
باز هم بهانه خانواده و بهانه دلتنگی و دوری !بهانه هایی که طولی نمی کشد برای مشخص شدن واهی بودن آنها!بهانه هایی که هیچ گاه نمی گذارند نیمه پر لیوان را ببینیم!می خواهیم خوش بین باشیم و نیمه پر لیوان را هم ببینم.اما بعضی لیوان ها همه اش خالی است و هیچ نیمه پری ندارد که بخواهیم آن را ببینیم!
1-استقلال با تمام خوب و بدیهایش ساخت.هشت سال تمام.و چشم بست بر تمام آن عدم حضورهایش در تمرینات پیش فصل و مقابل همه آن مصدومیت های بلند مدت و اعصاب خورد کن او دندان روی جگر گذاشت.چرا که در واقع نمی توانست منکر کیفیت بازی اش شود.بازیکنی که فیروز کریمی می گفت 30 ثانیه از بازی جلوتر است و قلعه نویی هم در محافل خصوصی و دوستانه از او به عنوان بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران یاد می کرد.اما همه می دانستند در کنار همه این تعریف ها ،مجتبی جباری یک بازیکن خاص است .آنقدر خاص که هیچ گاه نمی توان پیش بینی اش کرد.خصوصا اگر به سیم آخر بزند!
2-از استقلال که جدا شد ،حتی نزدیک ترین دوستانش هم باور نمی کردند تا قبل از آنکه به طور مستقیم در تماس با او از زبان خودش نشنیدند. اما بعد از درگیری با فتح اله زاده و داستانهایی که از مشتی که حواله صورت مدیرعامل استقلال کرده بود نقل می شد ، این شاید عاقلانه ترین کار بود.هر چند که رقم قراردادی که سپاهان با جباری امضا کرده بود نشان می داد بار مالی این مسئله کاملا به بار عقلانی آن می چربد.رقمی که فتح اله زاده هم برابر آن کیش و مات و ناچار به خالی کردن میدان شده بود.هر چند که جباری بعدها مدعی شد پیشنهاد پرسپولیس صد میلیون تومان بیشتر بوده و او به خاطر هواداران استقلال آن را نپذیرفته !اما قبول این ادعا کار آسانی نبود وقتی او از همان ابتدا از سخت بودن زندگی کردن در اصفهان برای خانواده اش و دوری آنها از تهران گفته بود!
3-سپاهان به پرطاقتی استقلال نبود و همین مسئله باعث شد کار جباری خیلی زود در اصفهان به بن بست بخورد و اولین قهر او مساوی شد با آخرین قهرش.چرا که نه کرانچار شباهتی به قلعه نویی و دیگر مربیان استقلال داشت و نه رحیمی توانست نقش فتح اله زاده را برای این بازیکن اجرا کند و این بار جباری به در بسته خورد.به این دلیل که مرغ سپاهان هم مثل جباری تنها یک پا داشت!
جباری شاید فکر می کرد سپاهان هم مثل استقلال است که بتواند حر حرفی بزند و باز هم به کارش ادامه دهد .او در استقلال چنین تجربه ای داشت.از زیر سوال بردن دانش سرمربی تیم در تمرینات گرفته تا هیچ کاره و بیکار خواندن آنها تا زدن مدیرعامل و ... و البته بعد از همه این ماجراها ،این او بود که قهر می کرد و هیئتی برای بازگرداندنش به تمرینات روانه می شدند.اما کرانچار همان اول کار وقتی از مصاحبه های جباری دریافت که او دلش با سپاهان نیست، او را کنار گذاشت قبل از آنکه تیمش را بیشتر وارد حاشیه کرده و بازیهایش در استقلال را در این تیم هم انجام دهد!
4-خانواده!این البته بهترین بهانه طی چند سال گذشته برای بازیکنان و مربیانی بوده که در پی رسیدن پیشنهادی چرب و چیلی ،به طور ناگهانی فکر جدایی به سرشان زده است!جباری که خیلی زود در سپاهان ساز ناسازگاری کوک کرد ،یکی از ادعاهایش این بود که نمی تواند دور از تهران باشد و زندگی کردن در اصفهان برای خانواده اش سخت است و در سپاهان تمرکز لازم را ندارد و نمی تواند به فوتبالش ادامه دهد و باز هم این خانواده بود که دست آویزی می شد برای رغم خوردن جدایی یک بازیکن!
با این اوصاف و تعریف های جباری ،او باید مستقیم به تهران باز می گشت تا همه خانواده اش طبق ادعاهایی که کرده راحت باشند و هم تیم جدیدی برای خود دست و پا کند.و مقصد او می توانست یک بار دیگر استقلال باشد.البته فتح اله زاده که هنوز کدورتهایش از این بازیکن ادامه دارد گفته بود که استقلال نیازی به جباری ندارد اما این همان مدیرعاملی بود که سالها با تمام بهانه جویی ها و سرکشی های جباری کنار آمده و با او کار کرده بود و باز هم می توانست این کار را بکند.خصوصا که او یک بار ابتدای فصل جباری را از دست داده بود و برای دومین بار مرتکب این اشتباه نمی شد.خصوصا که استقلال در پست جباری با مشکل جدی هم مواجه است.اما باز هم این آقای خاص بود که با یک تصمیم عجیب ،همه را متعجب کرد!
5-پیوستن ناگهانی جباری به الاهلی قطر ،آن هم در حالی که قرار بود برای آرامش خانواده اش به تهران بازگردد ،علامت سوالهای زیادی را به دنبال داشت که شاید جواب همه آنها به دلارهایی برگردد که طی سالهای اخیر ،کشورهای حاشیه خلیج همیشه فارس ،دست و دلبازانه در فوتبال خرج می کنند!
می خواهیم خوشبینانه به این مسئله نگاه کنیم.یا حداقل فکر کنیم که سودای لژیونر شدن جباری را به این کار واداشته اما، وقتی یک بازیکن ملی پوش که اتفاقا برای آنکه مسافر برزیل باشد ،نیاز مبرمی به بازی کردن و خودنمایی در این زمینه دارد، به بهانه عدم تمرکز و خانواده اش ،برای جدایی از یکی از بهترین تیم های کشورش که اتفاقا مدافع عنوان قهرمانی نیز هست سر ناسازگاری می گذارد و در حالی که همه تصور می کنند برای دیده شدن هم که شده در بازگشت به پایتخت ،به یکی دیگر از تیم های مدعی کشورش می پیوندد، اما در بین راه ،ناگهان سر از تیمی در لیگ دو کشوری در می آورد که هیچ حرفی در فوتبال برای گفتن ندارد، دیگر نمی توان خیلی خوش بین بود یا حتی نیمه پر لیوان را دید.چرا که در واقع این لیوان هیچ نیمه پری ندارد!