جوانعمران خان و طاهر خان با رهبری دو حزب تحریک انصاف و تحریک عوامی از روز استقلال پاکستان در 14 اوت جریان اعتراضی را علیه محمد نواز شریف، نخست وزیر پاکستان، به راه انداختند. این دو هواداران خود را برای تجمع در این روز فراخواندند تا از شهر لاهور به سوی اسلامآباد، مرکز پاکستان، حرکت کرده و کنارگیری نواز شریف و برگزاری زودهنگام انتخابات پارلمانی را درخواست کنند. آنها در ابتدا مقاومت ضعیف دولت برای ورود به اسلامآباد را شکستند و بعد هم توانستند به منطقه قرمز وارد شده و ساختمانهای دولتی را به اشغال خود در آورند. نواز شریف در ابتدا توجهی به درخواستهای این دو نداشت اما اكنون حاضر به همکاری شده هر چند که دیگر همکاری او برای دو رهبر مخالف اهمیتی ندارد و تنها خواسته این دو کنارگیری نخست وزیر پاکستان از قدرت است. در این میان، مسئله مهم نقش ارتش پاکستان در این ماجرا است و این که نظامیان چه میکنند.
اهداف اعتراضات
عمران خان و طاهر قادری چند هدف را برای برنامه اعتراضی خود مطرح کردهاند. یک وجه این اهداف به موضوعات اقتصادی مربوط میشود تحت عنوان فساد اقتصادی-اداری در پاکستان. این دو معترض به فساد ریشهدار اقتصادی در پاکستان هستند و البته نواز شریف را مسئول آن میدانند که نتوانسته در برخورد با این موضوع کاری انجام دهد. نکته قابل توجه در این است که ادعای فساد اقتصادی مسئله تازهای در پاکستان نیست چنان که آصفعلی زرداری، رییس جمهور پیشین، با وجود اتهامات سنگین اقتصادی و پروندههای قضایی در این مورد به مقام ریاست جمهوری پاکستان رسید. بنابراین، موضوع فساد مالی- اداری را نمیتوان دلیلی موجه در حرکت اعتراضی علیه نواز شریف دانست بلکه این موضوع بیشتر بهانهای است که بنا بر واقعیت موجود در پاکستان، میتوان هر موقعی و در مورد بسیاری افراد مطرح کرد.
شعار دیگر دو رهبر اعتراضی به افزایش حملات تروریستی طی ماههای اخیر ارتباط دارد که یک نمونه آن حمله تروریستی به فرودگاه کراچی در چند هفته گذشته بود. این موضوع نیز با توجه به تلاشهای نواز شریف برای گفتوگو با رهبران طالبان پاکستانی چندان موجه به نظر نمیرسد و اگر قرار است کسی در مورد افزایش این حملات مقصر شناخته شود باید به فرماندهان ارتش توجه کرد که با به راه انداختن جنگ در وزیرستان شمالی تروریستها را تحریک به افزایش حملات خود کردند. باید گفت که این موارد یا موردی مثل قصور دولت در ارائه خدمات عمومی مثل شبکه برق بیشتر ادعاهایی برای تهیيج احساسات عمومی است تا آن که ادعای واقعی برای سرنگونی دولت باشد.
ادعای تقلب
شاید مهمترین ادعای دو رهبر اعتراضی و به خصوص عمران خان در مورد وقوع تقلب در انتخابات پارلمانی ماه می 2013 توسط حزب حاکم مسلم لیگ شاخه نواز شریف باشد. این حزب در آن انتخابات اکثریت کرسیهای پارلمانی را برد و نواز شریف با این پیروزی توانست بعد از سالها تبعید خودخواسته در خارج از کشور پست نخست وزیری پاکستان را به دست بگیرد. عمران خان از فردای بعد از انتخابات ضمن قبول شکست مدعی تقلب در حوزههای رایگیری در شهر لاهور و سیالکوت بود و درخواست بازشماری آراء در چهار حوزه رایگیری بود اما نواز شریف چندان توجهی به این ادعا و درخواست نمیکرد. شاید بیتوجهی نواز شریف برای او نتیجه سنگین داشته زیرا عمران خان با همین ادعا جریان فعلی را به راه انداخته است و دیگر درخواست بازشماری آراء را ندارد بلکه تقلب گسترده را مفروض دانسته و معتقد به عدم مشروعیت نواز شریف است. همین امر اساس درخواست دو رهبر اعتراضی برای کنارگیری نواز شریف است و البته ادعایی است که به طور مستقیم بقای دولت را هدف گرفته است. اکنون مسئله قابل توجه این است که چگونه عمران خان نتوانست پیش از این با ادعای تقلب کاری انجام دهد اما اکنون همین ادعا کار او را پیش برده است.
