کد خبر: 1201672
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۴۰۲ - ۰۲:۲۰
پنهان داشته‌های پرویز ثابتی، در آیینه اسناد ساواک
پرویز ثابتی را می‌توان موجودی تمام شده دانست، پیری که در واپسین فصل حیات در مقابل دوربین نشانده شده، تا برای ساخته شدن مستندی سلطنت طلب محتوا دهد! او در اکنون هیچگاه خاطرات واقعی خویش را بروز نخواهد داد، چه در آن صورت باید خود و نظام متبوعش را سیاه کند! با این همه اخبار حاکی از آن است که نامبرده اطلاعات خود از سیاهکاری‌های حکومت شاه را، در نزدیک به ۲ هزار صفحه نگاشته و برای انتشار در پسِ مرگش نهاده است!
نیما احمدپور
جوان آنلاین: پرویز ثابتی را که این روز‌ها و در واپسین فصل حیات، آخرین ناله‌های سلطنت طلبان را سر می‌دهد، می‌توان در عداد پنهان کارترین آنان قلمداد نمود! نامبرده با مهارتی که در فرآیند انجام وظایفش آموخته است، با خیره سری و اطمینان به نفس مهمل می‌بافد! پرونده او در ساواک اما، نکاتی مهم را درباره وی آشکار می‌سازد که از سوی وی سانسور و در پرده نگاه داشته شده است. در مقال پی آمده و به مدد اسناد، به برخی از این موارد اشارت رفته است. امید آنکه مفید‌آید. 
 
 مطالبه‌ای برای محاکمه ثابتی، پیش از رسیدن او به پایان خط حیات
پرویز ثابتی را می‌توان موجودی تمام شده دانست، پیری که در واپسین فصل حیات در مقابل دوربین نشانده شده، تا برای ساخته شدن مستندی سلطنت طلب محتوا دهد! او در اکنون هیچگاه خاطرات واقعی خویش را بروز نخواهد داد، چه در آن صورت باید خود و نظام متبوعش را سیاه کند! با این همه اخبار حاکی از آن است که نامبرده اطلاعات خود از سیاهکاری‌های حکومت شاه را، در نزدیک به ۲ هزار صفحه نگاشته و برای انتشار در پسِ مرگش نهاده است! محمدامین فرج‌اللهی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در باب چندوچون راهیابی ثابتی به ساواک آورده است: 
«خارج شدن پرویز ثابتی از زندگی مخفی که در سال ۱۳۹۰ با انجام مصاحبه به صورت محتاطانه آغاز و در ۲۲ بهمن ۱۴۰۱، با انتشار عکس حضور او در تجمع معارضین امریکا نشین تکمیل شد، جنجال زیادی به پا کرد. حال که پرویز ثابتی از مدیران ارشد امنیت داخلی ساواک، پس از سال‌ها زندگی مخفی بر آن است که گام به گام حضور بیشتری داشته باشد، آشنایی بیشتر با او خالی از لطف نیست. پرویز ثابتی، با کنفرانس مطبوعاتی فروردین ۱۳۵۰ مشهور شد. وقتی با عنوان مقام امنیتی، مقابل دوربین و خبرنگاران نشست و ابعاد طرح ناکام چریک‌های فدایی خلق در سیاهکل، را تشریح کرد. در آن زمان کمتر کسی می‌دانست که چهره رونمایی‌شده ساواک، معاون دوم اداره‌کل امنیت داخلی ساواک است و در کارنامه‌اش، ریاست اداره عملیات و بررسی امنیت داخلی و مسئول بخش کمونیستی را نیز دارد. پس از همین گفتگو بود که ریاست ساواک دستور داد، تا برایش محافظ بگذارند. پرویز ثابتی متولد ۱۳۱۵ در سنگسر و فرزند حسین ثابتی و ضیاء رحمانیان است. او که چهار برادر و یک خواهر داشت، در سال ۱۳۳۷ در رشته حقوق از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، فارغ‌التحصیل شد و پس از مدت کوتاهی معلمی، با نام مستعار پرویز غفارپور به استخدام ساواک