زن در جایگاه انسان، محور توسعه و از ارکان اساسی آن است. توسعه ایدهآل توسعهای است که موقعیت انسانی و طبیعی زن را لحاظ کرده و تفاوتهای او را با مرد به فراموشی نسپارد و نقشهای متناسب با ویژگیهای او را در نظر بگیرد. نقش زن در فراهم آوردن محیط سالم خانوادگی، فراهم آوردن فضای سالم برای تربیت نسل فعال و کارآمد و حضور فعال و تأثیرگذار در عرصه سرنوشت اجتماعی، از نقشهای مهم زنان در توسعه اسلامی است.
رویکرد تمدن گرایی تحقق دین در متن زندگی زنان مسلمان را در گروی داشتن مدلهای مطلوب مدیریت و برنامهریزی اجتماعی و طراحی روشن برای توسعه همهجانبه جامعه زنان بر بنیادهای ارزشی و فرهنگی اسلام و در راستای اهداف و مقاصد عالیه شرع و عقل میداند.
رویکرد تمدنگرا همزمان خواهان کارآمدی دین و نقش توسعهای آن در حوزه زنان هستند، اما بر این عقیدهاند که کارآمدی و توسعه باید در راستای اهداف و ارزشهای اصولی اسلام تعریف شود. این دیدگاه به جای پیشرفت صرفاً ظاهری و مادی، به دنبال تحقق توسعه همهجانبه زنان بر بنیاد حقایق و ارزشهای متعالی دینی است. از اینرو است که مدرنیستهای اسلامی اولیه همچون محمد عبده ادعا کردهاند که اسلام اولین اجتماعی بود که برابری کامل زن با مرد را به رسمیت شناخت. حسن بنا و سید قطب بیان کردهاند که اسلام زنان را از بهرهبرداری از جنسیتشان که در سرمایهداری غربی است، محافظت مینماید.
«زنان از نظر اسلام، نقش حساسی در بنای جامعه اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدی ارتقا میدهد که او بتواند مقام انسانی خود را در جامعه باز یابد و از حد شیء بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدی میتواند در ساختمان حکومت اسلامی مسئولیتهایی به عهده بگیرد.»
از شاخصههای اساسی توسعه بر مبنای دیدگاه اسلامی، تبیین نقش و جایگاه خاص زن و مرد بر اساس ویژگیهای طبیعی آنهاست. در دیدگاه جهانبینی اسلامی، تفاوت جنسیت زن و مرد، آن دو را برای کارکردهایی خاص مناسب کردهاست که قرار گرفتن هر یک از دو جنس در مدار متناسب با آفرینش خویش (تناسب تکوین و تشریع) موجب میشود تا زن و مرد به کمال و رشد صحیح دست یابند. ازاینرو، ضمن تأکید بر وجود عرصههای مشترک و مسئولیتهای خانوادگی و اجتماعی مشترک برای زن و مرد، میبایست تفاوتهای زن و مرد را در ایفای نقشهای خانوادگی و اجتماعی مورد توجه قرار دارد. در سیاستگذاریهای نظام اسلامی در راستای توسعه مطلوب، میبایست زنان و مردان را در نقشهایی که کارآمدیهای متناسب با ویژگیهایشان دارد بهکار گرفت و آنان را از برابری و تشابه در نقشها پرهیز داد که این تشابه به ضرر فرد و جامعه و خود زنان و مردان خواهد بود.
زن به عنوان همسر و مادر، بدون تردید دارای نقشهای متفاوتی نسبت به مرد به عنوان همسر و پدر است، ولی این دو نقش در عین حال، کاملاً مکمل یکدیگرند؛ چنانکه زندگی به همان اندازه که امکان جایگزینی آنها با یکدیگر را ندارد به هر دوی آنها نیاز دارد. اینک میتوان نتیجه گرفت که زن به این اعتبار، دارای تأثیر فراوانی بر روند توسعه نیز هست و بهرغم تعدد علل و عوامل توسعه (علل فاعلی، علل غایی، علل صوری و علل مادی)، بیشترین تأثیر را در این میان بر جای خواهد گذارد، زیرا زن میتواند در عرصههای مختلف به خوبی ایفای وظیفه نماید. به عنوان مثال به موارد زیر اشاره میکنیم:
۱. فراهم آوردن محیط سالم خانوادگی: اگر زن در این امر موفق باشد، میتواند شالوده جامعه انسانی سالم، دارای اعتماد به نفس، امیدوار به آینده و مصمم را بنا نهد. در غیر این صورت، جامعه به لحاظ عاطفی، ناپایدار و به لحاظ معنوی، متزلزل خواهد بود و زمینه گسترش تبهکاری و رخوت و کاهلی در آن فراهم میشود و به تدریج ویژگیهای خلاق خود را از کف میدهد. همسر و مادر خوب، قوام زندگی خانوادگی خوب را تشکیل میدهد و این به نوبه خود قوام و دوام جامعه خوب را (آنچنان که متون اسلامی نیز بر آن تأکید دارند) تضمین میکند.
۲. فراهم آوردن فضای مناسب برای تربیت نسل فعال و کارآمد: پیش از این گفتیم که انسان خوب، محور توسعه است. چنین انسانی نیازمند روند تربیتی ـ پرورشی مداومی است که نیروهای سازنده او را به منصه ظهور برساند و توان درونیاش را عیان کند. این مهم نیز خود به خود صورت نمیگیرد، بلکه نیازمند روند تربیتی و فضای پرورشی مناسبی است. تردیدی نیست که زن مهمترین تأثیر را در پرورش عناصر انسانی دارد و آنچنانکه میگویند در پشت هر مرد بزرگ، زن بزرگی قرار دارد و چه بسیارند بزرگ زنانی که در تاریخ پرفراز و نشیب ما حضور داشتهاند.
۳. فراهم آوردن فضای شورانگیز عاطفی با استفاده از استعدادهای طبیعی زن در برآوردن این نیاز ضروری انسان از یک سو و ایجاد حالتهای عاطفی مورد نیاز برای گذر از دشواریها و موانع و ایجاد توسعه اجتماعی پایدار از سوی دیگر: جامعهای که فاقد چنین محیط یا فضای عاطفی و گرم باشد، جامعهای خاموش و محیط مردهای است که بهرغم پیشرفت احتمالی، در برخی عرصههای مادی، فاقد جلای انسانی مطلوب و در نتیجه ناتوان از ایجاد توسعه متعادل خواهد بود. به همین دلیل، آشکارا روشن میشود که زن در فراهم آوردن محیط شاداب و دلپذیر خانوادگی، نقش بسزایی دارد.
در این میان، فضای پدید آمده در سال ۱۳۷۵ برای تدوین برنامه ایران ۱۴۰۰، کشور را از نظر آیندهنگری و ساز و کار تدوین برنامههای بلندمدت وارد فضایی تازه کرد و تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام با ترکیب جدید و دبیرخانه آن در سال ۱۳۷۶ نیز در تداوم و بالندگی این فضا نقش بسیار مهمی ایفا کردهاست. سیاستهای کلی برنامههای توسعه به استناد قانون اساسی از سوی مقام معظم رهبری ـ پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام ـ ابلاغ میشود.