جوان آنلاین: «ما یک تعداد جوان داریم در کشور، متأسفانه جوانند، اما هیچ میلی به کار ندارند، دنبال کار هم نمیروند؛ نه آموزش کار میبینند، نه جستوجوی کار میکنند. بعضیها را هم داریم که دنبال کار هستند، منتها کار را فقط پشتمیزنشینی میدانند، دنبال آن هستند؛ در حالی که پشتمیزنشینی اولاً همیشه کار نیست، بعضی اوقات بیکاری است، وانگهی حالا آنجایی هم که کار محسوب بشود، منحصر به پشتمیزنشینی نیست.» این وضعیتی است که رهبر معظم انقلاب در خصوص برخی از جوانان کشور مورد اشاره قرار دادند در خصوص بررسی این وضعیت و راهحلهای این مشکل «جوان» با علیرضا شریفی یزدی، روانشناس اجتماعی گفتگو کردهاست.
با توجه به اشاره رهبر انقلاب در خصوص اینکه برخی از جوانان به دنبال کار نیستند یا اینکه برخی دیگر فقط به دنبال کارهای پشتمیزنشینی هستند، دلیل این نوع نگاه به مسئله را چه میدانید و باید در خصوص آن چه کرد؟
ما ریشه کار را باید در دستگاه تعلیم و تربیت جستوجو کنیم. آموزش و پرورش ما حدود ۱۶ هزار ساعت طی ۱۲ سال بچههای مردم را میبرد و میآورد، ولی متأسفانه به جای اینکه بچهها را برای کار، مهارتهای زندگی یا روابط زوجی آماده کند همه را برای کنکور آماده میکند. اگر دقت کنید ما از کلاس اول ابتدایی تا کلاس دوازدهم این داستان آمادگی برای کنکور را به شکلهای مختلف داریم و در دبیرستان و در دانشگاه با یک مشت افرادی که مدرک دار هستند، روبهرو هستیم که کار جز زندگی تحصیلی آنها نبوده یعنی آموزشوپرورش در مورد کار عملی به آن صورت به دانشآموزان آموزشی ندادهاست.
مگر به آن دانشآموزی که در حال درس خواندن است، گفته نمیشود که شما درس میخوانی که سرکار بروی؟
بله به او گفته میشود درس میخوانی که سرکار بروی، ولی بحث این است که نوع کار برای او توضیح داده نشدهاست. شما دانشآموز را پشت میز مینشانی و مرتب با او تست و درسهای محفوظاتی کار میکنی، آچار به دست او نمیدهی و مسئولیت پذیری داخل مدرسه به او آموزش نمیدهی، در حالی که من در کشور ثروتمندی مثل ژاپن دیده ام که مثلاً هیچ مدرسهای بابای مدرسه یا سرایدار ندارد، معلم و دانشآموز با یکدیگر باید کارهای مدرسه را انجام دهند.
خب این فقط در ژاپن است، آیا میشود ما یک الگو را از ژاپن بگیریم و مثلاً یک الگو دیگر را از فنلاند و بخواهیم همه اینها را در کشور پیاده کنیم؟
نه نمیشود اینگونه عمل کرد. عرض من این است که آموزش و پرورش و خانواده به عنوان دو رکن اساسی باید به بچه یاد دهند که کار کردن عار نیست، در حالی که در خانوادهها به بچه گفته میشود درس بخوان وگرنه فردا مجبور میشوی، حمالی کنی و منظور از حمالی هم کار یدی، کارگری یا یک مغازه باز کردن و آچار دست گرفتن است. این جریان پشتمیزنشینی با کار به صورت عینی که کار تولیدی است، متفاوت است.
وظیفه اول البته متعلق به خانواده است، ولی، چون خیلی برنامهریزی برای خانوادهها قابل انجام نیست و فقط باید کار تبلیغی انجام شود، مجبوریم سراغ آموزش و پرورش برویم که میتواند این کار را انجام دهد و اگر ما دنبال نسلی هستیم که میخواهیم آن نسل کارا باشد، به کار اهمیت بدهد، کار را مقدس بشمارد و کار یدی را به عنوان یک کار ارزشمند بداند و صرفاً پشتمیزنشینی را به عنوان کار نبیند، دنبال کار کارمندی صرف نباشد، آموزش وپرورش باید از دوره پیش دبستانی، ابتدایی و اول و دوم متوسطه این را به عنوان فرهنگ برای دانشآموز جا بیندازد، چیزی که الان در دستگاه تعلیم و تربیت ما گم است.