درآمد! دو نفر معرّفش، یکی ضرّابی مدیرکل اداره ششم (اداری مالی) ساواک و دیگری سیف‌الله شهاب از مدیران اداره‌کل سوم بودند. او در اداره‌یکم اداره‌کل امنیت‌داخلی، پس از یک سال ریاست بخش کمونیستی را بر عهده می‌گیرد و تا سوم مرداد ۱۳۴۵، در همین مسئولیت باقی است. پس از این تا پایان سال ۱۳۴۸، ریاست اداره‌یکم امنیت داخلی را بر عهده می‌گیرد که مسئولیتش کشف، مراقبت و تعقیب فعالیت‌های براندازی است. مهم‌ترین بخش‌های زیرمجموعه او، احزاب و گروه‌های کمونیست و احزاب و گروه‌های افراطی سیاسی، در کنار اعراب، بلوچ‌ها و اکراد است. دو بخش ابتدایی، عملاً جدی‌ترین منتقدان و مخالفان حکومت، یعنی چریک‌های فدایی خلق و روحانیون را شامل می‌شد. او در این سال‌ها برای مأموریت و شرکت در دوره‌های آموزشی مختلف، به کشور‌هایی مثل: ترکیه، امریکا و انگلستان نیز سفر می‌کند. ثابتی از واپسین روز‌های ۱۳۴۸ تا ۲۳ فروردین ۱۳۵۲، یکی از دو معاون اداره‌کل سوم (امنیت داخلی) است. مهم‌ترین مسئولیت او که باعث شهرتش می‌شود، مدیرکل امنیت داخلی ساواک در بازه سال‌های ۱۳۵۲ تا هفتم آبان ۱۳۵۷ است. در تمام این سال‌ها امضای ثابتی، پای پرونده اغلب منتقدان، مخالفان و مبارزان رژیم شاه بود. از چریک‌های فدایی خلق و توده‌ای‌ها گرفته (که او در خاطراتش آن‌ها را کمونیسم- تروریسم می‌نامد)، تا مجاهدین‌خلق و روحانیان مبارز سراسر کشور و مردم عادی و حتی ضربه زدن به تیمور بختیار اولین رئیس ساواک که در عراق مستقر و ضد رژیم شاه فعال بود. ثابتی در این سال‌ها، بخشی از رأس ماشین سرکوب رژیم شاه بود. او از آبان ۱۳۵۵ اجازه حمل اسلحه برای حفاظت از خود و از اسفند ۱۳۵۶ با توجه به جایگاه شغلی‌اش، ۲۰درصد بیش از حقوق‌عادی‌اش به عنوان فوق‌العاده خطرات شغلی دریافت می‌کرد. در آبان ۱۳۵۷، وقتی ثابتی احساس می‌کند رژیم شاه دیگر ماندنی نیست، تقاضای بازنشستگی می‌کند و به فاصله دو سه روز پس از انتصاب به عنوان مشاور ساواک و در دهم آبان، با حقوق بالایی بازنشست شده و از کشور خارج می‌شود. مقصد کجا بود؟ حسین فردوست که سال‌ها قائم‌مقام ساواک و مسئول دفتر اطلاعات دربار بود، سال‌ها بعد در خاطراتش می‌گوید: ثابتی برای خداحافظی به دیدنم آمد و گفت که می‌خواهد به امریکا برود و همتای امریکایی او در سفارت، برایش مسجل کرده که در سیا شغلی به او واگذار خواهد شد. در سال‌های ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از شخصیت‌های اطلاعاتی و نظامی رژیم شاه در میدان مبارزه سیاسی و فعالیت برای براندازی انقلاب تازه پیروز شده، حاضر بودند. با این حال پرویز ثابتی جزو معدود افرادی بود که تقریباً هیچ‌گاه مثل بقیه خود را علنی نکرد! در طول چهل و چند سال گذشته، تنها چند عکس و صوت محدود از او منتشر شده بود. اما تقریباً ۱۰ سال قبل بود که ناگهان کتاب خاطرات او - که در واقع مشروح گفت‌وگویش با یک سلطنت طلب ایرانی بود- در امریکا منتشر شد و نام او را مجدداً بر سر زبان‌ها انداخت. حال که پرویز ثابتی قصد حضور در میدان دارد و در دسترس قرار گرفته است، باید انتظار داشت پرونده حقوقی جدی و مستندی درباره او، در نهاد‌های حقوقی بین‌المللی تشکیل شود....» 