سایه
سنگین ارتش
پرویز رشید، وزیر اطلاعرسانی پاکستان، در گردهمایی حزب حاکم مدعی همکاری عمران خان با ژنرال احمد شجاع پاشا، فرمانده سابق سازمان اطلاعات ارتش آی اس آی، شده است. این ادعایی سنگین است و در صورت صحت حکایت از سایه سنگین نظامیان بر جریان اعتراضات فعلی دارد. نشانههایی از نارضایتی فرماندهان ارتش و آی اس آی از نواز شریف وجود دارد. روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز خبر از نارضایتی فرماندهان ارتش در خصوص پرونده قضایی پرویز مشرف داده زیرا آنها از دستور نواز شریف در خصوص پیگرد قضایی پرونده و عدم اجازه به مشرف برای خروج از کشور خشنود نیستند. نیویورک تایمز این نارضایتی را دلیلی بر حمایت فرماندهان ارتش از اعتراضات اخیر دانسته است اما باید توجه داشت که فرماندهان به غیر از این مورد، دلایل مهم دیگری برای ناخشنودی خود از نواز شریف دارند.
نواز شریف در ابتدای کار خود اعلام کرد که در سیاست خارجه فقط گوش به پارلمان میدهد و در مورد روابط با افغانستان و هند کاری به ارتش نخواهد داشت. علاوه بر این، نواز شریف در ابتدا به طور جدی برنامه گفتوگو با رهبران طالبان پاکستانی را پیش میبرد و زیاد قائل به نقشی برای ارتش نبود تا آن که ترور حکیمالله مسعود، رهبر سابق طالبان پاکستان، توسط هواپیماهای بیسرنشین آمریکایی برنامه او را به شکست کشاند. دیدار گرم و صمیمانه نواز شریف با ناراندرا مودی، نخست وزیر هند، بعد از مراسم سوگند همتای هندی چیزی نبود که از چشمان تیزبین فرماندهان ارتش و آی اس آی پنهان بماند به خصوص با آن همه حساسیتی که به مقوله هند دارند. در مجموع، میتوان گفت که فرماندهان ارتش چندان دل خوشی از نواز شریف ندارند چنان که پیش از این و در اکتبر 1999، نواز شریف با کودتای ارتش با فرماندهی پرویز مشرف سرنگون شد.
شاید فرماندهان ارتش در شرایط فعلی چندان تمایلی نداشته باشند تا مثل سابق و به طور مستقیم نواز شریف را برکنار کنند و برکناری او از طریق اعتراضات مدنی گزینهای قابل قبول برای آنان است. آنان به این وسیله میتوانند دخالت خود را تحت پوشش این اعتراضات پنهان کنند تا چندان مورد شماتت قرار نگیرند و مثل پرویز مشرف پروندههای قضایی علیه آنان باز نشود. در طور تاریخ سیاسی پاکستان فقط یک دولت توانست دوران قانونی خود را به طور کامل تمام کند که مربوط به دوره گذشته میشود اما به نظر میرسد که نظامیان این کشور حاضر به تجدید این امر نیستند و نمیخواهند سایه خود را از سیاست این کشور دور بکنند هر چند که این سایه به بهانه اعتراضات مدنی برقرار باشد.