
مهران ابراهيميان
تلاشهاي زيادي شده تا ربيعي در كابينه بعدي بماند و اخبار نیز همچنان حاكي از تلاشهاي دوامدار و ادامهدار در اینباره است، با اين حال هنوز به درستي جوانان و بیکاران و حتی خبرنگاران متوجه نشدهاند اساساً لفظ واژه كار در پست وزارتي ايشان، الزامي ايجاد ميكند يا نه؟
به عبارت بهتر آيا با وجود در اختيار داشتن يارانهها و دستگاه عريض و طويل در استانها و همراهي كردن تمام قد تأمين اجتماعي و سازمانهاي بازنشستگي، اساساً ميتوان وزير را يك سياستگذار در حوزه ايجاد اشتغال و كار دانست يا نه؟
عليالقاعده اگر بخواهيم بر عملكرد دو دولت قبلي بنگريم شانه خالي كردن از زير اين بار مسئوليت كاملاً واضح و كارنامه آنها در ارائه طرحهاي منطقي براي ايجاد اشتغال نيز خالي از اقدام عملياتي است. در دولت اول احمدينژاد نيز بيكاران و خانوادهها از آنچه به عنوان طرح ايجاد اشتغال به ياد دارند جز انحراف وحشتناك «طرحهاي زودبازده» و هشدارهاي مكرر دكتر مظاهري رئیس بانک مرکزی وقت درباره بر باد رفتن منابع بانكها نيست، اما اكنون ربيعي در برنامه خود كه جهت اخذ رأي اعتماد به مجلس ارائه داده، طرحهايي كلي را ارائه كرده كه حتماً بدون زيرساخت، مهمترين نتایج آن رانت، ايجاد اشتغال كاغذي و آماري و هدردهي منابع است.
طرحهايي مانند طرح اشتغال حمايتي، طرح اشتغال جوانان، طرحهاي مبتني بر مداخلات در تأمين مالي اشتغال محور و طرح توسعه كسب و كارهاي اشتغالمحور با تمركز بر رستههاي منتخب به تفكيك بخشها، هر يك اسامي دهانپركني است كه الزاماً پاسخ درستي به نياز واقعي در بازار كار نبوده و نخواهد شد. بنابراين به نظر ميرسد نمايندگان مجلسي كه لابد اين روزها از سوي اين وزير با واسطه يا بيواسطه در تعامل هستند، انتظار ميرود در صورت اخذ رأي اعتماد يا حين رأي اعتماد از وي تعهدي مبني بر راهاندازي سامانهاي براي شناسايي متقاضيان شغل راهاندازي كند؛ سامانهاي كه مشابه آن در تمام كشورهاي توسعهيافته موجود بوده و بازار كار، صنعت آموزش عالي و توسعه دورههاي كوتاهمدت و بلندمدت را تنظيم ميكند، به عبارت بهتر در دنياي امروز آنچه مهم است، استفاده از فناوري اطلاعات در برنامهريزي است كه ظاهراً مسئولان وزارت پر واژه «تعاون»، «كار» و «رفاه اجتماعي» تمايلي به استفاده از آن ندارند، از همين رو است كه بيشتر برنامهها به جاي مولدسازي و ایجاد شغل در برنامههاي وزير، برنامههاي معطوف به توزيع درآمد است.
بديهي است هر يك از برنامههاي خوش واژه ربيعي در حوزه اشتغال پيششرط مهمي به نام داشتن اطلاعات كاربردي دارد وگرنه هر يك از طرحها بدون اطلاعات دقيق متقاضيان كار حتي ممكن است به هدرروي منابع منجر شود، به عنوان مثال طرحهاي كارورزي ممكن است تنها به دليل شرايط و امتیازاتی كه براي مشاركتكننده ايجاد ميكند، مورد استقبال واقع شود، در حالي كه متقاضي خود در اين باره تخصص لازم را داشته باشد يا در طرحهايي براي جوانان و... نيز چنين حفرههاي هدر روي منابع را يافت. از سوي ديگر وجود يك سامانه قدرتمند كه توانمندي نيروهاي انساني در كشور را به صورت جزئيات بيشتر در بازار كار نشان ميدهد، ميتواند بخشي از هزينههاي زايد كارفرماها براي آموزشهاي مورد نيازش را حذف كند و بهرهوري را بالا ببرد. اما اين تمام مزایای راهاندازي يك سامانه نيروي كار در ايران نيست زيرا با وجود داشتن يك بانك اطلاعاتي قابل آناليز، ميتوان حتي مسيرهاي آموزشي را از اتلاف شديد سرمايههاي خانوار و مدركگرايي نجات داد و همه اينها تنها با راهاندازي يك سامانه ساده قابل حصول است. اگر! هدف، بالا بردن بهرهوري و برنامهريزي بر اساس اطلاعات دقيقتر در كشور و ايجاد اشتغال باشد نه ارائه بيلانكاري كه هزينهكردها و بودجههاي تخصيص را توجيه ميكند!
درج عدد و رقم و تنظيم برنامههاي خوش لحن و جا زدن آن در كنار كلمات «اهداف مندرج در برنامه ششم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي» كار سادهاي است ولي تجربه نشان داده با اين برنامههاي بيپشتوانه كه معمولاً هم با كمبود اعتبار ناقص اجرا ميشوند يا اصلاً اجرا نميشوند، هيچگاه به اهداف ايران پيشرفته و توسعهيافته و رفع نيازهاي بازار اشتغال نخواهيم رسيد.