 
 ثابتی و دروغ‌پردازی درباره معتقدات دینی خویش
«مقام امنیتی» سابق عادت دارد که در مقام اظهار لحیه خود را «بی خدا» معرفی کند! او به شکل همزمان و در خاطراتش، شیعه را به لحاظ اعتقاد به تقیه مذمت می‌کند و آن را نوعی مجوز دروغ‌پردازی می‌داند! با این همه هم او در معرفی دین خود در بدو ورود به ساواک، به نوعی تقیه کرده و خویش را مسلمان معرفی نموده است! در مقالی بر تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در این باره می‌خوانیم:
«در قسمت اول مستند پرویز ثابتی - که شبکه من‌وتو در سوم آذر آن پخش کرد- مدیر امنیت داخلی ساواک ادعا نمود که در خانواده‌اش هم مسلمان بودند و هم بهایی، عمه‌هایش مسلمان و خاله‌هایش بهایی بودند و درباره خودش نیز گفته: من از همان موقع اعلام کردم، هیچ دینی ندارم!... علاوه بر آن خودش را یک آگنوستیک (ندانم‌گرا) معرفی کرده و مدعی است: هنوز وجود خدا به طوری که ما می‌شناسیم یا به ما معرفی شده، اثبات نشده است!... او این ادعا‌ها را برای اولین بار، در کتاب خاطراتش (در دامگه حادثه) که در سال ۱۳۹۰ منتشر شد، گفت: از موقعی که به سن بلوغ رسیده و خود را شناخته‌ام، به هیچ دینی اعتقاد نداشته‌ام، یک فرد غیردینی و غیرمذهبی بوده‌ام، نه بهایی بوده‌ام و نه مسلمان و نه پیرو دینی دیگر... از لحاظ فلسفی من به اومانیسم (انسان‌گرایی) باور دارم، آگنوستیک هستم یعنی عقیده دارم وجود خدا به صورتی که معرفی شده است، ثابت نگردیده است... ولی در همان گفت‌وگوها، ضدیت آشکار خود را با مذهب نشان داد: واقعاً اگر قدرتی داشتم، نقش مذهب را به حداقل می‌رساندم و روشنگری می‌کردم!... چنانکه خود نیز در کتاب خاطراتش اشاره کرده، در پرسشنامه استخدامی (چه در وزارت آموزش و پرورش، چه وزارت دادگستری و چه ساواک) می‌نوشت مسلمان شیعه اثنی‌عشری: من که نمی‌توانستم بنویسم بی‌دین، اینقدر احمق و متعصب نبودم که آینده خدمتی خود را خراب کنم که چه؟ چه چیزی را می‌خواستم ثابت کنم؟... جالب آنکه یکی از دلایل او در ضدیت با شیعه، کاربرد تقیه در این مذهب است که آن را مجاز دانستن دروغگویی در مواقع لازم تعبیر می‌کند. ثابتی با وجود اینکه مدعی است از سن بلوغ دینی نداشته، اما در پرسشنامه استخدامی خود که ۱۳۴۷/۵/۱۴ در اداره کل سوم ساواک پر کرده، کنار ستون مذهب نوشته: اسلام (شیعه اثنی‌عشری). او در پشت صفحه پرسشنامه، این توضیح را نوشته است: البته باید در ستون مذهب باید نوشت شیعه، زیرا اسلام دین است و شیعه مذهب است، ولی اینجانب در کلیه سؤالات، در پاسخ ستون مذهب اسلام نوشته‌ام و این امر از جهتی اشتباه است و باید می‌نوشتم شیعه. علیهذا جهت مزید استحضار اضافه می‌نماید، کلیه اشخاصی که بنده نوشته‌ام مذهب اسلام، به دین اسلام متدین و دارای مذهب شیعه اثنی‌عشری می‌باشند... او دین پدرش حسین و مادرش ضیاء را اسلام ذکر کرده و برخلاف ادعای اخیرش، در سال ۱۳۴۷ مذهب خاله‌ها و خاله‌زاده‌هایش را اسلام و مذهب دایی‌هایش را، فرقه بهایی عنوان کرده است. فریب دیگر ثابتی این بود که او در پرسشنامه استخدامی از لفظ فرقه بهایی استفاده کرده است، اما در کتاب خاطراتش بهاییت را از ادیان ابراهیمی و شاخه‌ای از دین اسلام (شیعه اثنی‌عشری) می‌داند....» 
