«جوجه تیغی» اولین فیلم بلند مستانه مهاجر در قالب ژانری که اصطلاحاً و به کنایه از آن به عنوان بساز و بفروش یاد میشود، ساخته شدهاست، هر چند سینمای تجاری میتواند شخصیت خاص خود را داشته باشد، اما فیلم جوجه تیغی قواعد این جنس از سینما را رعایت نکردهاست.
مستانه مهاجر که تدوینگر سینماست، در اولین تجربه سینماییاش سراغ موضوعی رفته که اساساً نمیشود باور کرد که او قبول کرده چنین فیلمی را به عنوان اولین تجربه سینماییاش بسازد، اثری که در آن مضمون به شدت کلیشهای است و حتی او سعی نکرده از این کلیشه بودن بکاهد تا بتواند اثری درخور حال و هوای مورد نظرش بسازد. فیلمساز در ساخت جوجهتیغی بیشتر از اینکه به محتوا و زیرساختهای ژانریاش بها بدهد، به دنبال خلق یک فیلم تجاری بودهاست، اما توفیقی در این رابطه نیافتهاست.
او با مختصات آثار ضعیف و به اصطلاح سرهمبندی شده جوجه تیغی را ساختهاست. اثری بیمحتوا که به موقعیتهای تکراری در دیالوگگویی بسنده کردهاست. حتی فیلمنامه نانوشتهاش که در حد چند خط از یک طرح میماند، توان ایجاد موقعیت طنز را هم ندارد.
مهاجر سعی کرده اثری کمدی- سیاسی بسازد، اما چیزی که ساخته هجویاتی است که در ورطه تکرار گرفتار است. زنی که نماینده مجلس است و میخواهد رئیسجمهور شود! جوانی که پایبند به ارزشهای دینی است، اما یکباره با دیدن یک دختر همه چیز را کنار میگذارد. پدری که در گذشته سیاسی بوده، اما حالا در خانه آشپزی میکند. این روایتهای جزیرهای و بیمایه با دیالوگهای سیاستزده منسوخ چگونه میتواند تبدیل به یک فیلم کمدی شود؟ فیلم کمدی نیاز به تعریف شخصیت و ایجاد موقعیتهای جدید دارد. نیاز مبرم دارد به دیالوگهایی که برای آن بسترسازی مناسب شدهباشد.
اینکه به زور در دهان بازیگر دیالوگهای سیاسی بگذاریم و بازیگر به دلیل عدم درک شخصیت نتواند بازی حداقلی هم داشتهباشد، فرآیند کمدی را ابتر میکند. با فیلمی مواجهیم که انگار یک خط فیلمنامه هم ندارد، همه چیز بداهه است و هیچ فکری درباره آن نشدهاست. ماهی در مجلس نماینده است، اما او را فقط در دفترش میبینیم که شباهت به مزون و بدنسازی دارد. یوسف افسر پلیس است، اما یک پلیس کاریکاتوری و ابله، با این عناصر و ایجاد موقعیتهای بیحاصل نمیشود از مخاطب خنده گرفت و تأسفبرانگیز است که مستانه مهاجر به عنوان یک تدوینگر با سابقه چگونه توانسته تا این حد نابلدی را در فیلمسازی فریاد بزند؟ مهاجر سعی کرده فیلم اولش کپی آثاری باشد که نمیتواند ساختار سینمایی حداقلی هم داشتهباشند. نکته مهم این است که جوجهتیغی به زنان هم توهین میکند. آن مدلینگ وجود سه دختر و نیازشان به شوهر و رفتارهای زننده آنها بیشتر از اینکه به خط روایی فیلم کمک کند، مشمئزکننده است.
اینکه امیر تا مهتاب را میبیند، تمامی آرمانهای مذهبی یا ملیاش را فراموش میکند و در یک تعلیق شخصیت بیمارگونه قرار میگیرد که گذشته او را تحتتأثیر قرار میدهد، نهتنها شوخی زنندهای است، بلکه کاشت چنین کاراکتری توهین به شعور مخاطب ایرانی است.
جوجه تیغی در بهترین شرایط یک اثر کولاژ گونه است که از آثار ضعیف دیگر کپی شده و اساساً توان لازم را برای ایجاد تمهیدات کمدی ندارد، فیلمی که در حد شعارهای توخالی و پوچ با نگاهی هجوگونه پیوند خوردهاست و آنقدر توخالی است که نمیتواند روایتی سالم داشتهباشد.
چند روایت در جریان داستان اصلی میبینیم که هیچکدام به فرجام خاصی هم نمیرسند و از ابتدا قابل حدس است. اینها جهان فیلم را مغشوش و کسلکننده کردهاست، به دلیل ازدیاد ضعفهای متن هیچ کدام از بازیگران نتوانستهاند درخشان باشند. بهتر بود فیلم به جای مشاور فیلمنامه و مشاور تهیهکننده که کارکردی هم نداشته بازیگردان داشت تا بازیها به این اندازه تصنعی و ناامیدکننده نباشد.