خاطراتی از شهید سیدرضی موسوی در گفتوگوی «جوان» با یکی از همرزمانش
سال ۱۳۷۰ قرعه به نام ما افتاد تا به لبنان برویم. تعدادی از دوستان دوران دفاع مقدس بودیم که از کاشان و اصفهان به تهران رفتیم و در پادگان امام علی (ع) آموزشها و جلسات توجیهی را پشت سرگذاشتیم. بعد به سمت سوریه پرواز کردیم. هواپیمای ما که در فرودگاه دمشق فرود آمد، تعدادی از بچههای حاضر در آنجا به استقبال ما آمدند تا هماهنگیها را صورت دهند. یک نفر آنجا به چشم میآمد