 
 دروغ پردازی در پی اعدام ۹ نفر از زندانیان سیاسی
یکی از شاهکار‌های ثابتی در دوره ریاست ساواک، سر هم دادن داستان فرار ۹ زندانی سیاسی و در واقع اعدام آنهاست! گر چه در دوران اعلام این خبر نیز، جامعه به آن به دیده تردید نگریست، اما در پی پیروزی انقلاب اسلامی و انتشار اسناد و اطلاعات، ماجرا کاملاً فاش شد. فرج اللهی در این فقره نیز، در مقاله خود می‌نویسد:
«مهم‌ترین پرونده‌ای که مورد اشاره مخالفان ثابتی قرار می‌گیرد، ماجرای اعدام مخفیانه ۹ زندانی در ۲۹ فروردین ۱۳۵۴ است. وقتی روزنامه‌ها در خبری غافلگیرکننده، از کشته‌شدن ۹ زندانی معروف گروه‌های مسلح، در جریان فرار آنان از زندان خبر دادند. دو نفر از کشته‌شدگان یعنی کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل، از کادر‌های رده بالای سازمان مجاهدین خلق و هفت نفر دیگر یعنی بیژن جزنی، حسن ضیاءظریفی، عباس سورکی، محمد چوپان‌زاده، احمدجلیل افشار، مشعوف کلانتری و عزیز سرمدی، از اعضای سازمان چریک‌های فدایی خلق به رهبری جزنی بودند. خبر روزنامه‌ها حاکی از این بود که این افراد در جریان انتقال از زندانی به زندان دیگر، موفق به خلع سلاح مأمورین اتوبوس شده و پس از خروج از آن، توسط مأمورین اسکورت‌کننده اتوبوس هدف قرار گرفته و کشته شده‌اند! کشته شدن این ۹ نفر در حین فرار، مسئله‌ای بود که تا سال‌ها بعد برای خیلی‌ها غیرقابل قبول بود و به آن با دیده تردید نگاه می‌شد. راز قتل آنها، در اردیبهشت ۱۳۵۸ فاش شد. هنگامی که بهمن نادری‌پور معروف به تهرانی از بازجویان ساواک - که مدتی قبل دستگیر شده بود- در مصاحبه‌ای تلویزیونی، جزئیات کشته‌شدن این افراد را افشا کرد. نادری‌پور که در ساواک رهبر عملیات بخش احزاب و دستجات کمونیستی و مدتی مسئول آن بود، پنج سال در کمیته مشترک ضدخرابکاری و پس از آن در کمیته زندان اوین، مشغول به کار بود. بنا به گفته‌های او که خود در جریان تیرباران آن‌ها در تپه‌های اوین حضور داشته، ماجرای فرار اساساً دروغ بوده و این ۹ نفر در واقع به خاطر انتقام عملیات متعدد ترور مجاهدین خلق و چریک‌های فدایی خلق، چندماه پیش از آن کشته شده بودند! نادری‌پور می‌گوید: همان روز، جلسه هماهنگی برای این اقدام به دعوت عطارپور- از مسئولان کمیته مشترک ضدخرابکاری- برگزار شده و عطارپور اظهار داشته بود: آقای [پرویز]ثابتی در جریان جزئیات طرح هستند و با سرهنگ وزیری (رئیس وقت بازداشتگاه اوین) هم صحبت شده و به هر حال، امروز روز اجرای طرح است... فیلم سخنان نادری‌پور و تصویر اعترافات او در این‌باره، سال‌ها قبل در ایران منتشر شده بود....» 