نوع کاری که معمولاً ما در مورد وضعیت غیرکارمندی تصور داریم به قول شما کار یدی است، ولی خیلی از کارها الان تغییر ماهیت دادهاند و مخصوصاً با توجه بهوجود آمدن پدیده هوش مصنوعی حتی ممکن است خیلی از شغلها یا ماهیت آنها از بین برود، در این شرایط این تفکر که قبلاً وجود داشت که یکبار هم آچار دست بچه بدهید، مسئله آچار است یا اینکه این مسئله فقط مثالی است؟
مثالی داریم حرف میزنیم. وقتی شما هوش مصنوعی را هم میگویید یعنی یا دارید یک نرم افزاری تولید میکنید یا یک ربات درست میکنید. بحث من این است تفکری که در دوره پهلویها شکل گرفت، مبنی بر اینکه ما باید درس بخوانیم تا کارمند دولت شویم و از دولت حقوق بگیریم و این پرستیژ دارد، در دنیای معاصر مرده است. معنی آن چیزی که در جلسه با کارگران، رهبر انقلاب اشاره کردند هم این است که ما باید نسلی را تربیت کنیم که به کار فی حد ذاته ارزش بدهد و این چیزی است که مخصوصاً الان با این روشهای میانبری که افراد دنبال آن هستند در جامعه ما گم شدهاست. این شرطبندیها و استفاده از بیت کوین و تتر که نشستهاند تا بالا و پایین شود و سود کنند به معنای به دست آوردن پول بدون دردسری است که فرد را به آسایش میرساند، ولی نهتنها برای رفاه جامعه و توسعه اجتماعی هیچ نقش مثبتی ایفا نمیکند، بلکه نقش مخربی هم دارد.
در قشر جوانی که من با آنها ارتباط دارم، متأسفانه تفکر اینگونه است که قدیمها به آن میگفتند بهدنبال «نازکی کار و کلفتی نان هستند» یعنی حاضر نیستند، تن به کار بدهند. وقتی هم که آچار میگویم، قرار نیست همه مکانیک شوند، شما اگر بنشینید پشت کامپیوتر یک برنامه نویسی خوب کنید یک نوع آچار بهدستی است و منظور ما هم این است.
یک تفکر دیگر هم در کشور ما وجود دارد که فرصتهای شغلی الزاماً باید توسط دولت تأمین شود، در حالی که در هیچ جای دنیای حاضر اینگونه نیست و مردم خودشان دنبال ایجاد کار میروند. درست است دولتها باید بستر را فراهم کنند و زیرساختها را بسازند، ولی مردم هستند که سرمایه گذاری میکنند، کارآفرین هستند و گروهی به دنبال پیوستن به آنها هستند کما اینکه ما این فرهنگ را در ایران قدیم داشتیم و خانوادهها فرصت کار ایجاد میکردند و البته خانواده خودش را موظف میدانست در خانهاش را جارو کند و یک درختی هم در خانه بکارد و آبیاری کند، ولی الان ما نهتنها دنبال ایجاد کار نیستم، بلکه حتی میگوییم شهرداری چرا فضای سبز ایجاد نمیکند، وظیفه او هست که این کار انجام دهد و شهر را هم تمیز کند، ولی آیا من به عنوان یک فرد هیچ رسالتی ندارم.
خب ما باید در این شرایط چه کاری انجام دهیم؟
ما باید فرهنگ کار و کارآفرینی را به عنوان یک ارزش مقدس جا بیندازیم. اینکه در مورد ژاپن گفتید یک مثال است میتوان گفت ژاپن بهترین مثال است، چون جزو معدود کشورهایی در دنیاست که کار را مقدس میپندارد و کار فقط برای پول در آوردن نیست که البته در جای خودش پول هم خیلی مهم است، ولی خود اصل کار برای آنها مهم است و البته در جاهای دیگر هم همین گونه است مثلاً در فنلاند من از نزدیک سیستم آموزش وپرورش آن را دیده ام و در نظام آموزش و پرورش این کشور ۹۰ آیتم است که میخواهد انواع مهارتها را در مورد کار و زندگی افزایش دهد، ولی در کشور ما با همه بیکاری که وجود دارد، شما اگر امروز کارگاهی داشتهباشید و ۱۰ نفر کارگر برای آن استخدام کنید، مجبور هستید پنج نفر آن را افغانی بگیرد، چون متأسفانه خیلی از جوانان ایرانی تن به کار نمیدهند.
