جوان آنلاین: علیرضا تقوینیا در کانال تلگرامی خود نوشت: ۲۱ آذر سال۱۳۲۵، یک روز بسیار مهم و تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران به شمار میرود. در این روز ارتش ایران پس از برتری بر فرقه جداییطلب دموکرات به رهبری پیشهوری، وارد تبریز شد و آذربایجان را به خاک وطن بازگردانید.
اگرچه حکومت سابق از این روز همواره بهرهبرداری میکرد، اما این نکته را نباید فراموش کرد که از شهریور۱۳۲۰ تا ۲۸مرداد۱۳۳۲، محمدرضا پهلوی یک پادشاه مشروطه بود و قدرت اندکی در عرصه سیاسی داشت و مجالس و نخستوزیران آن دوره را باید تأثیرگذارترین متغیرها در شکلدهی تحولات دانست.
ریشه بحران به شکلگیری فرقه دموکرات آذربایجان در تیرماه سال۱۳۲۴ بازمیگشت، ۱۵ تیر سال۱۳۲۴، فرمان حزب کمونیست شوروی، برای اقدام به تشکیل یک حرکت تجزیهطلبانه در آذربایجان و دیگر استانهای ایران شمالی ابلاغ و به امضای رهبر وقت آن رسید. در پی این فرمان، میرجعفر باقروف، رئیسجمهور آذربایجان شوروی با پیشهوری دیدار و مقدمات شکلگیری فرقه دموکرات را فراهم کرد.
نکته جالب این است که جعفر پیشهوری از جمله ایرانیان وطنپرستی بود که با نشریه «آذربایجان جزء لاینفک ایران» همکاری جدی داشت و اکثراً به زبان پارسی مطلب مینوشت، اما پس از حوادثی، چون رداعتبارنامهاش در مجلس چهاردهم از سوی هواداران سیدضیاءالدین طباطبایی و برخی تودهایها، وی که فردی بهشدت قدرتطلب، توانمند و البته باهوش بود، تحت تأثیر باقروف قرار گرفت و رهبری فرقه جداییطلب دموکرات را پذیرفت و در شهریور۱۳۲۴ این دولت وابسته به همسایه شمالی رسماً آغاز به کار کرد، البته از جمله علل دیگر گرایش پیشهوری به روسها را میتوان اعتقاد قلبی به آرمان کمونیسم و شخص استالین دانست و اینگونه بود که او کورکورانه دستورات کرملین را اجرا میکرد.
در آبان۱۳۲۴، شبهنظامیان فرقه دموکرات به فرماندهی غلامیحیی دانشیان با حمایت ارتش شوروی (که بعد از اشغال شمال ایران در شهریور۲۰ هنوز نیروهایش را خارج نکرده بود) در سراسر مناطق آذربایجان پراکنده شدند و پادگانهای ارتش و مراکز حکومتی را به تصرف درآوردند و تا زنجان پیش رفتند.
مردم آذربایجان، اما با فرقه پیشهوری همراهی نداشتند که دو دلیل عمده داشت؛ اول علاقه آنان به ایران و هویت ایرانی خود و دوم گرایشات شدید مذهبی و شیعی و داشتن این اعتقاد که کمونیستها کافرند و همکاری با آنان حرام.
محمدرضا پهلوی که در تنگنا قرار گرفته بود و میدانست نمیتواند بحران را مدیریت کند، در بهمنماه۱۳۲۴ دولت را به مخالف دیرینهاش احمد قوامالسلطنه سپرد و او نیز سعی در حل مسئله آذربایجان از طریق کیاست و اقدامات دیپلماتیک کرد. نخستوزیر جدید در اولین فرصت در یک اقدام تاکتیکی برخی وزارتخانهها را به افراد تودهای سپرد تا اعتماد مسکو را جلب کند و پس از آن به دیدار استالین رفت.
قوام در دیدار با رهبر شوروی وعده امتیاز نفت شمال را در برابر خروج نیروهای ارتش سرخ از خاک ایران مطرح کرد که البته استالین به طور جدی با آن موافقت نکرد، اما پس از فشارهای امریکا، سادچیکف، سفیر شوروی در فروردینماه ۱۳۲۵ قراردادی را با قوامالسلطنه امضا کرد و پذیرفت نیروهای کشور متبوعش در قبال امتیاز مهم نفت شمال از مناطق آذربایجان و کردستان خارج شوند.
نیروهای شوروی با وعده آغاز به کار مجلس پانزدهم و تصویب امتیاز نفت شمال از سوی طرفداران قوام، چندی بعد از خاک ایران خارج شدند و ارتش نیز در اول آذرماه همان سال حمله به نقاط اشغالی و مراکز فرقه دموکرات را آغاز کرد. در اوایل کار، فدائیان و مسلحین تحت فرمان غلام یحیی دانشیان به سختی مقاومت کردند، اما جنگ اصلی در ۱۸آذرماه در قافلانکوه اتفاق افتاد. پس از یک روز درگیری شدید، ارتش ایران فاتحانه این نبرد را به سود خود خاتمه داد و درنتیجه کمر نیروهای نظامی تجزیهطلب شکسته شد و در ۱۹آذرماه پیشهوری و حامیانش دانستند که کار آنان تمام شده است. درنتیجه به همراه ۳۰هزار نفر از طرفداران فرقه به باکو و دولت باقروف پناه بردند. ارتش ایران در ۲۱ آذرماه با اقتدار و استقبال دهها هزار نفر از مردم مذهبی و وطنپرست تبریز وارد این شهر شد و رسماً آذربایجان به خاک ایران بازگشت. عاقبت کار پیشهوری، اما تلخ بود، زیرا وی در سانحه رانندگی که از سوی میرجعفر باقروف طراحی شده بود، مجروح و در بیمارستان کشته شد.
اما چرخ روزگار به ضرر باقروف، طراح تجزیه آذربایجان از ایران نیز چرخید و پس از مرگ استالین و روی کار آمدن خروشچف، او نیز به دلیل جنایاتش و دخالت در قتل ۷۰هزار نفر اعدام شد.