 
 از مستأجری در تهرانپارس، تا سرمایه‌داری در پی اشتغال در ساواک
منحنی شرایط مالی «مقام امنیتی» در دوره اشتغال در ساواک نیز، عیانگر نکاتی در خور توجه است. او در آغاز ورود به سازمان اطلاعات و امنیت کشور و به عنوان نیرویی آزمایشی و روزمزد، اجاره نشین بود و در انتهای این سمت، خانه‌ها و مستقلاتی متعدد در بهترین نقاط تهران و شهرستان‌ها را، به نام خویش داشت. تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی با اشاره به اسناد موجود در این باره، خاطرنشان می‌سازد:
«در سال ۱۳۴۷ که ثابتی پرسشنامه استخدامی را در اداره کل سوم ساواک پر کرد، مستأجر خانه‌ای بود در خیابان تخت‌جمشید. صاحبخانه برادرش حمید بود. از سال ۱۳۲۸ که از سنگسر سمنان به تهران آمده بود، در خانه اقوام ساکن بود، در محله‌های دامپزشکی، نارمک و تهران‌پارس. پرویز ثابتی در سال ۱۳۴۸، از ریاست اداره یکم امنیت داخلی به معاونت اداره سوم رسید و از ۲۳ فروردین ۱۳۵۲ تا هفتم آبان ۱۳۵۷، رئیس اداره سوم ساواک بود. به علت نداشتن معافیت دائم از خدمت نظام وظیفه، از ۱۵تیر ۱۳۳۸به طور روزمزد به استخدام ساواک درآمد و از ۱۴ دی ۱۳۴۰ و با رتبه ۲، به وضعیت رسمی تبدیل شد. پس از آن مدت خدمت روزمزد او، جزو ادوار خدمت رسمی وی محسوب شد و با تصویب معاون ساواک از ۱۵ تیر ۱۳۴۱، به رتبه ۳ ارتقا پیدا کرد. حقوق او در سال ۱۳۴۰، ۸۰۰ ریال و در سال ۱۳۴۱ و قبل از ارتقا به رتبه ۳، ۱۶۰۰ ریال و تا تیرماه ۱۳۴۲، حدود ۱۸۰۰ ریال محاسبه شد و پس از آن ۸۰۰ ریال حقوق سنواتی برای او منظور شد. اسم پرویز ثابتی در یک فقره سوءاستفاده مالی (دریافت زمین از اوقاف و فروش به مبلغ یک میلیون ریال) به میان آمد و حتی در پرونده پرسنلی او نیز درج شده است. در نامه فردی به نام محمد حسینی به تیمسار حسین فردوست رئیس دفتر مخصوص بازرسی شاهنشاهی، چنین آمده است: چندی قبل رونوشت اعلام جرمی که برعلیه نصیرالدین عصار رئیس سازمان اوقاف، سفارشی دو قبضه به شماره ۷۳۳۲۷ به دادستان دیوان کیفر داده بودم، خدمت جنابعالی تقدیم گردید و همانطور که انتظار می‌رفت، طبق دستور مأموری به نام آقای حسینی جهت رسیدگی اعزام شد. مأمور مذکور به پیروی از اصل کلی، تحت تأثیر تطمیع پول و زمین و سایر وعده‌های عصار قرار نگرفت، ولی از طرف آقای پرویز ثابتی مدیرکل سازمان امنیت - که نامش در اعلام جرم مذکور آورده شده بود و زمینی از اوقاف دریافت نموده و به مبلغ یک میلیون ریال فروخته بود- تحت فشار قرار گرفت. تا جایی که اجازه اتمام رسیدگی به کارهایش را به او ندادند و در وسط کار، بدون اخذ نتیجه مطلوب احضارش کردند و در وسط کار بدون اخذ نتیجه مطلوب احضارش کردند... البته برکشیدن ثابتی در سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، خانواده او را نیز از مواهب مناصب اقتصادی بی‌نصیب نگذاشت. برادرش هوشنگ ثابتی در ۳۰ بهمن ۱۳۵۴، مدیرعامل سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران شد. راننده همسر پرویز ثابتی که استوار ارتش بود، در جریان یک بگومگو در فروشگاهی در خیابان جردن و در حضور همسر او، جوانی را کشت که قتل غیرعمد تشخیص داده شد و در دادگاه بدوی، به ۱۰ سال زندان محکوم شد و در مرحله تجدید نظر، به شش سال کاهش پیدا کرد و همچنان در زندان بود که ثابتی ایران را ترک کرد! 