به بحث نسلها و جوانان الان اشاره کردید، آیا این اتفاقی که الان در کشور ما در مسئله کار در بین برخی از جوانان وجود دارد، فقط مخصوص جوانان ماست یا با توجه به اینکه گفتید برخی از مناطق دنیا را دیده اید، آیا در جاهای دیگر دنیا نیز فرار از کار در حال رخ دادن است؟
اکثراً مثل ما هستند، من حتی یادم هست در ژاپن بزرگترها شکایت داشتند که نسل جدید مانند ما کاری نیست و در اروپا هم این اعتراض را دارند که ما همیشه در مترو و اتوبوس کتاب به دست داشتیم یا به دنبال کار بودیم، ولی بچهها امروز اینطور نیستند و انگار این موجی است که درآمدند و پدید شبکههای اجتماعی تغییر خیلی جدی را دارد در دنیا انجام میدهد و البته تعریف کار هم در دنیا عوض میشود.
فقط همین شبکههای اجتماعی موجبشده جوانان اینطور از فضای کار دور شوند؟
طبیعتاً فرق میکند در کشورهایی مثل ما، چون اکثر جوانان با جلوههایی از دنیا آشنا شدهاند، خیلی سعی دارند که به نوعی میانبر بزنند و میزان شرط بندی و تراکنشهای نصف شبانه در ایران که الان هم پلیس فتا و هم قوه قضائیه دست روی آن گذاشته خیلی بالاست و معنای آن این است که جوانان ما سعی میکنند از طریق شرطبندی و لاتاری یکشبه راه صدساله را بروند.
اشاره کردید که آموزش و پرورش نقش مهمی دارد و باید وارد شد، ولی خانوادهها در اینجا چه نقشی دارند و چه کاری باید انجام دهند؟
در مورد خانوادهها باید این واژه غلط تحقیری را کنار بگذارد که اگر درس نخوانی مانند عمو فلانت حمال میشوی و منظور از حمال هم در اینجا مثلاً راننده، قصاب یا دیگر شغلهای خدماتی است که مقداری کار فیزیکی هم انجام میدهند. این تفکر هنوز در خانوادهها وجود دارد که خوشبختی افراد در این است که یک مدرک دانشگاهی بگیرند و بعد در یک شرکتی یا مؤسسه دولتی و اگر نشد حداقل در یک شرکت خصوصی جذب شوند. این تفکر باید در خانواده شکسته شود و کار به عنوان یک ارزش در نظر گرفتهشود. اگر بچهها را بتوانیم یک تور یکروزه ببریم که در جاهای مختلف انواع کارها را ببینند، خیلی خوب است یک زمانی در زمان شهید رجایی و شهید باهنر این کار را تحت عنوان طرح دانش انجام میدادند که لازم است الان هم انجام شود. باید خانواده به بچه یاد دهد که کار کردن فی حدذاته ارزش است و بیکاری و بیماری میآورد. رسانهها هم در اینجا باید ورود کنند و فرهنگسازی انجام دهند.
بالاخره رسانه هم در فضایی که شبکههای اجتماعی در حال فعالیت هستند، مجبور است برخی از ضروریات را رعایت کند؛ در اینجا وظیفه رسانهها چیست؟
یک زمانی ضریب نفوذ رادیو و تلویزیون، یک زمانی ضریب نفوذ روزنامه و بعد از آن ضریب ماهواره بالا بود، امروز هم ضریب نفوذ شبکههای اجتماعی بالاست و رسانهها هم باید از این ظرفیت استفاده کنند و نگاه سلبی به این قضیه نداشتهباشند. اگر برای خانواده و جوانان فرهنگسازی کنند خیلی تأثیرگذار خواهدبود. اکنون شبکههای مجازی نقش تلویزیون ۳۰ سال پیش و نقش رادیو را ۵۰ یا ۶۰ سال پیش بازی میکند و چیزی که جوان در شبکههای اجتماعی دریافت میکند، واقعاً ملکه ذهنش میشود و برای آن انگار وحی منزل است.