مذاکرات هستهاي ميان جمهوري اسلامي ايران و گروه 1+5 به روزهاي حساس خود نزديک شده است. تيرماه در حالي آخرين مهلت به نتيجه رسيدن مذاکرات و امضاء توافق نهايي عنوان گرديده که همچنان ابهامات و مسائل بسياري در مذاکرات باقي مانده است. جنگ طرفين در صحنه ديپلماتيک درحالي ادامه دارد که برخي رفتارهاي آمريکاييها از جمله طرح نظارت کنگره بر توافق هستهاي و نيز رقابت گسترده جمهوريخواهان و دموکراتها براي بهرهبرداري انتخاباتي از اين مذاکرات ابهامات بسياري در صداقت طرف غربي در روند مذاکرات ايجاد کرده است. با توجه به سابقه رفتاري آمريکاييها و مواضع سران مقننه و مجريه اين کشور، بدبيني گستردهاي درباره پايبندي آنان به تعهداتشان از جمله در حوزه رفع تحريمها وجود دارد. آمريکاييها برآنند تا چنان عنوان سازند که ايران به دليل وجود تحريمها پاي ميز مذاکره آمده و راهکار ادامه حضور ايران پاي ميز و عدم انحراف آن از راستيآزمايي استمرار تحريمهاست.
براين اساس است که سران آمريکا مکررا ادعا ميکنند که ايران به خاطر فشار اقتصادي و تحريمها پاي ميز مذاکره آمده و در صورت توافق هستهاي نيز اين تحريمها ادامه خواهد يافت. در کنار آنچه در روند مذاکرات ميگذرد و کارشکنيها در زيادهخواهيهاي غرب يک نکته مهم قابل توجه است وآن فضاي رسانهاي غرب در بار رويکرد عربستان به تاسيسات هستهاي است. رسانههايي مانند بيبيسي رويترز، واشنگتن پست و رسانههاي صهيونيستي بر اين ادعايند که عربستان براي مقابله با تهديدات ايران به دنبال خريد تسليحات هستهاي است.
آنان حتي ادعاي توافقات عربستان و پاکستان براي فروش تسليحات هستهاي پاکستان به عربستان را مطرح کردهاند. برخي محافل رسانهاي نظير هاآرتص پا را از اين فراتر گذاشته و ادعاي لزوم ارسال سلاح هستهاي از رژيم صهيونيستي براي عربستان را مطرح کردهاند.
با توجه به اين شرايط اين سئوال مطرح ميشود که چرا محافل رسانهاي و سياسي غربي، عربي و صهيونيستي اين روزها بر رويکرد هستهاي عربستان اصرار داشته و تلاش دارند تا چنان القاء سازند که رقابت عربستانها ايران به حوزه هستهاي رسيده و تهديدي براي امنيت منطقه شده است؟
در پاسخ به اين پرسش پيش از هر چيز بايد به اين نکته مهم توجه داشت که جهانيان بر ماهيت صلح آميز هستهاي ايران اذعان دارند لذا ادعاي تاثير مذاکرات هستهاي و يا توان هستهاي ايران بر رويکرد عربستان به سلاح هستهاي امري واهي است. در طول چند دهه حيات انقلاب اسلامي جمهوري اسلامي هيچ کشوري را تهديد نکرده و همواره نقش محوري در برقراري ثبات و امنيت در منطقه را داشته که نمونه آن را در مبارزه با تروريسم و حمايت آن از مقاومت در برابر رژيم صهيونيستي ميتوان مشاهده کرد. براين اساس دلايل برجستهسازي رويکرد عربستان به سلاح هستهاي بايد ابعادي فراتر از موضوع ايران داشته باشد. نخستين مسئله آن است که غرب تلاش دارد تا نگاه افکار عمومي را از نقش منفي رژيم صهيونيستي و آمريکا در منطقه به مسائل حاشيهاي سوق دهد. آنچه آنان طراحي کردهاند برجستهسازي ادعاي تقابل درون جهان اسلام است چنانکه اوباما درباره داعش در منطقه ميگويد، اين گروهها به دليل تقابل ميان شيعه و سني در منطقه ايجاد شده و کشورهاي اسلامي بايد با کنار نهادن اختلافات نقش خود را در امنيت منطقه ايفا نمايند.
غربيها که اختلافافکني ميان شيعه و سني را اساس برنامههاي خود دارند برآنند تا با برجستهسازي نام ايران و عربستان به عنوان محورهاي شيعه و سني چنان وانمود سازند که منطقه درگير بعد جديدي از رقابت درون جهان اسلام است و راه مقابله با آن نيز حضور نظامي غرب است. به عبارتي غربيها با اين ادعاها برآنند تا نظاميگري و دخالت خود در منطقه را اجرايي سازند در حالي که همزمان بر پرونده سياه خود و رژيم صهيونيستي در ايجاد بحرانهاي منطقه سرپوش ميگذارند. لازم به ذکر است در نشست بازنگري انپيتي اکثريت کشورها خواستار مقابله با تهديدات هستهاي رژيم صهيونيستي شدند حال آنکه غربيها با برجستهسازي رقابت هستهاي ايران و عربستان سعي در حاشيه راندن اين اصل و نجات رژيم صهيونيستي بازخواست جهاني دارند.
نکته بسيار مهم آنکه غربيها يک فريبکاري بزرگ ديگر نيز صورت ميدهند و آن اينکه به جاي مقابله با عربستان به عنوان جوينده سلاح هستهاي بر لزوم نابودسازي فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران تاکيد دارند که خود سندي بر واهي بودن ادعاي دلسوزي آنان براي امنيت هستهاي منطقه است. از اين جالبتر آنکه غرب در برابر تهديدات هستهاي رسمي صهيونيستها عليه ايران و منطقه سکوت کرده و به جاي خلع سلاح رژيم صهيونيستي بار ديگر اصل نابودي حقوق هستهاي ايران را مطرح ميسازند. به عبارتي آنها چه در برابر رويکرد عربستان به سلاح هستهاي و چه تهديدات هستهاي رژيم صهيونيستي يک اصل را پيگيري ميکنند و آن نابودي حقوق هستهاي ايران است. به عبارتي آن پيرو نظريه معروف بستن سنگ( ايران) و آزاد گذاشتن سگ( رژيم صهيونيستي و ارتجاع عربي) هستند که دورويي و عدم صداقت آنان را در باب امنيت هستهاي منطقه آشکار ميسازد.