 
 سیاهه‌ای از اموال خارج شده و نشده ثابتی از ایران
در اسناد و مکاتبات دادستانی انقلاب اسلامی و بنیاد مستضعفان، گزارشاتی گویا از اموال پرویز ثابتی وجود دارد. مرکز اسناد انقلاب اسلامی پس از انتشار مصاحبه نامبرده با شبکه من و تو، شمه‌ای از آن‌ها را با تحلیلی گویا، به شرح ذیل منتشر کرده است: 
«ثابتی در ۹ آبان ۱۳۵۷ از ایران خارج شد و چنانکه در کتاب خاطراتش در دامگه حادثه گفته، اول به پاریس رفت و بعد به هاوایی! او البته فرار کرد، چه اینکه خود گوید: مرا هم ممکن بود برای راضی کردن مخالفین زندانی کنند که اگر مانده بودم، قطعاً می‌کردند!...، اما او که در سال ۱۳۴۷ در خانه برادرش ساکن بود، ۱۰ سال بعد که از ایران خارج شد، میلیون‌ها تومان پول از ایران خارج کرد و چند باب خانه در بهترین مناطق تهران داشت. طبق اعلامیه جامعه کارکنان بانک مرکزی ایران در آستانه انقلاب، پرویز ثابتی جزو مقامات نظام پهلوی بود که طی ماه‌های شهریور و مهر ۱۳۵۷، ارز غیربازرگانی را از طریق بانک‌های مختلف به خارج می‌فرستاد. ۱۳۵ میلیون تومان در آن سال که با تبدیل ارزش ریالی آن (با محاسبه‌گر بانک مرکزی) معادل ۶۳۵/۶۴۹/۸۷۸/۶۳۰ تومان امروز می‌شود! در دهم اردیبهشت ۱۳۵۸، دادستان کل انقلاب حکم جمع‌آوری مدارک و اتومبیل پرویز ثابتی را صادر کرد. اتومبیل او ماشین سواری مدل چروکی چیف و ب. ام؛ و مدل۵۱۸ بود. در سال ۱۳۶۴، بنیاد مستضعفان نتیجه اقدامات انجا‌م‌شده پیرامون مصادره اموال پرویز ثابتی و اقارب درجه اول او را، به دادیاری اجرای احکام دادسرای انقلاب اسلامی اعلام کرد که طبق آن مشخص شد او مالک این اموال است:
۱- منزل دو طبقه به مساحت ۲۱۷ مترمربع، واقع در نیاوران، جمشیدیه. 
۲- ملک واقع در اقدسیه، خیابان بیمارستان، کوی شهید چمران، به مساحت ۴۶۸۰ مترمربع. 
۳- دو قطعه زمین واقع در شهرک غرب، فاز متفرقه، قطعات ۲۲۱۰ و ۲۲۱۳ به نام پریسا ثابتی (دختر پرویز ثابتی). 
۴- اتومبیل ب. ام؛ و مدل ۷۸، متعلق به نسرین غفارپور همسر. 
۵- یک قطعه زمین به مساحت ۵۲۵ مترمربع، در شهر بندرترکمن. 
البته پردیس ثابتی زمین شهرک غرب را، در ۲۱/۳/۵۷ به سفارت امارات متحده عربی فروخت. مدعی مبارزه با عوامل فساد رژیم پهلوی در دوران حضور در ساواک (طبق گفته خودش)، با این میزان اموال خارج‌کرده و برجای‌مانده از ابتدای انقلاب تا امروز، در ایالات‌متحده سکونت دارد. کارمندی که با اجاره‌نشینی و حقوق روزمزد، کار خود را در ساواک شروع کرد و ۲۰ سال بعد با دو ملک گرانبها و دو قطعه زمین و ماشین و به پول امروز ۶۳۰ میلیارد و ۸۷۸ میلیون تومان ارز، از ایران فرار کرد!....»
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
جمشید نوری
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۱۳ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۱
0
0
ممنون که گفتید وفهمیدیم
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار