اين روزها، روزهايي است كه ميشود و بايد كه براي مردم جمهوري اسلامي ايران و بلكه همه مستضعفين و حقطلبان جهان از هوگو چاوز، رئيسجمهور فقيد ونزوئلا گفت و از اينكه چرا در اين سرزمين براي درگذشت رئيسجمهور يك كشور ديگر، آن هم غيرمسلمان، يك روز عزاي عمومي اعلام ميشود و رئيسجمهور ايران اين راه طولاني تا امريكاي لاتين را ميرود تا در مراسم تشييع وي شخصاً حضور داشته باشد. اين روزها، روزهايي است كه رسانههاي جمهوري اسلامي، همه آنهايي كه مقاومت و ايستادگي برابر قلدرمابي ايالات متحده را تحسين ميكنند، نميتوانند و نبايد كه فرصت پيش آمده براي معرفي يكي از رهبران جنبشهاي ضد امريكايي را از دست بدهند. اما آيا اين روزها و در ميان خبرهايي كه نام چاوز، كليدواژه اصلي آن است، حاشيهها پررنگتر از متن نشدهاند؟
سرگرم شدن به حاشيه سازيهاي يك پيام عجيب درست همين روزهايي كه فرصت گفتن از يكي از رهبران بزرگ ضدامريكايي دنياست، بسياري از اهل رسانه مشغول نقد مواضع مشاييزده رئيسجمهور شدهاند.
اين روزها بايد چاوز را به مردم معرفي كنيم، اما آنچه عملاً اتفاق افتاد، پررنگ شدن حاشيههايي بر مدار حاشيهسازيهاي تقريباً عادي شده رئيسجمهور احمدينژاد بود كه با انتشار پيامي غيرمتعارف، عجيب و مغاير با آموزههاي مذهبي شيعيان، جهت افكار عمومي (و حتي خصوصي!) را از بزرگداشت مردي كه عمري را در راه مبارزه با امپرياليسم گذراند، به سوي مخالفت با خويش جلب كند و با كاتوليكتر از پاپ شدن، مقسم بهشت و جهنم شود و تكليف رجعت انسانها را مشخص كند! متأسفانه حجم بالاي واكنشهاي صورت گرفته در برابر اين حاشيه ناخوشايند مرگ رئيسجمهور فقيد ونزوئلا، گفتن و نوشتن از خدمات وي به مستضعفين جهان را كمرنگ كرد و حتي باعث شد خيليها چاوز را هم در بغض و ضديتشان با محمود احمدي نژاد يا مخالفت با پيام وي قرباني كنند. غافل از آنكه هوگو چاوز بايد تكريم (و نه تقديس) شود و اين بزرگداشت هيچ ارتباطي به مواضع رئيسجمهور اسلامي ايران ندارد.
اگر برخي رسانههاي اصلاحطلب و تقريباً همگي رسانههاي ضدانقلاب كوشيدند تا با سوار شدن بر موج پيام نادرست رئيسجمهور، اصول سياسي خارجي جمهوري اسلامي مبني بر استكبارستيزي و حمايت از مستضعفين را زير سؤال ببرند، رسانههاي خودي نبايد تن بدين پررنگ كردن حواشي ميدادند و سرگرم اعتراض به رئيسجمهور، اصل قضيه را فراموش ميكردند. حال سرگرم شدن به قصه سطح پايين برخورد رئيسجمهور با مادر هوگو چاوز كه بماند!
واژهسراييهاي بيسود يك پيام محمود احمدي نژاد، در قامت مدير ارشد اجرايي كشور و به عنوان يك دكتراي مهندسي و برنامه حمل و نقل كه هيچ گونه تحصيلات و تخصص ديني ندارد، نميتواند در قامت يك اسلامشناس ظاهر شود و در باب رجعت انسانها، هر قدر موحد و مومن و آسماني، نظر يقيني دهد. چنين يقيني صرفنظر از تخصص ديني، به علم غيبي نياز دارد كه بعيد است رئيسجمهور چنين مدعايي داشته باشد! از سويي بهتر است رئيسجمهور محترم همانقدر كه در باب مسائل كلان اجرايي كشور بر كارشناسي بودن انتقادات مطرح شده عليه دولت تأكيد بحق دارد، در باب امور اعتقادي و ديني نيز امر را به كارشناسان و متخصصان ديني بسپارد .
به پيام رئيسجمهور البته يك ايراد ديگر هم وارد است و آن اينكه هيچ توضيحي در باب عملكرد چاوز و چرايي تكريم وي ندارد. براي درك اين ايراد شايد لازم است نگاهي به بيانيه حزبالله لبنان درباره مرگ چاور بيندازيم. پيامي كه خلاصه و مفيد توضيح ميدهد كه چرا چاوز براي ما مهم است و از مرگ او ناراحت هستيم. توهمي در باب آينده چاوز ندارد؛ واژه سرايي هم نميكند.
بيانيه حزب الله لبنان به صراحت ميگويد: «ما دوستي عزيز و حامي وفاداري را از دست داديم كه زندگياش را وقف مظلومان و مستضعفان كرد و مدافع شجاع كشورهاي جهان سوم و حقوق آنها براي پيشرفت و تعالي بود. نميتوان حمايت صادقانه رئيسجمهور فقيد ونزوئلا را از لبنان در برابر دشمن صهيونيستي فراموش كرد كه در تجاوز ژوئيه ۲۰۰۶ به لبنان به زيباترين شكل آشكار شد. همچنين ملتهاي عربي و اسلامي نميتوانند حمايت شجاعانه او را از حق ملت فلسطين براي آزادشدن از دست اشغالگران و حق ايران براي برخوردار شدن از فناوري صلح آميز هستهاي فراموش كنند. چاوز سدي محكم در برابر سياستهاي امپرياليستي امريكا بود و با دولتهاي امريكا كه يكي پس از ديگري آمدند سازش نكرد و تسليم فشارها و تطميع آنها نشد و ثابت كرد كه كشورها ميتوانند بدون آنكه سرسپرده امريكا باشند در مسير استقلال و پيشرفت حركت كنند...»
چرا چاوز را تكريم ميكنيم؟
با همه انتقادات به پيام رئيسجمهور، اما اقدام هيئت دولت در اعلام يك روز عزاي عمومي براي مرگ همپيمان وفادار جمهوري اسلامي مناسب بوده و نوعي اقدامي سمبليك براي ابراز وفاداري به دوستان ايران بود. حضور هيئت ايراني هم در مراسم تشييع كاملاً بجا بوده و جمهوري اسلامي نميبايست در برابر مرگ يكي از ياران خود بيتفاوت ميماند. آنچنان كه در بيانيه حزب الله لبنان تصريح شده بود، چاوز بارها از حقوق هستهاي ايران دفاع كرد و حتي اقدامات عليه فعاليتهاي صلح آميز هستهاي ايران را شرمآور خواند. او حامي حزب الله لبنان در جنگ ۳۳ روزه با اسرائيل بود و مدافع حقوق مردم فلسطين؛ اگر در اين عرصه، تنها اقدام وي همان قطع روابط ديپلماتيك با رژيم غاصب صهيونيستي در بحبوحه جنگ ۲۲ روزه غزه بود نيز، باز بزرگداشت چاوز بر ما واجب بود.
چاوز يك ضدامريكايي تمام عيار بود كه امريكاييها بسيار مشتاق بودند هر چه زودتر حكومتش را سرنگون كنند و يقيناً بخشي از مخالفت چاوز با اسرائيل هم از همين ضدامريكايي بودنش نشأت ميگرفت كه او اين رژيم نامشروع را بازوي كشتار امريكا در منطقه ميدانست. اين را كه سطح نفوذ ايران در امريكاي لاتين كه سالها حياط خلوت امريكا لقب گرفته بود، به جايي ميرسد كه اوباما مجبور به امضاي قانوني براي جلوگيري از نفوذ جمهوري اسلامي در اين منطقه ميشود، نميتوان خالي از نقش مؤثر چاوز متصور شد. همين قدر براي تكريم او كافي است؛ عقايد خصوصياش هم چندان به ما مرتبط نميشود.
چاوز، هم پيمان اقتصادي و سياسي جمهوري اسلامي، در ميان مردم كشورش نيز محبوبيت بسيار داشت؛ محبوبيتي كه براي درك آن، نياز به ارجاع به انتخاباتهاي سه دوره گذشته كه او منتخب شد، ندارد؛ نگاهي به جمعيت ميليوني تشييع كنندگان و اشكها و بيقراري مردمش در سوگ او براي درك محبوبيت چاوز، رئيسجمهور مستضعفين ونزوئلا كافي است.