سرويس انديشه جوان آنلاين: چنانچه در تاریخ فقه و استعمال این واژه در عهد معصومین نظر بیفکنیم، میتوانیم دریابیم واژه فقه و فقاهت در عصر پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) رواج داشته است و با توجه به اینکه خود «فقه» برگرفته از عبارت قرآنی متداول «تفقه» است طبیعتاً در بیان ائمه نیز این کاربرد مشهود است، اما آنچه حائز اهمیت است نوع کاربرد قرآنی واژه فقه و نسبت آن با انگاشت کنونی از فقاهت است و اینکه ائمه معصومین (ع) با کدام رویکرد این لفظ را استعمال مینمودهاند. فقه در فرهنگ قرآنى به همان معناى لغوى، یعنى بصیرت و ریزبینى و ادراک دقیق -در مجموعه دین نه فقط احکام- استفاده شده است. در این کاربرد فقیه نیز به کسی گفته میشود که به مجموعه مسائل و مفاهیم دینى اعمّ از اعتقادات، اخلاق و احکام، آگاهی لازم را داشته باشد و اسلامشناس به معنای جامع کلمه باشد.
استفاده از واژه فقه در معنی عام
این نکته، خصوصاً با ملاحظه روایات فریقین (دو مذهب شیعه و سنی) که ویژگىهایى را براى عنوان «فقیه» ذکر مىکند و آثار و نشانههایى را براى «فقه» برمىشمرد، قابل باور است، ویژگىها و نشانههایى که قطعاً به صرف آشنایى با احکام حلال و حرام و تفریعات طلاق، لعان، بیع و اجاره، بدون فراگیرى معارف و معیارهاى اخلاقى، حاصل نمىگردد، نظیر برخی روایات زیر که این واژه را در کاربرد عام استفاده کردهاند:
- نگه داشتن مردم و مخاطبان در حالت خوف و رجا و مأیوس نساختن آنان از رحمت خدا و ایمن نساختن آنها از مکر و سخط خدا؛ (الفقیه کلّ الفقیه من لم یقنّط النّاسَ من رحمة الله و لم یؤْیسْهم من رَوْح الله عزّ و جلّ و لم یؤْمِنْهم من مکرالله.)
- زهد در دنیا و رغبت به آخرت به همراه تمسّک به سنّت نبى اکرم؛ (إنّ الفقیه حقّ الفقیه الزاهد فى الدنیا، الراغب فی الاخرة، المتمسّک بسنّة النّبی.)
- زهد در دنیا و رغبت به آخرت به همراه بصیرت در دین و مداومت بر عبادت پرورگار؛ (انّما الفقیه، الزاهد فى الدنیا، الراغب فى الآخرة، البصیر بأمر دینه المداوم على عبادة ربّه.)
- مخالفت با بدکاران در راه خدا و آشنایى با حیلهها و آفتهاى نفس خویش؛ (لا یفقه العبد کلّ الفقه حتّى یمقُت النّاس فی ذات الله و حتّى لا یکون أحد أمقت من نفسه.)
البته روایات محدودی نیز وجود دارند که در آنها فقه تا پیش از امام صادق (ع) فقط در معنی متداول و خاص که همان استنباط احکام است به کار رفته است. ازجمله روایت منقول از امیرالمؤمنین (ع) که فرمودند: «الفقه ثمّ المتجر، فإنّ من باع و اشترى و لم یسئل عن حلال و حرام ارتطم فی الرّبا»؛ اوّل فقه سپس تجارت، کسى که به سراغ خرید و فروش رود بدون آنکه از حلال و حرام بپرسد و آگاه شود در ربا غوطهور مىشود؛ لذا با بررسی روایات فوق و بسیاری از احادیث مشابه، میتوان به این نتیجه رسید «فقیه» در بیان اهل بیت بیشتر حمل بر معنای عام این کلمه و همارز تعمقگری در دین است. به عبارتی آیات و روایات فقیه را به فرد «اسلامشناس» و «دینشناس» اطلاق میتوان نمود. این معنای عام و خاص در مجموعه روایات منقول از شیعه و عامه وجود دارد و در دوران صحابه و سلف شایع بوده است. از میان علمای شیعه و اهل سنت نیز به ترتیب شهید ثانی و ابوحامد غزالی این نکته را توجه دادهاند که در قالب روایات و مسندها، فقه در همین معنی عام به کار رفته است. درواقع در طول این اعصار، کلیه علوم شرعى یعنى علم کلام، علم اخلاق و علم احکام، از هم جدا نبود و لذا عالم و فقیه دینى به کسى گفته مىشد که از اعتقادات و اخلاقیات و فروع فقهى یکجا و در زمان واحد، آگاهى داشته باشد.
این وضعیت تقریباً تا دوران امام صادق (ع) کمابیش ادامه دارد و در محاورات عامیانه و کاربست توسط مؤمنان نیز همین منظور استیفاد میشده است. در دوران بسط معارف اهل بیت که از زمان حضرت باقرالعلوم (ع) آغاز و در دوران امام جعفر صادق (ع) به اوج رسید، معارف دینی نیز رفته رفته به سمت تخصصی شدن رفته و علومی ذیل دینشناسی پدیدار شد که شناخت و استنباط احکام یا همان علم فقه یکی از آنان بود.
فقه شیعه از همین زمان و به واسطه مدرسه فکری امام صادق و شاگردان فقیهی که تربیت نمود، به جنبههای صدور فتوا و و تشخیص مسائل و احکام آنها به عنوان شاکله علم فقه توجه ویژهای کرد و حتی امام صادق (ع) برخی از شاگردان خود را که توان اجتهاد و استنباط احکام را داشتند به عنوان نماینده تامالاختیار خود در مسائل فقهی به مردم برخی از مناطق معرفی نمودند.
در چنین زمانى است که علوم اسلامى بر اثر گسترش و تکاملى که یافته بود از هم جدا مىشود و امام صادق (ع) در هر علمى از علوم دینى شاگردانى خاص، تربیت مىکند و درخصوص علمِ احکام، کسانى، چون زراره و محمّد بن مسلم را پرورش مى دهد و واژه فقه چه در لسان روایات و چه در لسان متشرّعان بر اثر کثرت استعمال درخصوص احکام فرعى، بهتدریج، حقیقتى دیگر مىیابد. تا جایی که ثمره زحمات ایشان مکتب فقه جعفری را به وجود آورد. در مذهب شیعه و فقه جعفری اصلیترین منابع استنباط احکام در چهار طریق زیر خلاصه میشود:
کتاب: بسیاری از اصول و فروع احکام را میتوان از قرآن کریم استنباط نمود و در تشخیص مسائل بدان رجوع کرد. طبعاً قرآن به عنوان بزرگترین میراث وحی، در همه حوزههای مرتبط با معارف دینی از جمله فقه، معتبرترین منبع قابل استفاده برای فریقین محسوب میگردد.
سنت: سنت پیامبر مجموعه اعمال و گفتار ایشان در طول حیات است. تقریباً در تمامی مذاهب اهل سنت و شیعه در کنار قرآن به عنوان منبعی برای استنباط احکام تلقی شده است و مهمترین علت استناد به این منبع خود قرآن است که پیامبر و اعمال وی را منطبق با وحی و از روی عصمت میداند. البته شیعیان از آنجا که علاوه بر پیامبر اکرم (ص) اهل بیت (ع) ایشان را نیز شامل عصمت میدانند، در صورت مشخص شدن استحکام و ثقه بودن روایات صادر شده از ناحیه ائمه معصومین (ع) در صدور فتوا از این منابع نیز کمک میگیرند.
عقل: شیعه به عنوان مجتبی خردگرا غالباً در طول تاریخ و در استنباط احکام غیرمنصوص ارجاع به عقل و روشهای برهانی داده است. به طوری که فقیه میتواند با مدارک و شواهد مستخرج از اصول احکام در آیات قرآن و روایات اهل بیت به نتیجهگیری و صدور فتاوای جدید در مسائل مستحدثه اقدام نماید.
اجماع: در تشیع، حجیت اجماع برای احکام شرعی، مستلزم دو امر است: یکی اینکه اجماع، اجماع قدمایی باشد که عصرشان قریب عصر ائمه معصومین (ع) بوده و احتمال مصاحبت آنان با اصحاب ائمه (ع) داده شود، تا آن اجماع، کاشف از ثبوت حکم در زمان آن بزرگوران (ع) باشد، اما اگر اجماعی بین متأخرین از علما منعقد شده است، موجب ثبوت حکم نشده و ارزشی نخواهد داشت؛ دوم آنکه در موردی که اجماع برای آن منعقد شده است، مدرک معتبر وجود نداشته باشد، والّا رجوع به اجماع معنا ندارد. از همین جهت که توجیه اجتماع مشخص شدن تداول یک حکم در عصر معصومین و موافقت -یا عدم مخالفت ایشان با این امر- بوده است، میتوان اجماع را ذیل همان سنت برشمرد.
منابع اجتهاد در فقه اهل سنت
با توجه به تکثر مشارب فقهی در میان اهل سنت میتوان بنا بر پذیرش خود عامه از چهار مذهب اصلی، چهار طریقت فقهی را استنباط نمود که عبارت است از: فقه حنفی، فقه مالکی، فقه شافعی و فقه حنبلی.
فقه ابوحنیفه
ابوحنیفه که نخستین پیشوا در بین چهار مذهب اهل سنت است، نخستین بنای اجتهادی در فقه اهل سنت را به جای گذاشت. در نگاه ابوحنیفه، فقه به «مطلق شناخت نفس و آنچه به نفع و ضرر آن است» تعریف مىشود.
وی به تفکیک محتوای دین در حوزه اعتقادات، اخلاق و احکام میپردازد و عقاید را در کتابش به همین نام، «فقهالاکبر» میخواند و آن را از «فقهالاصغر» که دربرگیرنده احکام است مجزا مینماید.
در فقه حنفی، منابعی که برای اجتهاد توسط مجتهد مورد پذیرش قرار میگیرند عبارتند از: کتاب، سنت متواتر، عرف، قیاس، استحسان، اقوال صحابه و اجماع صحابه.

کتاب و سنت با تعاریف و تمایزات پیشتر گفته شده در میان شیعیان نیز متداول است، اما یکی از نکات مهم در فقه حنفی، حجیت بخشی شرعی به نظر عرف در استنتاج احکام و استخراج فتواست.
موضوع دیگر که به عنوان منبع اجتهاد در فقه حنفی در نظر گرفته شده است، قیاس است. در اصطلاح فقه، قیاس به معنای جاریکردن حکم شرعی یک موضوع بر موضوعی مشابه است که حکمی درباره آن در متون دینی یافت نمیشود. به عبارتی میتوان گفت: نخستین کسی که از قیاس به صورت گسترده در فقه استفاده کرد، ابوحنیفه بود.
قیاس خود انواعی دارد که در ادامه به آن اشاره میشود. اجمالاً باید گفت: فقه شیعه نیز با اصل قیاس مخالف نیست بلکه آن را از جمله براهینی میداند که ذیل منابع شناخت «عقل» قرار میگیرد.
استحسان
همچنین استحسان در نگاه ابوحنیفه یکی دیگر از منابع اجتهاد است. معنی استحسان عمل به یکی از دو دلیل یا حجت است که قویتر باشد یا به عبارتی ترک یکی از دلایل که در مقابل دیگری ضعیفتر است. با این تعریف، گونههای مختلفی از استحسان میتوان برشمرد؛ «استحسان به نصّ و اثر» یکی از این گونههاست که در آن به دلیل وجود نص مشخص و واضح، از یک دلیل عقلی یا قیاس دست بکشیم. گونه دیگر «استحسان به اجماع» است که در آن دلیل یا قیاسی به علت وجود اجماع در مسئله کنار گذاشته میشود. در «استحسان به ضرورت» عمل به دلیل بنا به ضرورت یا اقتضایی ترک میشود. همچنین در «استحسان به مصلحت» ترک عمل به دلیل یا قیاس، به جهت مصلحت عام رخ میدهد.
مهمترین دلیل حنفیها برای تأکید بر استحسان به عنوان منبع اجتهاد آیات قرآن همچون آیه شریفه «فَبَشّر عِباد الَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ احسَنَه» است.
البته علمای شیعه که به عنوان حجت شرعی برای اجتهاد بر استحسان تأکید نمیکنند، در نقد به برداشت از آیه فوق معتقدند مفاد این آیات، پیروى از آنچه خود نیکو مىپندارید نیست، بلکه آن است که از احسن پیروى کنید که راه تشخیص آن موافقت کتاب و سنّت است.
گروهی از علمای شیعه نیز آن گروه از استحسان است که ترک دلیل عقلی به خاطر قول شارع را میپذیرند چراکه احکام، تابع مصالح و مفاسدى است که شرع آن را تعیین مىکند و عقل بشر به آن نمىرسد، امّا پیروى از آنچه مردم، نیکو مىپندارند چیزى جز حکم به میل و هوا نیست.
فقه مالکی
مالک بن انس، از شاگردان امام جعفر صادق (ع) از دیگر بنیانگذاران تفکر فقه اجتهادی در میان اهل سنت است. اثر مهم فقهى مالک کتاب «الموطأ» است. مالکیها در جهانبینی غالباً اشعری مسلک هستند.
مالک در منابع اجتهادی که برای فقها برمیشمرد، علاوه بر کتاب، سنت، فتاوى صحابه، اجماع، قیاس منصوصالعله، استحسان، مصالح مرسله و استصحاب، عمل اهل مدینه را نیز در زمره منابع دینى یاد کرده است.
فقهای مالکی، کتاب، سنت، قول صحابی، اجماع اهل مدینه، مصالح مرسله و قیاس منصوصالعله را به عنوان منابع اجتهاد پذیرفتهاند که در این میان اتکا به قول صحابی به واسطه اینکه با برداشت از آیات همه صحابه را نیز جزو رستگاران میدانند حائز اهمیت است.
اجماع اهل مدینه
منظور از اجماع اهل مدینه توسط مالکیها این است که اگر همه اهل شهر مدینه بر امری اتفاق نظر کنند و هیچکس مخالف نباشد، میتوان صحت یک فتوا را استخراج نمود. دلیل این موضوع از نگاه مالکیان، آگاهتر بودن مردم این شهر به احکام اسلامى است، زیرا مدینه محل نزول وحى، دارالهجره، مرکز حدیث، شهر صحابه و انصار و مجمع فقها بوده است. ایشان به این روایت پیامبر (ص) اشاره میکنند که فرمود: «بدانید که مدینه، چون کوره آهنگرى است که ناخالصىها را مىزداید و خالصها را عرضه مىدارد و مردم را پاکیزه مىسازد.»
قیاس منصوصالعله
این نوع قیاس که مورد استفاده مالکیان در اجتهاد است بر این پایه است که هرگاه حکمی از راه نص معتبر در اختیار مجتهد قرار گیرد و در آن نص، علت حکم نیز به صراحت یا به اشاره بیان شده باشد، مجتهد میتواند با تشکیل قیاس درصدد تسری حکم اصل به فرع دیگری برآید. به عنوان مثال اگر شارع مقدس بگوید «لا تشرب الخمر لانه مسکر»؛ (خمر را تحریم کند و بگوید علتش مسکر بودن است) مجتهد میتواند این حکم را به آبجو یا سایر مسکرات جدید نیز تسری دهد. در این صورت وی قیاس منصوصالعله تشکیل داده است. در میان علمای شیعه نیز، اغلب این نوع قیاس را به عنوان برهان عقلی معتبر دانستهاند و از آن جمله علامه حلی است.
مصالح مرسله
مصالح مرسله به عنوان یکی دیگر از مصادر فقهی اهل سنت، از منابع جائز اجتهاد نزد مالکیهاست که نزد بعضی از مذاهب اهل سنت برای استنباط احکام شرعی پذیرفته شده است.
مصالح مرسله به معنای حفاظت یا دفع ضرر در مواقع خاص از دین، نفس و عقل مال و نسل انسانهاست. از این دیدگاه اصطلاح، به معنای محافظت از مقاصد شارع میآید.
از مهمترین مقاصد شارع و شریعت، حفظ دین، نفس، عقل، نسل و مال انسانها است.
هر چیزی که سبب حفظ این مقاصد شود مصلحت و هرچه سبب از بین رفتن آنها گردد، مفسده است.
مصالحی که شارع نسبت به اعتبار یا الغای آنها سکوت کرده و هیچ یک را تصویب و امضا ننموده است.
اگر بخواهیم به مثالی براین منبع اجتهادی رجوع کنیم، میتوانیم جنگی را نام ببریم که بین سپاهیان و هرگاه بین مسلمین و کفار جنگی درگیر شود و، چون تنور حرب زبانه کشید سپاهیان دشمن جماعتی از مسلمین را اسیر کنند و آنها را مانند سپر در پیش دارند و آماج شمشیر سازند و ما یقین داشته باشیم که اگر اسیران مسلمان را هدف تیر قرار ندهیم و نکشیم همه مسلمین به قتل میرسند و دیارشان به وسیله کفار اشغال میگردد. در اینجا میتوان گفت که کشتن اسیران مسلمان دارای مصلحت است.
این نوع اجتهاد نیز از نظر امامیه دارای خلأ فراوان است و نمیتواند منبع اجتهاد قرار گیرد.
عدم حجیت مطلقاً چنانکه جمهور شافعیه برآنند و نیز امامیه به طوری که صاحب قوانینالاصول مینویسد این قول را اختیار نمودهاند.
منابع اجتهاد میان فقهای شافعی و حنبلی
فقهای شافعی، از کتاب، سنت، اجماع، قیاس مستنبطالعله، قیاس تشبیه و تمثیل به عنوان منابع اجتهاد نام میبرند و فقهای حنبلی نیز، منابع اجتهاد را کتاب، سنت، قیاس منصوصالعله، قیاس تشبیه، تمثیل و فتاوای صحابه میدانند.
حکمی که علت آن ذکر نشده باشد و از طریق آرا و نظر به وجود آید به این قیاس، قیاس مستنبطالعله یا اجتهاد قیاسی گفته میشود. علمای امامیه این قیاس را حجت نمیدانند.
در قیاس مستنبطالعله علت حکم در «اصل»، نیامده است، اما فقیه علت آن را حدس زده است. نام دیگر این قیاس، قیاس خفی است.
با توجه به انواع مختلف قیاس، مسئله اصلی مورد اختلاف در آن، قیاس مستنبطالعله است که امری ظنی است.
عقل، علیت را از کلام شارع استنباط مینماید، مانند آن که مجتهدی ظن پیدا کند که علت تعلق زکات به گندم این است که گندم یک غذای عمومی است -مصرف عام دارد- آنگاه برنج را به آن، قیاس کند و بگوید:، چون برنج نیز یک غذای عمومی است پس باید مشمول حکم زکات گردد.