منافع خود از جمهوري اسلامي متمركز شدند. اگر چه تفاوتهاي بنيادين در اهداف و مسير انقلابيون در آندولس با ايران اسلامي وجوددارد اما تجربه مسلمانان در آندولس كليد خوبي براي حل اين مشكل به نظر ميرسيد. در نتيجه برنامه «آندوليزه شدن» ايران اسلامي در دو مرحله آغاز شد تا آنچه بر سر فرهنگ و سياست مسلمان آندولس آمد، بر پيكره انقلاب اسلامي نيز وارد شود و از قدرت انقلاب و تفكر انقلابي در ايران بكاهد. مرحله نخست يك گام فرهنگي براي تبليغ و اشاعه فرهنگ غرب در ميان مسلمانان بود تا آنان را به مصاديق فرهنگ غرب همچون شرابخواري، بيبند و باري، رشوه و امثال آن متمايل سازد. گام دوم اقدامي كاملاً سياسي بود كه تغيير ذائقه و سليقه سياسي حاكمان مسلمان، وابستگي و ضعف آنان را دنبال ميكرد و در نهايت همين عامل حكماي اسلامي را از اريكه قدرت به زير كشاند. بررسي چگونگي «استحاله سياسي» حاكمان مسلمان در آندولس، مسير شبيهسازي آن را در جمهوري اسلامي پديدار ميسازد كه ميتوان از اين جريان با عنوان «آندوليزه شدن ديپلماسي عمومي در كشور» نام برد:
1- تجددخواهي و تمايل به فرهنگ غربي نخستين نشانههايي بود كه در چهره دولت اسلامي آندولس جلوه كرد. حاكمان مسلمان كه تا چندي پيش مروج تفكر انقلابي در جامعه بودند، خواهان «رنسانس اسلامي» درميان مسلمانان شدند. الگوپذيري از مؤلفههاي پيشرفت و رنسانس اروپايي مدل پيشنهادي اين حاكمان بود كه درهاي مذاكره و مبادلات تمدني بين مسلمانان و مسيحيان در آندولس را به طرز بيسابقهاي باز كرد. نتيجه اتخاذ چنين سياستي از سوي حاكمان جابهجايي قدرت و ارزشها به نفع غرب در جامعه بود در حالي كه تا پيش از آن ارزشهاي اسلامي و انقلابي هسته اصلي قدرت در آندولس به شمار ميرفت.
2- بسياري حاكمان مسلمان متأثر از نشست و ارتباطات مكرر با غربيها، روشهاي پيشينيان خود را خطا و مردود خواندند. آنان همچنين با تخطئه تفكر اسلامي به سمت دوستي و نزديكي هرچه بيشتر با فرهنگ و تفكر غرب حركت كرده و اشاعه آن در جامعه اسلامي را لازمه پيشرفت همهجانبه دانستند.
3- تغيير ادبيات سياسي حاكمان اسلامي در آندولس اتفاق ديگري بود كه حادث شد. اميراني كه بعضاً خود از رهبران و پيشتازان جهاد در آندولس بودند، اهداف خويش از قيام را تحت تأثير اين جريانسازيها بازتعريف كردند و انقلابيون ديگر را به تجديد افكار و روش فراخواندند.
4- ديري نپاييد در رفتار سياسي امراي اسلامي چرخشي كاملاً محسوس عيان شد. ديپلماسي عمومي آنان بر محور مماشات و تسامح با اروپاييها و امريكاييها بنا شد و در مقابل طبقهاي كه حاضر به پذيرش فرهنگ و سياستهاي غرب در ميان مسلمانان نبودند جبههگيري خصمانهاي شد تا آنجا كه بسياري از مسلمانان منتقد نسبت به سياست در جامعه اسلامي خود منزوي شدند.
5- شيفت قدرت به سمت ثروت به جاي عدالت اسلامي، تعميق شكاف مالي ميان مردم و حاكمان و مشروعيت يافتن اشرافيگري در جامعه اسلامي واقعه ديگري بود كه در آندولس رخ نمود. تمايل مديران و حكمرانان به ارتباط و حضور در مراسم و جشنهاي غربي و تقليد از آن، موجب اشاعه سبك زندگي رفاهي و اشرافي در ميان آنها شد. ترويج فرهنگ سرمايهداري توسط حاكمان تجددطلب، به عاملي براي جانماندن از قطار رنسانس و همتراز شدن با غربيها تبديل شد.
6- كاهش سرمايه و بودجه در بخش نظامي و تزريق آن به بخشهاي غيرضروري، دليل متقني بر رسوخ خوشخيالي افراطي نسبت به غرب در مواضع سياسي اين حاكمان مسلمان بود. برخلاف آن، غربيهاي آندولس – يا همان مسيحيان اسپانيا - به آموزش و تجهيز هر چه بيشتر جمعيتهاي نظامي خود پرداختند و از آن به عنوان اهرم فشاري در كنار مبارزات فرهنگي عليه مسلمانان سود جستند.
7- تلاش براي تغيير اصول سياست خارجي حكماي مسلمان، يكي ديگر از اين پهپادهاي سياسي بود كه به ثمر نشست. غربيها و ساير كشورهاي اروپايي و امريكايي حكماي اسلامي را - كه به عاملاني منفعل و ضعيف تبديل شده بودند- به سمت اجرايي كردن اهداف خود در جامعه سوق دادند. آنها همچنين تلاش كردند جريانات و تصميمات سياسي در روابط با ساير كشورهاي اروپايي و امريكايي را مطابق ميل خود پيش ببرند كه به معناي استحاله كامل سياسي مسلمانان بود.
8- آخرين و شايد تلخترين اين نشانهها سرنوشت حاكمان مسلمان در آندولس بود. بيرون رانده شدن و تسليم دوباره قدرت و حكومت به مسيحيان، نتيجه برنامه سياسي و فرهنگي طولانيمدت غرب عليه مسلمانان بود كه پس از تضعيف گام به گام آنها محقق شد. اين در حالي است كه قدرت انقلابيون در آغاز چنان بود كه فروگذاري حكومت مسلمانان به غير، محال و دور از ذهن به نظر ميرسيد.
برخلاف باور جريان غربگراي داخلي، قدرتهايي كه منافع خود در كشور را به واسطه انقلاب اسلامي از دست دادهاند، بدون شك به مجرايي براي باز پسگيري و احياي آن ميانديشند! طرح آندوليزه كردن ايران اسلامي حقيقتي عيني و مشهود است كه نخستين گامهاي خود را از استحاله فرهنگي آغاز كرده و در گام بعد وارد عرصه سياست و ديپلماسي حاكم بر كشور شده است. نشانگان رفتار اتخاذي غرب با جمهوري اسلامي چنان مطابق و مشابه جريان مسلمانان آندولس است كه براي نديدن اين تشابهات نه تنها چشمها كه بايد گوشها را نيز بست! تلاش براي تضعيف قدرت و جايگاه تفكر انقلابي و منزوي ساختن انقلابيون در كشور، بازتعريف آرمانهاي امام راحل، تمايل و ذوق سياسي به سمت غرب و خصم و اخم براي منتقدان داخلي، تعميق اشرافيگري و شيوع آن، كاهش بودجه نظامي، ترويج روحيه تسامح ميان پيشتازان تصميمات سياسي در كشور و همچنين سخنان غرب به ويژه وزير اقتصاد آلمان كه با ادبياتي تند شرط از سرگيري معاملات با ايران را پذيرش رسمي رژيمصهيونيستي و كنارهگيري ايران از حمايت بشار اسد و حزبالله و ... بيان كرده است، نشانههاي واضح و روشني دال بر تلاش غرب براي استحاله و آندوليزه كردن سياستهاي ايران اسلامي است كه نياز به تفكر و برنامهريزي كارآمد براي مقابله با آن دارد. بيتوجهي به اين مسئله ميتواند همانگونه كه در عرصه فرهنگ خساراتي به بار آورد، در ميدان سياست و قدرت نيز ما را متضرر سازد.