کد خبر: 1204561
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۴۰۲ - ۰۳:۴۰
نظر و گذری بر خاطرات مهندس سیدرضا میرمحمدصادقی
اثری که هم‌اینک در معرفی آن سخن می‌رود، می‌تواند روایتی گویا و نسبتاً جامع از آغاز و انجام انقلاب اسلامی در شهر اصفهان قلمداد شود
شاهد توحیدی

جوان آنلاین: اثری که هم‌اینک در معرفی آن سخن می‌رود، می‌تواند روایتی گویا و نسبتاً جامع از آغاز و انجام انقلاب اسلامی در شهر اصفهان قلمداد شود. مهندس رضا میرمحمدصادقی در قامت راوی خاطرات با احاطه به زوایای وقایع روی داده و بیان مناسب آن تصویری مناسب از آن‌ها به مخاطب ارائه کرده است. این اثر از سوی رضا مختاری اصفهانی تدوین شده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی به انتشار آن همت گماشته است. تارنمای ناشر در معرفی این کتاب به نکات پی آمده اشارت برده است: «به رغم گذشت بیش از ۳۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، همه ابعاد و زوایای تاریخ انقلاب شکوهمند اسلامی به روشنی تبیین نشده است. فعالیت‌های فرهنگی ـ مذهبی انقلابیون که بستر لازم جهت پیروزی انقلاب را فراهم آورد، از جمله زوایای تبیین نشده مذکور است. در این عرصه اصفهان با تکیه بر اصالت‌های مذهبی و فرهنگی خود، شخصیت‌های مؤثر و سرنوشت‌سازی را در جرگه انقلابیون داشت؛ بزرگانی، چون شهید آیت‌الله بهشتی و دیگران. شهر اصفهان از کانون‌های پرتحرک و پرجنب و جوش در ایام نهضت اسلامی بود. وجود آیت‌الله حاج‌آقا‌حسین خادمی در حوزه علمیه کهنسال اصفهان که از دوستان قدیمی امام‌خمینی به شمار می‌رفت، این جنب‌وجوش را تشدید می‌کرد. خاطراتی که فراروی خوانندگان قرار دارد، روایتی تازه و ناگفته از اصفهان و تحولات انقلابی آن ارائه می‌دهد و به ویژه به‌جریان انحرافی هدفی‌ها (مهدی هاشمی و پیروانش) که انقلاب نمایانی بی‌منطق بودند و از این رهگذر در تحقق اهداف انقلاب اسلامی موانعی ایجاد کردند، پرداخته است. راوی آقای مهندس سیدرضا میرمحمدصادقی از خاندان‌های قدیمی اصفهان است که خاطرات خود را از ایام نهضت ملی‌شدن صنعت نفت تا سال‌های تثبیت انقلاب اسلامی به زبانی روان و جذاب بازگفته است. خاطرات وی روایتی تلخ و شیرین از تلاش‌های نیرو‌های مذهبی برای استقرار ارزش‌های اسلامی است که در سایر منابع و خاطرات کمتر به آن پرداخته شده است....»
رضا میرمحمدصادقی در بخشی از این اثر در باب مذاکره با برخی از مسئولان حکومت نظامی در اصفهان چنین آورده است: «پس از بازگشت به اصفهان، از طریق مدارس حرکت‌های ضدرژیم را سامان می‌دادیم. در این زمان در اصفهان، حکومت نظامی برقرار بود و مدارس در اعتصاب به سر می‌بردند. اعتصاب مدارس برای رژیم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود، به طوری که دو نفر از سوی حکومت نظامی مأموریت یافتند در جلسه‌ای با حضور آقایان پرورش، زهتاب، عبدالوهاب طالقانی، دکتر کتابی، (مدرس نهج‌البلاغه) و من شرکت کرده و خواستار پایان اعتصاب شوند. این دو نماینده، یکی سرهنگ محمودی نماینده‌رکن دو ارتش و دیگری سرهنگ فروغی معاون حقوقی حکومت نظامی بود. سرهنگ محمودی، کرد و فرد بسیار ساده‌ای بود. جلسه در دبیرستان حکیم نظامی برگزار شد. در آن جلسه علاوه بر تقاضای آزادی معلمان، استرداد دبیرستان درخواست شد. دبیرستان سعدی، در حکومت نظامی به ستاد نیروی انتظامی تبدیل شده بود و این اقدام در مورد یک دبیرستان باسابقه، امر ناپسندی محسوب می‌شد. در آن جلسه به فروغی و محمودی گفتم چرا شما از ساواک می‌ترسید؟ ساواک که مافوق شما نیست، شما ارتشی هستید و نباید به دستور ساواک در مقابل معلمان و دانش‌آموزان قرار بگیرید... به طوری که سرهنگ محمودی بعد‌ها برایم تعریف کرد، آن‌ها به فرمانداری نظامی رفته و او در آنجا گفته بود این‌ها تقاضای خلافی ندارند، حرف‌شان این است که چرا معلمان و دانش‌آموزان را می‌گیرید، اما توصیه محمودی کارگر نیفتاد و پرورش در همان شب دستگیر شد....»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار