زنگ اول: به كلاس درس پرشي اولاد آدم خوش آمديد. ما ميخواهيم در اينجا دو كلاس، يك كلاس كرده و شما را در آسمان بخت و اقبال پرواز دهيم. خود من هم استاد پروازيام. يك چيزي مثل وزير پروازي يا استاندار پروازي يا مدير پروازي! اول شما بايد بدانيد جايي كه ميخواهيد از آنجا بپريد، كجاست؟ بله درست حدس زديد؛ فرودگاه! البته اولاد آدم به شما بگويد كه واژه فرودگاه بيشتر در ايران به كار ميرود و در افغانستان «ميدان هوايي» است. ببينم بين شما كه... البته در فارسي تاجيكي رايج در تاجيكستان به فرودگاه، خيزگه (يعني جاي برخاستن هواپيما) ميگويند. در زبان كردي به فرودگاه "Firroke xane” گفته ميشود. در زبان اولاد آدم هم هر جايي كه باند داشته باشد، فرودگاه است. اصلاً باند، محل چتربازي هم هست! شما بدون چترباز بودن نميتوانيد به بخت و اقبالتان برسيد. بابك چترباز بود. شهرام هم. دلال دكلي هم! (البته اين آخري را تركيب كردهايم شده است دلاك).
بنابراين شما شاگردان خلف اولاد آدم براي پريدن بايد فرودگاه را بشناسيد و براي شناختن فرودگاه بايد باند را بشناسيد و براي شناختن باند بايد هر روز بياييد به كلاس درس اولاد آدم! بله! به ادامه مباحثمان گوش كنيد چون يك وقت ممكن است شوراي شهر براي خنده شما مصوبهاي بگذراند و به باندبازي پايان دهد! شايد بعد باز مصوبهاي بگذراند و مصوبه خود را ملغي كند. شايد هم.... بگذريم! داشتم ميگفتم: در حالي كه فرودگاههاي كوچك ممكن است از باندهاي پروازي كوچك (يك الي دو كيلومتر) خاكي يا شني ساخته شده باشند، فرودگاههاي بزرگي كه براي پروازهاي بينالمللي مورد استفاده قرار ميگيرند معمولاً داراي باندهاي آسفالتي و بلندي هستند كه طول آنها به چندين كيلومتر ميرسد. پس فرودگاه جاي بچه بازي و خاك بازي نيست. يك محل بزرگ است. اصلا يك محله بزرگ است. اصلاً قسمتي از شهر است. اصلا شهر به ضميمه فرودگاه است. اصلاً يك فرودگاه داريم كه يك كشور دارد! مثل همين فرودگاه مهرآباد خودمان!
حالا چرا مهرآباد؟ اولاد آدم كه ديرينهشناس خوبي است علتش را به شما ميگويد. (البته نه با اين خاطر كه با وجود اعلام شوراي شهر تهران مبني بر خارج شدن طرح انتقال فرودگاه مهرآباد از دستور كار اين شورا عملا طرح تعطيلي اين فرودگاه 70 ساله به اغما رفته است، بلكه به اين خاطر كه مديرعامل شركت فرودگاههاي كشور رسما اعلام كرده نه تنها اين انتقال صورت نميگيرد كه حتي صحبت از آن نيز غيرمنطقي است.) ميبينيد. ما با توجه به چتربازيهاي متعدد در عرصه اقتصاد و اختلاس به باندهاي بيشتري هم شايد احتياج داشته باشيم!
از لابهلاي دفترچه خاطرات اولاد آدم: يادم ميآيد كه جايي نوشته بودم نام اصلي اين منطقه يا نام اصلي روستاي مهرآباد «حسينآباد» بوده. تا اينكه جزو مهريه عصمتالدوله درآمد و نام مهرآباد را بر آن گذاشتند. يادش بخير. روزگار خوبي بود. اولاد آدم يادش ميآيد كه بعدها به مناسبت خرجهاي بيرويه مهرآباد به گرو رفت و از تملك خانواده او خارج شد و دادخواهي او هم بيفايده بود و به خاطر بيمهري خويشاوندان، چنان آزرده شد كه دست از مهرآباد كشيد. (اولاد آدم در اينجا به دليل اينكه مباحث تاريخي خلطآور و مكدرآور نشود دست از خاطرهگويي ميكشد و به چتر بازي ادامه ميدهد.)
باند راست: شما اگر ميخواهيد بپريد بايد برويد به فرودگاهي كه چند باند دارد؛ باند راست، باند چپ، باند معتدل، باند استوايي، باند مركزي، نيم باند و... اما باند راست فرودگاه مهرآباد را اولاد آدم به كسي توصيه نميكند! بهسازي باند راست اين فرودگاه كه نخستين مرحله از بازسازي عوامل پروازي اين فرودگاه به حساب ميآيد در حالي كليد خورده كه احتمالاً چند سالي به طول خواهد انجاميد. از كار افتادن يكي از باندهاي اصلي اين فرودگاه قطعاً در عملكرد شركتهاي فرودگاهي تاثيري منفي گذاشته و احتمالاً به كاهش برنامههاي پروازي منجر خواهد شد. لذا به نظر ميرسد صحبتهاي جديد مديرعامل شركت فرودگاهها بيش از آنكه در راستاي كاهش گمانهزنيها صورت گرفته باشد، به شكل پيشدستانه قصد دارد شايعات احتمالي در ماههاي آينده در عملكرد فرودگاه مهرآباد را كنترل كند...
زنگ پايان كلاس: زنگ را زدند. معلوم نيست چه بلايي سر گوشم بيايد. فردا اگر كلاس تعطيل بود، بوده است ديگر! مهم اين است كه عمر باقي است! فقط موقع بيرون رفتن از كلاس شلوغ نكنيد...